ازدواج مرگ‌بار؛ گزارشی از قتل مشکوک یک عروس

زهراجویا و لطف‌علی سلطانی
شنبه شب 24 سرطان، عروسی «جمیله» بود. عروسی که پس از پایان مراسم رسمی، هنگامی موتر حامل و او داماد با کاروانی از موترهای دیگر بدرقه می‌شد، با شلیک گلوله به سرش، جان داد. او پیش از آن‌که به خانه‌ی سید علی (داماد) برسد، زندگی‌اش پایان یافت. کشته شدن او به موجی از خبرهای دامن زد که عمدتاً نادقیق و مبتنی بر گزارش‌های اولیه‌ی نادرست بود.
محل برگزاری عروسی، قصر آسایش در منطقه‌ی سرپل دشت برچی بوده و خانه‌ی داماد نیز در انتهای سرکاریز؛ جایی که به قلعه‌ی شهاده معروف است.
سید علی داماد و جملیه عروس، سه سال قبل به امید تشکیل خانه مشترک، نامزد شدند. برخی دوستان آن‌ها به اطلاعات روز گفتند که به رغم خواست جمیله و سیدعلی، خانواده‌های دو طرف از این پیوند راضی نبودند. یک عرف نسبتاً سنتی عروسی یک دختر هزاره با پسر سید را بر نمی‌تابد، همین مسأله نیز بدل به چالشی در برابر جمیله و سیدعلی شده بود. چالشی که با اصرار شخصی این دو، برطرف شد و سرانجام شنبه‌شب آن دو عروسی شان را برگزار کردند. چالشی که پس از سه سال برطرف شد، اما با مرگ عروس تمام امیدها و آرزوهای مشترک این زوج جوان دستکم برای جمیله برای همیشه پایان یافت.
از این رویداد روایت‌های متفاوتی وجود دارد؛ به همین دلیل، هنوز متهم اصلی آن شناسایی نشده است. هرچند وزارت داخله اعلام کرد که محافظان محمد محقق، معاون دوم ریاست‌اجرائیه اشتباهی یک نوعروس را کشته‌اند اما هنوز دقیق مشخص نشده است که قاتل واقعی کیست؟
حوالی ساعت 1بامداد یک‌شنبه(25 سرطان)، موقع که جمیله با سیدعلی همسرش پس از ختم مراسم عروسی‌شان سوار بر موتر از سالن عروسی به‌سوی خانه‌ی جدید شان می‌رفتند در نزدیکی خانه‌ی محمد محقق، معاون ریاست اجرائیه حکومت وحدت ملی هدف گلوله قرار گرفت و درجا جان داد.
در این رویداد برعلاوه‌ تازه‌عروس، محمد یاسین از دوستان داماد نیز کشته و 4 تن دیگر به شمول پدر و دو برادرزاده‌ی داماد زخمی شدند. پدر داماد پس از آن‌که زخمی شده، به کما رفته و فعلاً در شفاخانه‌ی ایمرجنسی بستری است.

رؤیای ناکام نیمه‌شب تابستان
جمیله دختری 24ساله در بخش پرستاری درس خوانده بود.
به گفته خانواده‌ی داماد او به مدت 7 سال در شفاخانه کیور در شهر کابل به عنوان پرستار کار می‌کرده ‌و به مدت سه سال با سید علی شوهرش نامزد بوده.
سید علی، داماد در صحبت به روزنامه‌ی اطلاعات روز گفت که موتر حامل او و خانمش از سوی نگهبانان محمد محقق در منطقه‌ی سرکاریز هدف گلوله قرار گرفته است.
وی افزود:« تاریخ 24 روز شنبه شب از هوتل آمدیم پیش خانه استاد محقق، فیر شد و سه برادر و پدرم زخمی شدند، خانمم کشته شد.گاردهای پیش دروازه محقق فیر کردند».
سیدعلی تازه داماد روانش بشدت آسیب‌دیده، مدعی است که دوستان او در نزدیکی خانه‌ی محمد محقق نه بلکه در ساحه‌ی پل‌سوخته و گولایی دواخانه شادیانه فیر کرده بوده‌اند.
اما این جا ختم ماجرا نیست، در این رویداد سه خانواده‌ی پدر عروس، داماد و یکی از دوستان داماد بنام محمد یاسین به گلیم غم نشسته‌اند.
وقتی به خانه‌ی کوچک که قرار بود در آنجا عروس آورده شود، وارد شدیم به جز از تخت مفشن و اتاق گلابی‌رنگ و قشنگ عروس، دیگر همه چه بهم‌ریخته بود. شادی و رقص و پایکوبی جایش را به غم و اندوه داده بود. دو قاب عکس از تازه عروس و داماد روی تخت خواب گلابی رنگی که برای آن‌ها آماده کرده بودند گذاشته شده بود.
جاوید، برادر داماد گفت:« عروسی شنبه‌شب در هوتل قصر آسایش دشت برچی برگزار شد. 12بجه شب از هوتل خلاص شدیم و به‌سوی خانه حرکت کردیم. از سر کوچه‌ی مسجد اهل‌بیت داخل کوچه‌ی سرکاریز شدیم. کمی پیشتر آمدیم که از چهارطرف سر ما فیر شد که در نتیجه عروس و شاه بالای داماد شهید شدند و پدرم زخمی شد و در کل 2 شهید داریم 4 زخمی.»
او می‌گوید که آرزو دارد حتا دشمن‌اش هم در این وضعیت قرار نگیرد که خانواده او قرار گرفته است.
جاوید گفت که دوستانش در ایستگاه سابقه- یک و نیم ایستگاه دور تر از خانه محقق- فیرهای شادیانه کرده است.
او اضافه کرد: «دوستان ما در منطقه‌ی ایستگاه «سابقه» شادیانه فیر کردند. در نزدیکی خانه محقق که رسیدیم تنها صدای بلندگوهای موترها بلند بود و بس. کسی در نزدیکی خانه محقق شادیانه فیر نکرده است. صرف صدای بلندگوی موترها بلند بود .» اما برخی شاهدان عینی و از جمله پدر یکی از دوستان داماد به اطلاعات روز گفتند که کسی به نام «آغاضیا» که یکی از دوستان داماد بوده، درست در برابر یکی از ایستگاه‌های محافظان محقق در کوچه‌یی که به خانه‌ی آقای محقق منتهی می‌شود، از پشت یک موتر رنجر پولیس شلیک کرده‌اند. در یکی از مغازه‌های این منطقه آثار برخورد مرمی نیز دیده می‌شود. آغا ضیا در آن شب مسلح بوده و «فیرهای شادیانه» نیز از سوی او و دوستانش صورت گرفته است.
جاوید-برادر سیدعلی- می‌گوید که با هیچ‌کسی خصومت و دشمنی نداشته و ندارد و بالای کسی شک هم ندارد. او همه اسناد و شواهد در این خصوص را به حوزه سوم امنیتی پولیس تحویل داده است.
روایت خانواده محمد یاسین، از کشته شده‌گان این رویداد اما متفاوت است. آنان می‌گویند که افرادی از خانواده داماد در نزدیکی خانه آقای محقق فیرهوایی کرده است.


آنان تأکید کردند که هیچ ادعایی مبنی بر این‌که محافظان آقای محقق مقصر باشند، ندارند، زیرا نگهابان خانه محقق به ظن این که افرادی سوار بر موتر رنجر پولیس انتحاری هستند، فیر کرده است.
محسن، برادر یاسین گفت:« عروسی برادر خوانده ما بود، با همه اعضای خانواده رفته بودیم. محفل که ختم شد برادرم را گفتم که بیا برویم گفت که تو برو مه با داماد میایم در خانه رسیدیم که صدای فیر به گوش رسید. ده دقیقه بعد برادر داماد زنگ زد گفت بیا که یاسین زخمی شده، سه مرمی به قلبش خورده بود. تا به شفاخانه رسیدم وقت جان را به حق تسلیم کرده بود آن زمانی بود که چیزی از دستم نمی آمد.»
او گفت که شخصی بنام«آغا ضیا» در نزدیکی خانه آقای محقق فیر هوایی کرد که در مقابل نگهبانان محقق نیز شلیک کردند و گلوله‌ها بر موتر گل‌پوش عروس اصابت کرد.
محسن؛ آغاضیا را شخص بد فعل و دزد معرفی کرد و گفت که او چندین بار مرتکب جنایت شده و دزدی کرده است و هرباری که از سوی حوزه بازداشت شده دو باره رها شده است.
وی افزود:«پس از موتر گل پوش یک موتر رنجر پولیس در نزدیکی خانه محقق، یک بچه بنام آغاضیا-یک بچه لچک، جنایت‌کار و دزد- هوایی فیر کرد. وقتی موتر گل‌پوش دور خورده از پیش مسجد اهلبیت افراد محقق شلیک کرده و عروس و برادرم را شهید کردند؛ همین آغا ضیا باید به پنجه‌ی قانون سپرده شود. آغاضیا کسی که در موتر شخصی خود بوده سر داماد دسیسه جور کرده؛ وقتی موتر داخل کوچه‌ی سرکاریز شده، نفرای محقق گفته که انتحاری آمده و ضربه کردند و برادرم به زمین افتاد. آغاضیا مقصیر قتل برادرم است. ضیا یک دزد است؛ تاحال چند دفعه در ولایت و پوسته پولیس رفته و رها شده.»
محسن تأکید کرد که آغاضیا نام باید به پنجه قانون سپرده شود زیرا او متهم اصلی در این رویداد است.
آغا ضیا، بچه مامای داماد است.
مرگ محمد یاسین، جوانی که دو کودک خرد سال از او به جا مانده است، کمر پدرش را خم و او را سخت اندوهگین کرده است.

نجف‌علی پدر محمد یاسین وکیل گذر در منطقه‌ی سرکاریز است. او می‌گوید که پسرش بی‌گناه در این رویداد به قتل رسیده است. او گفت که ادعای در برابر محافظان محقق ندارد، زیرا دوستان داماد در ساعت 1شب در شرایطی که ناامنی حاد است، در پیش خانه آقای محقق فیرهای شادیانه کردند.
وی افزود:«آقا ضیا مجرم است بچه عمه اش(داماد) مجرم است درپیش پوسته چه حق داری که فیرکنی.»
محافظان آقای محقق در گفت‌وگوی غیر رسمی گفتند؛ افرادی که شلیک‌های هوایی می‌کردند، نیشه بودند. آن‌ها از پشت رنجر پولیس به شلیک ادامه دادند. در حالی خانواده‌ی داماد شلیک محافظان آقای محقق را عامل قتل عروس و یک‌نفر دیگر می‌دانند، اما محافظان آقای محقق می‌گویند که آن‌ها با فیرهای افرادی که در پشت رنجر بوده، جان باخته‌اند.
هنوز جزئیات دقیقی از این رویداد مشخص نشده است. اما شلیک‌های پیهمی که از کاروان موترهای عروسی انجام شده و حضور کسی به نام آغا ضیا که از قول یکی از دوستان داماد، خصومت چشم‌وهم‌چشمی‌یی نیز با داماد داشته، روشن شدن عامل اصلی این حادثه را سخت‌تر کرده است. ما به رغم اصرار برای گرفتن معلومات از حوزه‌ی سوم پولیس، جایی که احتمالاً پرونده‌های آغاضیا نیز در آن‌جاست، موفق نشدیم نظر مسئولان این حوزه‌ی پولیس را بگیریم.
واکنش محمد محقق
دفتر مطبوعاتی محمد محقق، معاون ریاست اجرائیه در واکنش به این رویداد با نشر اعلامیه‌یی گفته است که در میان همراهان عروس افراد مسلح غیر مسئول حضور داشتند.
در اعلامیه آمده است که  این رویداد در نیمه شب اتفاق افتاده و جوانب قضیه نیازمند بررسی همه جانبه است و قضاوت زود هنگام در مورد آن قبل از وقت بوده و باعث تشویش اذهان عمومی می‌شود.
در اعلامیه هم‌چنان آمده است:«با توجه به حساسیت موضوع و اینکه این حادثه در نزدیکی ساحه امنيتى استاد حاجی محمد محقق معاون ریاست اجراییه اتفاق افتاده، طبق هدایت ایشان، در همان لحظات اولیه، نگهبانان پوسته مربوطه برای كمك به روشن شدن قضیه به حوزه امنیتی تحویل داده شده اند.»
براساس این اعلامیه چند تن از افراد مسلح که تیر اندازی کرده اند توسط پولیس حوزه سوم امنیتی بازداشت شده اند، اما آنهایی که پس از تیر اندازی از ساحه فرار کرده اند تحت پیگرد پولیس قرار دارند.
قابل ذکر است که از این رویداد روایت‌های مختلف شده است. پس از بررسی‌های دادستانی و پولیس زوایایی پنهان این رویداد روشن خواهد شد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *