آقای حکمتیار چه می‌خواهد؟

با انتشار گزارش احتمال افزایش نیروهای خارجی در افغانستان، اخیراً آقای گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی در نشستی خبری در برابر این گزارش واکنش نشان داده است. ایشان فرموده که مخالف افزایش نیروهای خارجی در افغانستان است و علاوه بر این، یادآوری کرده که باید در سیاست‌های نظامی و روابط خارجی افغانستان تجدیدنظر صورت بگیرد. واکنش علیه حضور جامعه‌ی جهانی در افغانستان از سوی حزب اسلامی و به‌ویژه شخص رهبر این حزب در طول تقریبن یک‌ونیم دهه‌ی گذشته، امری معمول و قابل درک بود. اکنون اما، مسأله اندکی پیچیده به‌نظر می‌رسد: آقای حکمتیار زمانی مشخصاً برای همه خاطرنشان کرده بود که تا زمانی که خارجی‌ها در افغانستان حضور دارند، به‌هیچ‌وجه وارد مصالحه و گفت‌گوی مسالمت‌آمیز با دولت افغانستان نخواهد شد. این همان موضع معمول آقای حکمتیار و حزب تحت رهبری ایشان بود. اما از قضا، دیری نگذشت که همگان در حضور نیروهای خارجی و بی‌آن‌که هیچ اتفاق خاصی در این زمینه رخ داده باشد، دیدند که حزب اسلامی خوشبختانه آمد و با دولت افغانستان مصالحه کرد. این مصالحه درست در زمانی صورت گرفت که حکومت افغانستان برای درخواست و تقاضای افزایش نیروهای خارجی خودش را آماده می‌کرد و حزب اسلامی به‌رهبری آقای حکمتیار عملاً هیچ واکنش و موضع روشنی در این خصوص از خود نشان نداد. بنابراین، واکنش مخالفت‌جویانه‌ی اخیر ایشان در برابر این امر، باعث این می‌شود که مسأله پیچیده شده و ماهیت فرضاً درست مصالحه و کنارآمدن‌ها صرفاً به‌خاطر تأمین صلح و آرامش در کشور، مورد شک و تردید قرار بگیرد. از این منظر، می‌توان پرسید: آقای حکمتیار چه می‌خواهد؟ بگذارید برای درک بهتر این‌که خواست آقای حکمتیار و تعریف ایشان از مصالحه و تعهد چیست، از یک موضوع نسبتاً متناقض دیگر کمک بگیریم.
ائتلافی که چند روز قبل میان سه حزب جمعیت، جنبش و وحدت تحت نام «شورای عالی ائتلاف برای نجات افغانستان» در آنکارای ترکیه تشکیل شد، واکنش سخت و شدید آقای حکمتیار را در پی داشت. اگر به ماهیت آن واکنش و مسأله‌ی آقای حکمتیار در پس‌زمینه‌ی آن توجه می‌کردیم، چیز خاصی که نشان از یک اندیشه‌ی سیاسی همه‌پذیر و دموکراتیک داشته باشد، وجود نداشت و دوباره از خود می‌پرسیدیم که نیاز به واکنش با چنین رویکردی برای آقای حکمتیار که در حال حاضر نه رییس‌جمهور است و نه هیچ مسئولیت بزرگ و رسمی دیگری در دولت دارد، چیست؟ شوربختانه، گذشته‌ی نه‌چندان گوارای سیاست‌ورزی در کشور و به‌خصوص کارنامه‌ی بزرگان سیاسی و از آن‌میان آقای حکمتیار، دلایل زیادی به دست ما می‌دهد که بر اساس آن‌ها، پی به یک قوم‌گرایی مفرط و زننده در اندیشه و اهداف آن‌ها ببریم. موضع‌گیری آقای حکمتیار در برابر آن ائتلاف، نظیر واکنش ایشان در برابر شهروندان معترضی که روزهای سختی را برای پرسش از ناکارآمدی حکومت در دل آفتاب در کنار خیابان خیمه زده بودند، بیان‌گر این امر اسفناک است که بزرگان این مملکت هنوز از چشم قومیت و با یک قوم‌گرایی دردناک، به‌سوی قضایا نظر می‌اندازند. از این‌رو، موضوع ردگرایانه‌ی آقای حکمتیار نسبت به ائتلاف چند تن از سیاسیون دیگر –که همه در تراز مشابهی قرار می‌گیرند- حمایتی ناضرور و نامربوط از رییس‌جمهور و در نهایت، قرار گرفتن در یک جبهه‌ی قومی بود. با این‌حال و در عین چنین اتفاقی، آقای حکمتیار در ذیل واکنش خود در برابر افزایش نیروهای خارجی، یادآوری کرده است که با «ائتلاف …» مخالف نیست، اما دلیل مخالفت‌شان این است که چرا چنین ائتلافی به‌عوض ترکیه، در داخل کشور صورت نمی‌گیرد؛ دلیلی که متأسفانه هیچ منطق روشن و مستدلی برای توجیه آن نمی‌توان یافت جز یک بهانه‌گیری صرف. اما به‌نظر می‌رسد که آقای حکمتیار با طرح این مسأله، هدفی را دنبال می‌کند و آن هدف، این است که ایشان گفته حزب اسلامی در نظر ندارد تا ائتلافی تشکیل بدهد. ظاهر این سخن ممکن است کمی دموکراتیک و پذیرفتنی به نظر برسد. واقع اما این است که ذهنیتی که برونداد آن در قالب چنین سخن‌ها و موضع‌گیری‌هایی بروز پیدا می‌کند، رساننده‌ی این است که این بزرگان در هر حالتی، به هیچ چیزی جز سود و زیان خود فکر نمی‌کنند و این طرز تفکر چنان در آن‌ها نهادینه شده که می‌تواند مقیاسی برای ارزیابی خوب و بد دیگران باشد. می‌توان از جهات خیلی محکم‌تر و منطقی‌تر بر تشکیل «ائتلاف…» اعتراض کرد و آن را ناموجه دانست، در پس یادآوری از این موضوع در این یادداشت نیز اگر هدفی باشد، جز آن نیست که تأکید شود پس از این‌همه خطا و شکست، لازم است سیاست‌مداران ما نگاه عقلانی‌تر و سنگین‌تری به مسایل و امور داشته باشند. منظور این است که مگر خود آقای حکمتیار در گذشته‌های نه‌چندان دور و از یادبردنی، موارد متعددی از ائتلاف و فروریختن ائتلاف و اتحاد در بیرون از کشور بر سر مسایل داخلی ندارد که حتا می‌توان از آن‌ها لیستی تهیه کرد و اساساً زندگی غالباً پنهانی و مسأله‌دار ایشان در طی پانزده سال و اندی گذشته که به باور غالب در بیرون از کشور ولی برای سامان دادن مخالفت‌های داخلی سپری شده، خود نمی‌تواند نمونه‌یی باشد برای این‌که به حرف‌های منظم و اتوکشیده‌ی کنونی ایشان با دقت و شکاکیت بیشتری نگاه کنیم؟
این‌همه از آن‌رو ذکر شد که سرنخی برای درک واکنش آقای حکمتیار در برابر افزایش نیروهای امنیتی خارجی در افغانستان به دست ما بدهد. این را به خاطر داشته باشیم که بحث افزایش نیرو با بحث حضور یا ناحضور نیروهای خارجی از اساس فرق می‌کند. حضور نیروهای خارجی مسأله‌ی تازه‌یی نیست که آقای حکمتیار در برابر آن برآشفته است؛ این حضور و مجادله بر سر افزایش و وسعت آن مربوط به زمانی می‌شود که آقای حکمتیار به‌رغم انبوهی از شرط‌های سودجویانه از قبیل مصئونیت قضایی و تأمین امنیتی شخصی و مصارف، خاموشانه از کنار آن گذشت و به پروسه‌ی «صلح» پیوست. برای همین، لازم است تا ببینیم در پس چنین تناقض‌هایی، چه هدف واحد و دیرینه‌یی جا گرفته است. یعنی، برای این بزرگان در عموم، مسأله درستی یا نادرستی این و آن اتفاق یا امر نیست، مسأله این است که (با قید وضعیت)، منفعت شخصی چگونه دنبال و تأمین می‌شود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *