عابر شایگان
برای بسیاری از زنانی که شاغل هستند، چادر یک پوشش دستوپاگیر و مزاحم است. شمار دیگری از زنها هم چادر را یک حجاب اضافی میخوانند.
سهیلا، دانشآموز ۱۵ سالهیی است که هنوز با چادر پوشیدن کنار نیامده است. او خانواده و مکتباش را به روش خودش دور زده و بهنحوی از پوشیدن چادر طفره رفته است: «وقتی ۱۴ ساله شدم حساسیت پدر و مادرم هم کمکم زیاد شد. هر روز میگفتند این کار را بکن و آن کار را نکن. بعد گفتند باید چادر بپوشی، تو دیگر بزرگ شدهای. در مکتب هم استادانمان میگفتند دخترهای بزرگ باید چادر بپوشند. دیگر مجبور شدم بپوشم. حالا پیشروی پدر و مادرم میپوشم و وقتی از خانه بیرون شدم و در حیاط را بستم چادرم را داخل بیگم میگذارم. دوباره وقتی پیش دروازهی مکتب رسیدم میپوشمش».
در مورد اینکه چرا سهیلا چادر نمیپوشد و چه چیزی باعث گریزش از این پوشش میشود، خودش میگوید: «راستش چادر چیز خوبی نیست. اولا که چادر مال مادربزرگاست و دوما وقتی یک دختر چادر بپوشد دیگر وضعیت برایش تغییر میکند. مثلا وقتی چادر بپوشم دیگر مجبورم مثل بقیه زنها سربهزیر باشم و دوروبرم را نگاه نکنم. فقط جلوی خود را ببینم؛ بلند نخندم، ندوم و وسط راه هم شوخی نکنم».
اما سارا میگوید که چادر پوشیدن یا نپوشیدن بستگی به خود شخص دارد و او با چادر راحتتر است: «هرچه بستگی به خود شخص دارد و طرز فکرش. کسانیکه میخواهند از نگاههای مریض دوروبرشان در امان باشند راحتاند. من خودم با چادر راحتترم».
استفادهی گسترده از چادر در هرات، حالا برای شماری زمینهیی شده برای کسبوکار. جادهی چهارباغ که به جادهی لیلامی شهرت یافته، بازار ویژهی خرید زنان هراتی است. بهرغم اینکه در دو سوی این بازار، دو مرکز بزرگ دینی هرات قرار گرفته، اما تاثیر منفییی در جوشوخروش آن نگذاشته. در یکسوی آن مسجد جامع بزرگ و در سوی دیگر آن مدرسهی دارالعلوم هرات قرار دارد. با وجود در متن قرار داشتن این مدرسهی تندرو در این بازار زنانه، چیزی از محتوای کالاهای فروشندگان کم نمیشود؛ از لباسهای زیر زنانهگرفته تا لوازم آرایشی و بهداشتی و چادر و برقع. انواع مختلف لباسها و اجناس موجود اند. بخش قابل توجهی از کالاهای فروشندگان را چادر تشکیل میدهد، در رنگهای بیشتر تاریک، نوعیت و جنسهای مختلف. بیشتر این چادرها از ایران وارد میشود و کمابیش هم از پاکستان. سالانه هر زن هراتی از ۱۵۰۰ تا ۵ هزار افغانی روی خرید چادر هزینه میکند.