توهم سلطنت و ترس شکست

رییس‌جمهور غنی دیروز در جمع جوانان سخنان‌ امیدوارکننده‌یی گفت. جوان‌سازی حکومت، رشد اقتصادی امیدوارکننده و اشتغال‌زایی برای جوانان نکاتی بود که او بر آن تأکید کرد و بر اجرای آن تعهد سپرد. غنی هم‌چنین در مورد رشد فرهنگی و اثرگذاری آن بر ثبات و بر ضرورت مبارزه با فساد اشاره کرد. پرسیدنی است که وضعیت امنیتی، اقتصادی و اجتماعی کشور به رغم سخنانی که غنی می‌گوید، چرا در بحرانی‌ترین وضعیت خود قرار دارد؟ به نظر می‌رسد توجه به یک جمله‌یی که دیروز رییس‌جمهور بر زبان راند، ما را در فهم این وضعیت که مخلوطی از سخنان خوب در یک وضعیت بد و بحرانی است، کمک می‌کند.
او گفت: «من به دشمنان افغانستان پیام دارم، این ملت آن مردم سابق نیست که غازی امان‌‌الله خان را مجبور به فرار کرده بود، من از شما نمایندگی می‌کنم و افغانستان را به هر قیمتی که باشد، می‌سازم.» این اولین بار نیست که غنی خودش را در جای امان‌الله خان می‌گذارد و بر پروژه‌ی ناتمام اصلاحات‌اش دریغ می‌ورزد و از شکست‌اش بر خورد می‌لرزد. علاقه‌ی غنی به امان‌الله خان تا آن‌جاست که او میز گردگرفته‌ی امان‌الله خان را به دفتر کارش آورده است و در بسیاری از سخنرانی‌هایش به او و اهدافی که داشت، اشاره می‌کند.
ارزیابی پروژه‌ی «اصلاحات امانی» و بازگشت به دهه‌ی دوم قرن 19 مسأله‌ی جداگانه‌یی است، اما آنچه که به نظر می‌رسد جای تأمل دارد، برخورد عاطفی‌یی است که غنی با امان‌الله خان و تاریخ یک‌قرن پیش افغانستان دارد. غنی نشان می‌دهد که از شکست پروژه‌ی امان‌الله خان بسیار متأثر شده است. احتمالاً او مانند بسیاری از افغان‌ها از عقب‌گرد افغانستان و تعلیقی که روند ترقی در این کشور به آن گرفتار بوده، ناراضی است. این درست است، اما برخورد عاطفی با این وضعیت سبب شده که غنی خودش را مأمور به موفقیت رساندن پروژه‌یی بداند که امان‌الله خان نتوانست. تحولات پس از آن، وضعیت کنونی و دگرگونی‌هایی که به خصوص پس از طالبان به میان آمده، چندان به چشم رییس‌جمهور غنی نمی‌آید. درگیری شدید با وضعیت امان‌الله خان و آرزوهای که او در سر داشت و وضعیتی که او با آن روبه‌رو بود، سبب شده که غنی خودش را مدام در آیینه‌ی امان‌الله خان ببیند.
این شیفتگی مفرط خطرها و آسیب‌های بسیاری و البته به تبع آن نگرانی‌هایی را به دنبال دارد. در مرحله‌ی اول، غنی این احساس نیرومند را دارد که چنان مسئول تام‌الاختیار این کشور با وضعیت افغانستان روبه‌رو شود. مسأله‌یی که با واقعیت کنونی افغانستان متفاوت است. امان‌الله خان شاهی بود که خانواده‌اش خود را وارث و صاحب بی‌قید و شرط افغانستان می‌پنداشتند. امان‌الله خان قدرت را به ارث برده بود و «سلطان» بود. کمتر از چهار دهه از پایان دولت شاهی زمان گذشته است. غنی قدرت را نه به صورت میراثی که با انتخاباتی مخدوش و موافقتی که میان او و رقیبش حاصل آمد، به دست آورده است. از طرفی، او قرار نیست چنان یک‌ شاه زمان را در ماندنش در کاخ ریاست جمهوری مدنظر قرار ندهد. تا دو سال دیگر موعد کارش به پایان می‌رسد و به موجب قانون اساسی باید انتخابات برگزار شود. انتخاباتی که اگر شفافیت لازم در آن وجود داشته باشد، ابقای غنی برای بار دوم در کرسی ریاست جمهوری، با شک و تردیدهای بسیاری همراه است.
غنی در این جمله‌اش ترس‌اش را افشا می‌کند؛ ترس از بغاوت گروه‌های تندرو و ساقط کردن حکومت‌اش. ترسی که با واقعیت افغانستان هم‌خوانی ندارد. آخرین ملای لنگ در تنهایی و خاموشی عبرت‌انگیزی مرد و برای زمان زیادی مرگش پنهان ماند. اما غنی هنوز از این گروه می‌ترسد. ترسی که او را از شناختن مسئولیت‌هایش و خطرهای واقعی‌یی که اطرافش را احاطه کرده، باز می‌دارد. مسأله‌ی اصلی برای رییس‌جمهور غنی پاسخ گفتن به مردم، برآوردن انتظارات آن‌ها و اجرای تعهداتش است. خطر اصلی نیز برای غنی، نارضایتی مردم است و مسأله‌ی انتخابات.
به نظر می‌رسد شیفتگی بیش‌ازحد به امان‌الله خان، این واقعیت را که او رییس‌جمهوری است که به موجب قانون باید بسیار زود سکان قدرت را ترک بگوید، غافل کرده است. بخشی از تصامیم و کارهای غنی از همین منظر قابل درک است. برای مثال، غنی به جوانان توجه بیشتری نشان داده، اما این توجه، بیش‌تر از سر لطف یک‌ پادشاه به جوانان و همراه با منت‌گذاری و تبلیغات رسانه‌یی بسیار و البته بیش‌ از اندازه گزینشی بوده. موردی که برای مردم معنایی غیر از انحصارگرایی و برخورد سلیقه‌یی نداشته است و البته مصادق بسیاری نیز در حکومت دارد.
غنی بهتر است با بخشی از توهم و ترس‌اش خداحافظی کند. او نه مأمور مادام‌العمر بازسازی افغانستان است و نه مسئول ماندن در قدرت را رساندن کشور به شیب توسعه. آن‌چه که او باید مدنظر قرار دهد، تمکین به قانون اساسی است و تلاش برای تحکیم حاکمیت قانون، دولت‌داری عاری از فساد و باز کردن مسیرهای ورود به دولت براساس اصل شایسته‌سالاری و تشریک قدرت با عموم مردم. روشن است که این کار به تنهایی نمی‌تواند به انجام برسد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *