ائتلاف «نجات» مغروق

ائتلاف تازه‌تشکیل موسوم به «شورای عالی ائتلاف برای نجات افغانستان» در وضعیتی شکل گرفته است که کشور با بحران سیاسی و امنیتی سختی دست‌وپنجه نرم می‌کند. از منظری واقع‌بینانه، ضرورت‌ها برای اقدامی اساسی و مؤثر در چنین وضعیتی، بیش از هر زمان دیگر محسوس و فوری به‌نظر می‌رسد. در همین مورد باید علاوه کرد که این سخن به هیچ‌وجه نمی‌تواند معنایی را در بر داشته باشد که از آن تأیید و حمایت ائتلاف مذکور را بتوان نتیجه گرفت. زیرا بحران کنونی افغانستان، تنها زمانی می‌تواند به‌شکل درست و موجه آن درک و تفسیر گردد و نیز بر اساس همان درک و تفسیر، راه‌حلی کارا برای آن جست‌وجو شود که از هر نوع فراکسیون‌بازی و جناح‌پروری ناشیانه و سلیقه‌یی، اجتناب صورت بگیرد. این بدان معناست که برای این‌که بتوان به شناختی درست از وضعیت و راه برون‌رفت از آن دست یافت، الزامی است که به تحولی ساختاری جدی در ورای این فراکسیون‌بازی‌ها نگریست، فراکسیون‌بازی‌هایی که اساساً کاری جز گل‌آلود کردن بیشتر آب گل‌آلود کنونی نمی‌کند. بگذارید هدفم را روشن‌تر بیان کنم: حکومت و به‌ویژه نهاد ریاست‌جمهوری اکنون به‌وضوح‌ترین شکلش، نهادی ازکارافتاده و نامربوط به‌نظر می‌رسد و عمل‌کرد آن صورتی را به‌خود گرفته است که نه‌فقط در شماری از مسئولیت‌های ریاست‌جمهوری نیست بلکه مسئولیتی که قانون اساسی برای حکومت معین کرده با این نوع عمل‌کرد، مورد نقض و کتمان قرار می‌گیرد. می‌توان در این زمینه، نمونه‌های روشنی را به‌یاد آورد. مواجهه‌ی حکومت با حرکت‌های مدنی و موجه شهروندان طی دو سال اخیر، موضع‌گیری‌ها در قبال مسایلی که جزئی از مهم‌ترین مسایل در قلمرو مسئولیت حکومت به‌شمار می‌روند (چون فساد اداری، تبعیض قومی و…) و عمل‌کرد خنثای حکومت برای برگزاری انتخابات پارلمانی در زمان معین آن، عدم جدی گرفتن مواد توافق‌نامه‌ی تشکیل حکومت وحدت ملی و… از مثل‌های اعلایی هستند که به کمک آن‌ها می‌توان احاله‌ی حکومت وحدت ملی را به‌عنوان یک حکومت به ضد خودش، مشاهده و بیان کرد. این فقط یک‌سوی قضیه است. سوی دیگر قضیه که بیشتر افرادی را شامل می‌شوند که این‌وقت‌ها اغلب نقش منتقد حکومت را بازی می‌کنند، نیز دچار همین وضعیت رقت‌بار است. درست در چنین وضعیتی که شوریدگی فراگیر و همه‌شمول است، ضرورت اقدامی بنیادی و متفاوت با اقدامات روزمره مطرح می‌شود. اما چگونه اقدامی و با چی ضمانتی؟ شاید مشکل از این‌جا آغاز شود. چرا که شوریدگی وضعیت، امری است که همه بر آن واقف و معترف، اما برای یافتن راه برون‌رفت از آن، درمانده‌اند. شوریدگی وضعیت اکنون همان‌قدر سراسری و همه‌شمول است که فروبستگی و درماندگی در سنجیدن راه‌حل مؤثر برای نجات از آن. اغلب اقداماتی که از سوی حکومت یا منتقدان حکومت صورت می‌گیرد، یا فاقد هر نوع استحکام و ضمانت اجرایی لازم است و یا اساساً هیچ نسخه‌ی نجاتی با خود ندارد، حتا اگر به‌صورت درست و کامل هم به اجرا گذاشته شود. بنابراین، خلاف آن‌چه که در عنوان ائتلاف جدید و نخستین قطع‌نامه‌ی این ائتلاف ادعا شده است، هیچ امکانی برای نجات افغانستان از بحران کنونی در چنته‌ی این ائتلاف وجود ندارد. دلایل آن نیز تا حدی روشن است. روشن‌ترین دلیل اما این است که تشکیل‌دهندگان این ائتلاف، کسانی هستند که هیچ تفاوتی میان آن‌ها و کسانی که اکنون قدرت حکومتی را در اختیار دارند، وجود ندارد. آن‌ها همگی و در طی سال‌های طولانی و پرتلاطم، ظرفیت کاری خودشان را برای مردم نشان داده‌اند. در قدم دوم، شسته-رفتگی و ناکارآمدی منطقی که این ائتلاف برای مبارزات «نجات‌بخش» خود انتخاب کرده است و نبود طرحی مشخص و روشن برای ارائه‌ی تعریفی دقیق از وضعیت و راه‌حل‌ها برای چگونگی «نجات» از این وضعیت، یکی دیگر از دلایل ناکارآمدی خود ائتلاف است. زبانی که برای بیان مسأله برگزیده شده، شرط‌ها و پیش‌شرط‌ها، ادعاها و آرزوهای «شورای عالی ائتلاف برای نجات افغانستان» در کمال فروبستگی و نبود راه‌‌کار، دقیقاً در همان جایی ریشه دارند که بحران کنونی کشور را سبب گردیده است: زورگویی، سوءاستفاده‌های شخصی و ائتلافی از قدرت سیاسی و اعتماد مردمی، ساختن جزیره‌یی امن برای انحصار قدرت، اعمال تبعیض و دیگر از این قبیل موارد. پوسیدگی این منطق و مسیر بیشتر از آن وضاحت دارد که امید دیگری به آن بسته شود. برای این‌که یک حرکت، حرکتی ناکارآ و پوچ ثابت گردد، کافی است که عاملان و منطق آن حرکت و مسیری که برای نجات نشان‌دهی می‌شود، پوسیده و ازکارافتاده باشند. در ائتلاف اخیر، این پوسیدگی در عاملان و منطق آن به‌تمامی روشن است. لذا، وضعیت به همان شکلی ادامه پیدا خواهد کرد که تاکنون بوده: نابه‌سامانی و بحران.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *