سخن‌گویان داعش چه کسانی‌اند؟

حمله بر مسجدی در غرب کابل، برای شهروندان نگرانی زیادی خلق کرده است. این بدان دلیل است که غرب کابل تاکنون، امن‌ترین بخش کابل بوده و امنیت آن مثال‌زدنی بوده است. حالا این ساحه‌ی امن، تبدیل به مکانی ناآرام و هدفی برای تروریستان شده است. متأسفانه حکومت وحدت ملی در کارنامه‌ی خود این مورد ناخوش‌آیند را هم دارد که نه‌فقط نتوانست بهبودی در امنیت کشور و آسایش شهروندان بیاورد، که امنیت و آسایش حداقلی آن‌ها را نیز ازشان گرفت. ولایت‌ها و ساحات زیادی را می‌توان نشان‌دهی کرد که در دوره‌ی دو سال و نیم حاکمیت این حکومت، دچار بدامنی و شاهد ریختن خون‌های شهروندان بوده‌اند. اما این فقط بخشی از مسأله است. بخش دیگر و مهم‌تر آن این است که نه شهروندان و نه حکومت (لااقل در ظاهر) نمی‌دانند با چه کس و کسانی طرف‌اند. آشفتگی رقت‌بار همه در دست‌یافتن به تعریفی روشن و صریح از دشمن، نموداری را ترسیم می‌کند که در مواجهه با آن، جز ناامیدی و یأس چیز دیگری حاصل‌مان نمی‌شود: حکومت وحدت ملی به‌ویژه جناح رییس‌جمهور هنوز از اطلاق واژه‌ی «دشمن» بر گروه طالبان حذر می‌کند و منتظر این است که طالبان بیایند و با آن‌ها یک‌جا سر گلیم قدرت بنشینند، اما در عوض، دوست دارد تمام کاسه و کوزه را بر سر «داعش» بشکند؛ گروهی که بر اساس قرائت حکومتی از اوضاع، از دو سال به این‌طرف حضور وسیع و قدرت‌مندی در کشور پیدا کرده است. با این‌حال، این همان گروهی است که سال گذشته پس از انفجاری هولناک و کشته‌شدن شمار زیادی از شهروندان در یک تظاهرات مسالمت‌آمیز، یکی از سران تظاهرات و عضو مجلس در مورد آن گفت: داعش یعنی شورای امنیت. حمله بر مسجد الزهرا در غرب کابل را نیز ظاهراً همین گروه به‌عهده گرفته است، گروهی که درست روشن نیست تعریف حکومتی و غیرحکومتی از انواع متفاوتش، چقدر با آن مصداق پیدا می‌کند. به‌نظر می‌رسد ابهام و تناقض شناخت در خصوص گروه داعش بیشتر به این دلیل است که این گروه، سخن‌گوی واحدی ندارد، یعنی تنها خودشان نیستند که در مورد خود و فعالیت‌های‌شان حرف می‌زنند بلکه حکومت و مردمی که قربانی حملات آن‌ها هستند نیز به‌نحوی حیثیت سخن‌گوی آن‌ها را بازی می‌کنند: حکومت در هر حادثه‌ی مرگ‌بار تروریستی، قبل از این‌که به شهروندان کشته و زخمی برسد، اعلام می‌کند که این حادثه کار گروه داعش است و غالباً روایت کارآگاهانه‌یی هم از چگونگی طرح‌ریزی و انجام آن حادثه ارائه می‌کند. اما گاهی و چند روز بعد از حادثه، معلوم می‌شود که گروه داعش خود اعلام کرده است که هیچ دستی در حادثه‌ی مذکور نداشته است. حملات هفته‌های گذشته در کابل که خون بسیاری از شهروندان در آن‌ها ریخته شد، یکی از مواردی بود که تعارض معلومات حکومت با واقعیت را نشان داد. البته این امر، نمی‌تواند صرفاً یک تعارض معلوماتی باشد، بیشتر از آن است و معنای آن این است که حکومت اگر واقعاً می‌داند که انجام آن حملات کار کدام گروه بوده و با این‌وجود، حقیقت را کتمان کرده است، در این‌صورت، ما با حکومتی مواجهیم که کاسه‌یی زیر نیم‌کاسه‌ی آن است و باید شدیداً از آن ترسید و بدبینش بود؛ اما اگر حکومت از حقیقت چیزی نمی‌داند و در عین ناآگاهی این اجازه را به‌خود می‌دهد که ژست مضحک کارآگاه را به‌خود بگیرد، در بهترین حالتش، ما یک حکومت دروغ‌گو خواهیم داشت. به‌عبارت دیگر، حکومت وحدت ملی یا دروغ‌گو است یا دسیسه‌گر.
با این‌حال، گره کور اصلی همان فقدان صراحت در تعریف از «دشمن» است. شورای امنیت ملی و نهادهای امنیتی هرازگاهی از بیست گروه تروریستی سخن می‌گویند که در کشور حضور و فعالیت دارند. زمانی که یک حادثه صورت می‌گیرد اما، زبان حکومت فقط بر نام «داعش» قفل می‌شود و به‌طور واضح، از گروه طالبان هیچ خبری نیست، حتا اگر آن‌ها اعلام کنند که عامل و مجری حادثه خودشان بوده‌اند. در این حالت، برای مردم نیز دشوار است که تعیین موضع و نسبت درستی با حکومت و تروریزم داشته باشند. از این است که زمانی که حادثه‌یی صورت می‌گیرد و ده‌ها تن از شهروندان کشته می‌شوند، تنها درد و دریغ برای مردم می‌ماند و از امید و تصمیم در میان آن‌ها هیچ نشانی نمی‌توان یافت. بدون تردید، می‌توان از حادثه‌ی دو شب قبل در مسجد الزهرا به‌عنوان نمونه یاد کرد: ساحه‌یی که در طی پانزده سال گذشته با تمام بی‌مهری‌های آشکار حکومت برای باشندگانش جز مهربانی و آرامش هدیه نمی‌کرد، اکنون در دامنش انتحار می‌شود و خون می‌ریزد؛ چرا؟ چه کسی یا گروهی این کار را می‌کند؟ پاسخ این سوال‌ها ناپیداست. دلیل آن اما، روشن است: می‌گوییم دشمن، اما دشمن کیست؟ نمی‌توان آن را تعریف کرد و نشان داد. این‌جاست که درماندگی و واماندگی بر وضعیت حاکم می‌شود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *