هندوستان تایمز/ شکتی سینها- مدیر موزیم نهرو/دهلی و پژوهشگر نهاد مطالعات امنیت ملی سریلانکا
ترجمه: سمندر لکاریان و بهار مهر
با افزایش خشونتها و حمله بر غیرنظامیان در افغانستان، اعتبار دولت افغانستان بهطور قابلملاحظهیی آسیب دیده است. این مساله به پاکستان فرصت داده تا بهمثابهی یک طرف اصلی به نمایندگی از طالبان ظهور کند. هرچند پاکستان هرگونه دادوستد با گروه طالبان را بارها رد کرده است.
حملهی انتحاری وحشتناک موتر مملو از مواد انفجاری ۳۱ می درکابل که بیش از ۱۵۰ کشته بهجا گذاشت و حملهی مشابه روز بعد آن در مراسم جنازه، افغانستان را برای مدت کوتاهی یکبار دیگر به سرخط خبرها تبدیل کرد. دیری نگذشت که انتخابات برتانیا و سلسلهحملات تروریستی درآن کشور و پس از آن بهت و حیرت عمومی از عملکردهای مضحک و شیطنتهای ترامپ توجه جهان را از افغانستان دورکرد. این بدین معنا است که بازی «عمق استراتژیک» پاکستان در افغانستان یکبار دیگر مورد توجه قرار گرفته و چهارچوبی که قانون اساسی این کشور پس از سقوط رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱ تنظیم کرده بود، در خطر واقعی از دست رفتن است.
ناکامی امریکا در آوردن ثبات در افغانستان، حس خستگی و درماندهگی همگانی را در این کشور بهوجود آورده است و این حس با بزرگنمایی در پوشش اعمال وحشتناک و خشونتبار تروریستان که در سالهای اخیر پیوسته افزایش یافته است، صورت مهیبتری بهخود گرفته است. ایالات متحدهی امریکا نیز پس از تنشهای سیاسی بهوجود آمده از دل انتخابات گذشتهی آن کشور، سردرگم شده و این وضعیت با آمدن ترامپ در کاخ سفید بدترشده است. حالا چنین شرایطی، به پاکستان فرصت داده تا دست به تنظیم مجدد معادلات منطقهیی بزند و با مهارت تمام چین و روسیه را باخود همراه کند. در همین حال داعش یا گروه دولت اسلامی فعالیت شاخهی خراسان خود را در ولایت شرقی ننگرهار اعلام کرده اما در نفوذ و توانایی انجام حملات تروریستی این گروه بیشازحد مبالغه صورت گرفته است. محاسبات غلط امریکا و تمایل ایران به آنچه ماجراجویی در یک دههی گذشته گفته میشود، ایران و طالبان را تا مرز متحدان تاکتیکی نزدیک کرده است. در نتیجه باتوجه به افزایش حملات تروریستی که در آن بیشتر غیرنظامیان هدف قرار میگیرند، این کشورها طالبان را گروهی میانهرو معرفی کرده تا در هرگونه روندی بهنام صلح نقش کلیدی داشته باشند.
روسیه با ایجاد خطوط ارتباطی با گروه طالبان پذیرفته است که با این گروه ارتباط دارد و حتا نشستی را با نمایندگان این گروه و پاکستان و چین که در آن از افغانستان دعوت نشده بود، میزبانی کرد. دولت افغانستان شدیدا با این نشست مخالفت نمود و گفت که بازیگران دیگر منطقهیی از جمله ایران و هند نیز باید در این روند دخیل ساخته شوند. نه امریکا-بهعنوان مهمترین بازیگر نظامی و اقتصادی در افغانستان- و نه هم ناتو دراین گفتوگوها دعوت نشده بودند. روسیه زمانی در کنار طالبان ایستاده شد که خشونتها پذیرفتنی نبود و طالبان بازیگران مطرح بودند. آنگونه که توقع میرفت، مذاکرات به جایی نرسید، اما از نگاه امروزی، شرایطی را بهوجود آورد که گروه طالبان نتواند تلاشهای صلح را تحریم کند.
انتخابات جنجالی ۲۰۱۴ به کمک امریکا منجر به تشکیل ایتلاف شکنندهیی میان اشرف غنی رییسجمهور و رقیب وی داکتر عبدالله عبدالله شد، کسی که حالا لقب جدیدی دارد: رییس اجراییه؛ این نام هرچه باشد، صرفا باعث عمیقتر شدن اختلافها شده است. در شروع کار حکومت رییسجمهورغنی گامهای برجستهیی برای متقاعدکردن پاکستان که بتواند منجر به صلح شود برداشت. اما در عمل افغانستان شاهد افزایش خشونتها بود، بهویژه حملات انتحاری در تجمعات غیرنظامیان که صدها قربانی به جا میگذارد. هدف آسیب رساندن به اعتبار دولت است تا نشان داده شود که این دولت قادر به حفظ جان مردم نیست و این هدف بهطورقابل ملاحظهیی بهدست آمد. این مساله به پاکستان فرصت داده علیرغم آنکه این کشور بارها گفته که با طالبان ارتباط ندارد، منحیث طرف اصلی بهنمایندگی از طالبان ظاهر شود. خستگی و سردرگمی به این معنا است که ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی خریدار این داستان بودند تا مگر بتوانند خاموشانه افغانستان را رها کنند.
ناکامی رییسجمهور غنی در ایجاد یک دولت یکپارچه و همهشمول و ناتوانی در تامین ارتباط کاری خوب با پارلمان، که دورهی کاریاش پایان یافته است، به این معنا است که حکومت از داخل فلج شده و قادر به ارایهی حکومتداری خوب نیست. توافقنامهیی که بر اساس آن حکومت وحدت ملی میان داکترعبدالله و غنی در سال ۲۰۱۴ شکل گرفت، تاکید بر اصلاح قانون اساسی دارد و پس از دو سال ایجاد سمت نخستوزیری را ضروری میداند؛ چیزی که تا هنوز انجام نشده است. اعضای ارشد حزب جمعیت- حزب عمدتا غیرپشتون عبدالله عبدالله، رییس اجراییه، صلاحالدین ربانی وزیر امور خارجه و شمار دیگر که از اعضای تشکیلدهندهی حکومت وحدت ملیاند، حالا در نقش اپوزسیون ظاهر شده و عمل میکنند. آنها دو روز بعد از انفجار بزرگ چهارشنبه تظاهراتی را برضد حکومت راهاندازی کردند که در آن شش نفر از اعتراضکنندهگان بهشمول فرزند نایب مجلس سنا از سوی پولیس کشته شدند. روز بعد آن در مراسم جنازهی یکی از کشته شدهگان که تقریبا تمام سران حزب جمعیت اشتراک کرده بودند دو حملهی انتحاری رخ داد که در نتیجهی آن 9 نفر کشته شدند. رهبران جمعیت از جمله عطامحمد نور والی بلخ حلقاتی را در داخل حکومت با توجه به پیچیدگی این حملات متهم کردند. و صلاحالدین ربانی وزیر امور خارجه با دلایل مشابه پروسهی کابل را که باید توسط وی رهبری میشد تحریم کرد.
رهبری موثرترامپ در واگذاری چندین جبهه به چین به این معنا است که پاکستان به اندازهی کافی جسور شده تا بالای حکومت افغانستان فشار بیاورد و به این کشور تفهیم کند که پاکستان هنوز بهصورت بالفعل بر برخی از امور در افغانستان کنترل دارد، چیزی که این کشور از پس خروج شوروی در تلاش آن بوده است. در حال حاضر، نبض زمان دردست پاکستان است، چون نه درحکومت و نه هم در نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان، یکپارچگی وجود ندارد. هرچند که نیروهای امنیتی در مواردی در رویارویی با طالبان ابتکارکرده و از خود شجاعت نشان دادهاند. اگر این مسایل اصلاح نشود، ممکن است ناامنی و خشونت در افغانستان افزایش یابد و این مسأله بهصورت بالقوه میتواند به خارج از مرزهای افغانستان سرایت کند.