آمدن حکمتیار به کابل میتوانست بهمعنای نتیجهی کوششی تلقی شود که رییسجمهور غنی از روز اجرای مراسم تحلیف ریاستجمهوری آن را در دستور کارش قرار داد. آقای غنی در آن زمان با جدیت بیشتری سعی میکرد گره کور منازعه را از طریق گفتوگو باز کند. سفر غنی به عربستان سعودی و پاکستان و اذعان به جنگ پنهان میان اسلامآباد و کابل و نیز طرح گفتوگوی چهارجانبه برای وادار کردن طالبان به پیوستن به روند صلح، کوششی بود برای پی افکندن افغانستانی باثبات، در حصار تکنوکراتهایی که عمدتاً سابقهی چندانی در صفبندیهای سیاسی و نظامی گذشته نداشتند.
غنی فرمانهایش را بر روی میز امانالله خان امضا میکند و در ابتدا کوشید که چهرهی شاخص مبارزه علیه فساد و حامی تخصصگرایی در حکومتداری شناخته شود. او خودش را در کسوت کسی میدید که میتواند صلح را به افغانستان بازآورد و تهداب افغانستان جدید را بگذارد. اما به نظر میرسد به موازات دور شدن از زمان بهقدرت رسیدن آقای غنی، او از بسیاری از طرحهای نسبتاً بلندپروازانهاش نیز دور میشود. در حالیکه حکومت وحدت ملی سال سوم کاریاش را پشت سر میگذارد، جدال سیاسی هر روز صورت جدیتری به خود میگیرد و کشمکش و تنش آشکارتر میشود.
پس از آنکه رییسجمهور غنی از طالبان ناامید شد، توانست روند مذاکره با گلبدین حکمتیار را به سرانجام برساند؛ شورشییی که به تندی و ستیز دایم معروف است. حضور حکمتیار در کابل، در حالیکه میتوانست از یکسو بهمثابهی دستاورد حکومت در روند صلح تعریف شود، با تنشها و انتقادهای بسیاری همراه شد. حکمتیار بهرغم تأکیدش بر فراموش کردن گذشته، اما در عمل از هیچ فرصتی برای حمله به رقبای پیشیناش دریغ نورزید و هنوز بر باورهای رادیکالش در مورد مسایل قومی، آزادیهای سیاسی و مدنی و نوعیت ساختار سیاسی کشور پای میفشارد. به این ترتیب، حضور حکمتیار در کابل میزان تنشهای سیاسی را بیشتر کرد و صفهای سیاسی را برجستهتر.
در حالیکه مرزبندیهای سیاسی گذشته به سمت فروپاشی میرفت، حضور و موضعگیری صریح و تند حکمتیار با توجه به پیشینهی رفتار مصلحتآمیز و دوریجویانهی غنی از رهبران سیاسی مجاهدین، باعث تحرک بیشتر این گروهها شد. نشست شورای حراست و ثبات و تأکید بر تأمین عدالت و مواردی مانند آن، نشان میداد که فهرست خواستهای کسانی مانند سیاف، قانونی یا مسعود بیش از آنچیزی است که تصور میکنیم. برکناری احمدضیا مسعود او را نیز به مخالف جدی و بیپردهی رییسجمهور غنی تبدیل کرد. در همایش دو روزهی حزب وحدت بهرهبری کریم خلیلی، سخنانی بهمیان آمد که نشانهی روشنی از نارضایتی بسیاری از حامیان نزدیک رییسجمهور غنی به دست میدهد. صبغتالله مجددی با تندی تمام رودرروی غنی ایستاد و انتقاداتش از رییسجمهور بیسابقه بود.
عمر داوودزی از ابتدای تشکیل حکومت وحدت ملی با شکلدهی جریانی که نامش را «بدیل در حال انتظار» گذاشته، منتظر پایان دادن به عمر حکومت پیش از موعد قانونی آن است. موضعگیری کرزی در هنگام پرتاب بمب بزرگ غیر هستهیی بر پایگاه داعش در اچین نشان داد که او مترصد فرصتی است که بتواند بیشترین فشار ممکن را بر غنی وارد کند. در حالیکه ارگ بیش از هر زمانی به واشنگتن احساس نزدیکی میکرد، شام همان روز کرزی در کنار سفیر روسیه عکس یادگاری گرفت؛ رفتاری شتابآمیز که ریشه در عصبانیت کرزی داشت.
در حالیکه بسیاری از مناطق شمال کشور در تهدید مستقیم حملهی طالبان است، هواداران جنرال دوستم در فاریاب دو گردهمایی بزرگ را در اعتراض به رفتار اشرف غنی در برابر دوستم و آنچه آنها سیاست تبعیضآمیز حکومت در برابر اقوام دیگر میخوانند، برگزار کردند.
صفبندی کنونی چهرهی متناقضی به خود گرفته است. در یکسو غنی با حلقهیی از جوانان عمدتاً پشتون اما تحصیلکردهی غرب و فاقد پایگاه اجتماعی در همراهی با سرور دانش که چهرهی محبوبی در میان هزارهها شده است، داکتر عبدالله و گلبدین حکمتیار قرار گرفته است، و در سوی دیگر بسیاری از چهرههای سیاسی یکونیم دههی اخیر کشور. رویارویی غنی بهخصوص در حالیکه به پایان حکومت وحدت ملی نیز نزدیکتر میشویم با چهرههای سیاسی سنتی و قومی، درست بهدلیل همین تناقضی که در چینش مهرههای سیاسی بهمیان آمده، دشوارتر شده است. او اگر در کنار حکمتیار بماند، لاجرم بسیاری از مراکز اجتماعی عمدتاً جوان و نوگرا را از دست خواهد داد. در حالیکه برخلاف کرزی، دستکم تاکنون حمایت چهرههای سیاسی سنتی را نیز از دست داده است. مسأله این است که میان رفتن به سمت آیندهی بهتر و طولانیتر شدن صف ناراضیان رییسجمهور، در صورتی که تغییری در این صفها رخ ندهد، نمیتوان جمعبندی روشنی انجام داد.