افغانستان به کجا می‌رود؟

علی کاوه
دیروز همکارم با یک سؤال بی‌مقدمه، چنان ضربه‌ی فنی‌ام کرد که تا غروب روزه‌ی سکوت گرفتم. افغانستان به کجا می‌رود؟ امروز صبح که خروس بی‌محل همسایه از خواب بیدارم کرد، اولین چیزی که به ذهنم رسید، سؤال دیروزی همکارم بود: افغانستان به کجا می‌رود؟
قدیما وقتی جوان‌تر بودیم، استاد ما به ما گفته بود: «پیش‌بینی و پیش‌گویی از هم فرق دارد.» با کمک همین سخن استاد، خواستم سؤال دوستم را در ذهن خودم جواب بگویم. استاد توضیح داده بود: پیش‌گویی کار علمی نه بلکه فراعلمی است. به‌عبارت دیگر، پیش‌گویی کار هر کسی نیست؛ جز عالمان دین و رهبران معنوی و بزرگ. ولی پیش‌بینی کار علمی است که از روی نشانه‌ها و ربط دادن متغیرها، می‌توان آینده را پیش‌بینی کرد و این پیش‌بینی یک کار علمی است که هر دانشمندی می‌تواند آن را انجام دهد.
یکم) نخست سراغ رهبران معنوی رفتم. صبغت‌الله مجددی را سلام دادم و بعد از دست‌بوسی، سؤالم را مطرح کردم. (دست‌بوسی را که می‌دانید، دست بزرگ دینی و معنوی را باید بوسید، حتماً دیده بودید، ریس‌جمهور کرزی همیشه دست مجددی صاحب را می‌بوسید.) مجددی صاحب گفت یک لحظه منتظر باشید، من وضو کنم و بعداً استخاره کرده جواب سؤالت را می‌گویم. جواب سؤالم را از ایشان گرفته به استاد سیاف مراجعه کردم. ایشان بعد از روایت چند حدیث و تفسیر چند آیه‌ی شریفه، گفت شما جوانان کمی سُست‌عقیده شده‌اید، ورنه آینده پیش چشم هر مسلمانی روشن است. نزد حکمت‌یار صاحب آمدم. ایشان بعد از خوشامدگویی، با خوش‌رویی از من دعوت کرد لحظه‌یی منتظر بمانم، تا ایشان در قدم اول، با ترمینولوژی حکمت‌یاری سؤالم را ریشه‌شناسی کند، بعد جواب ارائه نماید.
مجددی صاحب گفت: من هاله‌یی از نور بر فراز قندهار می‌بینم. یعنی آینده روشن است.
استاد سیاف گفت: دشمنان بدانند و آگاه باشند که افغانستان مُلک شیران است و هیچ‌کسی با نیت « ناصاف» در این مُلک پیروز نمی‌شود و مردم با عزت افغانستان انشاالله و رحمان، آنان را شکست خواهند داد. یعنی آینده‌ی افغانستان روشن است. با جواب استاد سیاف، روشنی نوری که بر فضای قندهار مجددی صاحب گفته بود، پیش چشمم مجسم شد.
حکمت‌یار صاحب گفت: حزب اسلامی در دولت بعدی امور مملکت را به عهده خواهد گرفت و «حکمت» با مردم افغانستان «یار» خواهد بود. باز هم هاله‌ی نوری را که مجددی صاحب گفته بود، پیش چشمم مجسم شد. «نور حکمت».
به مجددی صاحب زنگ زدم و گفتم استاد سیاف و حکمت‌یار صاحب این‌گونه پاسخ گفته‌اند؛ مجددی صاحب گفت، بد می‌کنند: استخاره‌ی مه هیچ‌وقت دروغ نه برآمده، برای کرزی صاحب استخاره کردم، ریس‌جمهور شد، ریس‌جمهور غنی را نیز استخاره‌ی من به قدرت رساند؛ معنای گپ مه ای اس که تا چند سال دیگه امیرالمومنین ملامحمد عمر آخندزاده در قندهار ظهور می‌کند و افغانستان را پر از عدل‌وداد خواهد کرد.نشانه‌های واقعی هم با پیش‌گویی مجددی صاحب مقرون به نظر می‌رسد؛ روزی چند ولسوالی و قریه زیر هاله‌ی نور پرچم طالبان قرار می‌گیرد.
دوم) در قسمت پیش‌بینی، همان‌طوری که استاد ما گفته بود: پیش‌بینی از روی نشانه‌ها و ربط دادن متغیرها صورت می‌گیرد، با خود گفتم نیاز نیست، پیش صدیق افغان یا پوهاند نیکبین بروم. خودم از روی نشانه‌ها و ربط دادن متغیرها آینده‌ی افغانستان را پیش‌بینی می‌کنم. البته نشانه‌ها خیلی زیاد اند و من هم نشانه‌شناسی ماهری نیستم، ولی به همین چند نشانه‌ی اخیر و ربط دادن آن‌ها به‌هم اکتفا می‌کنم.
یکی از بازی‌های اخیر «رفت‌وآمد» که میان حکومت و مخالفین مسلح صورت گرفت را منحیث نمونه بازبینی می‌کنیم. در بازی اخیری که میان حکومت و مخالفین در قریه‌ی میرزا-اولنگ ولسوالی صیاد ولایت سرپُل با میزبانی حکومت صورت گرفت، بازی به این شرح اتفاق افتاد: طالبان داعش‌نما و داعش طالب‌نما، وارد میدان شدند، حکومت که خود میزبان بازی نیز بود، (یعنی بازی در خانه‌ی حکومت) انجام می‌شد، حضور نداشت. در مورد این‌که چرا حکومت که یک‌طرف بازی بود، در میدان حضور نیافت، گمانه‌زنی‌های زیادی وجود دارد:
– این‌که، سرمربی و کاپیتان با هم اختلاف نظر داشتند؛
– این‌که، بازیگران تن به هدایات مربی و کاپیتان نمی‌دهند؛
– این‌که، سرمربی تصمیم داشت کاپیتان را بدنام کند و سرانجام او را از تیم اخراج کند؛
– این‌که، کاپیتان تصمیم به بدنامی مربی گرفته بود؛
– این‌که، مربی با تیم حریف تبانی کرده بود؛
– این‌که، کاپیتان با تیم حریف تبانی کرده بود؛
– این‌که، بازیگران با تیم حریف تبانی کرده بود؛
– این‌که، مربی و کاپیتان با داوران بین‌المللی تبانی کرده بودند، که میدان را خالی کرده و به حریف وا بگذارند، تا حریف آن‌گونه که می‌خواهد، گول بزند.
به‌هر حال، فهرست کردن تمام گمانه‌زنی‌ها خسته‌تان خواهد کرد. بازی اتفاق افتاد. طالبان داعش‌نما و داعشیان طالب‌نما، تعداد کثیری از باشندگان محل را به رگبار بستند، و در گورستان دسته‌جمعی گور کردند. داوران بین‌المللی، فی‌المثل نماینده‌ی مُلکی ناتو اعلان کرد: «ما با تمام قدرت بازی را تماشا کردیم» و در این تماشا داوران داخلی (حکومت) را همکاری نمودیم.
بازی به پایان رسید و اجساد مردم در گور دسته‌جمعی گول شد. داوران سوت پایان بازی را با اتحاف دعا به ارواح کشته‌شده‌گان، زدند. سرمربی و کاپیتان تیم که هرگز در بازی حضور نداشتند، بعد از سوت پایان بازی اعلام نمودند که : «در دورهای بعدی، انتقام شهدا را خواهند گرفت.» البته این فرموده را با سوگند همزمان ایراد کردند. بر علاوه، سرمربی، کاپیتان و نیم‌کت‌نشینان، گفتند که تیم حریف، چون در بازی‌های رودررو شکست خورده، حالا به‌صورت ناجوانمردانه، از پشت خنجر می‌زنند. حال‌آن‌که، واقعیت این است که همیشه، این سرمربی، کاپیتان، نیم‌کت‌نشینان و بازیگران حکومتی بوده‌اند که با حریفان وارد بازی رودررو نشده‌اند. میرزااولنگ اولین نمونه‌ی آن نیست. در بازی‌های هلمند، عقب‌نشینی تاکتیکی کردند؛ یعنی که از رویارویی با دشمن اجتناب کردند و سلاح و مهمات و وسایط نقلیه را به دشمن تسلیم تاکتیکی دادند. در کندز دوبار میدان را برای حریف خالی کردند، در بدخشان. تیم حکومت ادعا می‌کند، که حریف از رویارویی با ما می‌ترسد، ولی واقعیت این است که دشمن در قلب میدان حریف، وزارت داخله، ارگ، دفاع، امنیت ملی نفوذ کرده است. حمله به شفاخانه‌ی نظامی چهارصد بستر، ورود به وزارت دفاع در زمان حکومت کرزی، هدف قرار دادن کارمندان امنیت ملی، حمله به قول‌اردوی شاهین، همه دال بر این مدعاست. بارزترین نشانه‌ی آن، حصارکشی دیوارهای کانکریتی اماکن دولتی، حکایت از آن دارد، که دشمن نه‌تنها از رویارویی نمی‌ترسند، بلکه رودرروی حریف، نوک انگشت روی چشم حکومت گذاشته است. تا این‌جای کار، افغانستان به سوی گور دسته‌جمعی می‌رود. هم مطابق پیش‌بینی علمی از روی مشاهدات و شواهد و هم مطابق پیش‌گویی‌های بزرگان، آینده‌ی افغانستان سقوط در گورستان جمعی است.
شرح نشانه‌های دیگر، و ربط دادن متغیرهای دیگر برای فرصتی دیگر.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *