داکتر کریم پاکزاد- پژوهشگر در بنیاد مطالعات بینالمللی و استراتژیک (پاریس)
این ایده که طالبان و بهخصوص داعش در افغانستان دست به کشتن هزارهها میزند یک ایدهی قبول شده در میان هزارهها میباشد. ولی آیا واقعیت به همینگونه است؟ در اینکه اکثریت قاطع قربانیان این حملات، نشان گرفته شده از هزارهها تشکیل میشوند شکی نیست. ولی اگر واقعیت را از نگاه داعش و هدف آن از این حملات مرگبار بررسی کنیم سطح دیگری از واقعیت نمایان میشود که با این ایدهی پذیرفته شده متفاوت است. برای فهم مطلب باید نگاهی به ماهیت داعش از نگاه هدف و تشکیلات آن بیندازیم و تفاوت آن را با طالبان و القاعده بدانیم.
طالبان سیر تکاملی مجاهدین است که بعد از شکست پاکستان در تصرف قدرت درکابل از طریق حزب اسلامی حکمتیار هنگام فروریختن دولت پوشالی نجیبالله و هرجومرج سرتاسری در افغانستان و جنگ میان مجاهدین روی تقسیم قدرت، بهوجود آمد. رهبری طالبان را مجاهدین سابق و نیروی رزمی آن را طالبهای مدارس دینی مناطق سرحدی (پشتونها) میساختند. نظر به ترکیب آن، طالبان در ابتدا از نگاه قومی ضدهزاره و از نگاه مذهبی ضدشیعه بودند. (بعدها تحولاتی بهمیان آمد و امروز طالبان از میان تاجیکها و ازبکها هم سرباز گیری میکنند). طالبان علیرغم ماهیت قومی و جانبداری از یک اسلام بدوی و دور از مقتضیات زمان (که مدعی احیای اسلام اولیه است)، یک حرکت «افغانی» است، به این معنا که در کادر ملی (افغانستان) عمل میکنند وادعای بیشتر از آن ندارند.
القاعده، آنگونه که اسامه بنلادن بنیان گذاشت، محصول دو عامل است. اولی نقش قدرتمندی راکه بنلادن در جریان سالهای مقاومت برعلیه تجاوزگران شوروی در کنار مجاهدین-یا از طریق سربازگیری در میان داوطلبان عرب به حساب CIA امریکا یا مستقیماً با تمویل شخصی-بازی کرد. دومی، جنگ دوم خلیج فارس بعد از تجاوز صدام حسین در کویت-کشوری کوچک با ذخایر بزرگ نفتی- که پیاده نمودن سربازان امریکایی و ایجاد پایگاههای نظامی امریکا در عربستان سعودی را بهدنبال داشت. «پایمال نمودن خاک مقدس اسلام» توسط یک کشور غیرمسلمان آغاز دشمنی بنلادن با امریکا و خاندان آل سعود، دو حامی قبلی وی، بود. عملیات تروریستی بر ضد منافع امریکا در افریقا و شرق میانه، بهویژه عملیات تروریستی ۱۱سپتامبر در خاک امریکا که به نقطهی عطف و دگرگونی بسا تعاملات بینالمللی، تراژدی کنونی افغانستان، تجاوز امریکا به عراق و پیدایش داعش و… منجر شد، محصول انتقامگیری از امریکا بود.
پیدایش داعش نقطهی اوج تکامل ایدئولوژی و تشکیلات یک اسلام مبارز است که از پایان سدهی گذشته با مبارزه علیه استبداد و کمونیزم (ایران و سایر کشورهای اسلامی) و تجاوز خارجی (افغانستان) شروع و در سدهی کنونی به خشنترین شکل آن (داعش) تحول کرد وهیچ محققی توان پیشبینی کامل آیندهی آن را ندارد.
دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) خود محصول تکامل «القاعده در عراق» به «دولت اسلامی در عراق» (داع) و سر انجام داعش، این «فرزند ناخلف» تجاوز امریکا در عراق در سال ۲۰۰۳ میباشد. قبل از تجاوز امریکا ما نشانی از وجود یک تشکیلات اسلامیست رادیکال در عراق صدام حسین نمییابیم. صدام حسین یک دیکتاتور خشن ولی سکولار بود و هیچ اپوزیسیونی را، بهویژه یک اپوزیسیون «جهادیست» را تحمل نمیکرد.
مقاومت علیه تصرف عراق در ابتدا توسط بقایای ارتش صدام حسین و افسران سابق سازماندهی شد، ولی بهزودی بنلادن که یکسال قبل از آن با سرنگونی امارت اسلامی طالبان مهمترین پایگاه (القاعده) خود را از دست داده بود، تلاش کرد که از «آب گلآلود عراق» ماهی بگیرد و پایگاه دیگری نزدیکتر به عربستان سعودی تأسیس کند. کشوری که منبعد به یک دشمن آشتیناپذیر وی مبدل شده بود. سیلی از جهادگرایان القاعده، بهخصوص اردنی و سعودی، بهسوی عراق سرازیر شدند و بهزودی رهبری عملیات ضد امریکایی را به عهده گرفتند. ابو مصعب زرقاوی، یکی از نزدیکان بنلادن افغانستان را به قصد بغداد ترک کرد و در سال ۲۰۰۵ «شاخهی القاعده در عراق» را بنیان گذاشت. یکسال بعد وی توسط یک بمباردمان امریکایی کشته شد. در همین سال ۲۰۰۶ «شورای مشورتی مجاهدین» متشکل از تمام گروههای جهادی تصامیمی را اتخاذ نمود که در رقم زدن تاریخ ده سال بعدی یک نقش تعیینکننده داشت. این شورا شاخهی القاعده در عراق را منحل نمود و بهجای آن «دولت اسلامی در عراق» را اعلام کرد و ابوبکر البغدادی را بهحیث «رهبر» آن انتخاب کرد.
با اعلام دولت اسلامی در عراق، این گروه سرنگونی حکومت عراق با اکثریت شیعهها را در صدر اهداف خود قرار داد. داعش نگاه وهابیها را در مورد شیعهها که یک انحراف در اسلام پنداشته میشد تا سرحد اعلام جهاد علیه شیعهها در سراسر جهان توسعه داد. داعش حکومت عراق را که از طریق انتخابات با اکثریت عربهای شیعه (در حدود ۶۰ درصد جمعیت کشور) بهوجود آمده غاصب مینامد. معیار قضاوت داعش در مورد شیعهها هیچ پایهی قومی و نژادی ندارد. شیعههای عراق همانند عربهای سنی عراق، عرب هستند. استقرار یک حکومت با اکثریت شیعه که خصومت کشورهای عربی همجوار را برانگیخت راهی نداشت جز اینکه جهت همبستگی مذهبی با ایران شیعه برخیزد. امری که به نوبهی خویش موجب نارضایتی بیشتر عربستان سعودی شد و باعث شد که این کشور به حمایت بیشتر «دولت اسلامی عراق» تا سرحد مداخله در سوریه و پیدایش داعش پیش برود.
بدین گونه، کشتن عربهای شیعه درعراق، در سوریه، در یمن و… پشتونهای شیعه در صوبهسرحد پاکستان، هزارههای شیعه در افغانستان و در کویته برای داعش مباح است. ادبیات داعش مملو از اسنادی است که این حقیقت را نشان میدهد. در سوم آوریل ۲۰۱۴ روزنامهی «القدس العربی» چاپ لندن نوشت : «ابومحمد عدنانی» سخنگوی رسمی گروه تروریستی موسوم به «دولت اسلامی در عراق و شام (داعش)» در بیانیهی روز پنجشنبه گفت: «امریکا منطقهی خاورمیانه را به ما ( داعش) سپرده است تا نقشهی جهان را بر اساس خلافت اسلامی رسم بکنیم و بدانید که ما نقشهی جدید جهان را با نوک شمشیرهایمان رسم میکنیم».
وی در ادامه با اشاره به شیعیان افزود: شعیان را باید کشت؛ آنها به عباس و فاطمه توسل میجویند، آنها مشرکاند. وارد خانههای آنها شوید و مثل گوسفند سرهای آنها را از تن نجسشان جدا کنید. کشتن آنها برای شما مثل کشتن مگس [باید] باشد، جنگ امروز جنگ بین همهی شیعیان و همهی سنیها است.
وی در رابطه با اوضاع جاری عراق خطاب به «سنیهای» عراق گفت: «هرچند امریکا و ایران به شیعیان عراق کمک میکند ولی قدرت شما بیشتر است و هیچوقت به حکومت شیعیان راضی نشوید».
در پهلوی ضدیت داعش با شیعهها، داعش یک ویژگی اساسی دیگر هم دارد: برخلاف طالبان که خواهان امارت اسلامی در یک کشور اند، داعش داعیهی خلافت جهانی را در سر میپروراند. در خلافت اسلامی (جهانی) قوم و نژاد وجود ندارد. امت اسلامی وجود دارد. این امت بنا برتعبیر آنها باید مطابق «اسلام ناب محمدی» باشد. مذهب شیعه به نظر آنها اسلامی نیست و باید محو شود.