شامگاه دیروز یک عامل انتحاری در یکی از محلات دیپلماتیک نشین کابل خودش را منفجر کرد. آمار اولیهی تلفات ناشی از این حمله نشان میدهد که دستکم 7 تن جان باخته و 13 تن دیگر نیز زخم برداشته است. به رغم این که در این حمله آسیبی به دیپلماتهای خارجی نرسیده، اما یک زن و شش مرد غیر نظامی از قربانیان این حادثهاند. حملهی شامگاه دیروز سومین حملهی انتحاری در دو هفتهی اخیر است. آیا کابل به بغداد دیگر تبدیل خواهد شد؟
در سالهای 2007 تا 2009 حملات انتحاری در بغداد عمدتاً محلات شیعهنشین و مراکز دولتی را هدف قرار میداد. سازماندهندگان این حملات میکوشیدند با تشدید و افزایش حملات انتحاری، از یکسو مردم را تحت فشار بگذارند و بترسانند و از سوی دیگر دولت را به صورت جدی به چالش بکشند. کابل از دو سال به اینسو، درواقع تجربهی مشابهی را تکرار میکند. پیش از این طالبان عمدتاً مراکز دولتی و داعش محلات مسکونی را هدف حمله قرار میدادند. حملهی دیروز داعش به محلهی وزیر اکبرخان، جایی که به «ساحهی سبز امنیتی» معروف است، نشان میدهد که اکنون داعش نیز سعی میکند از دو سو، مردم و حکومت را همزمان تحت فشار بگذارد.
تشدید حملات در کابل، جایی که مرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور است برای گروههای برانداز و مخالف نظام اهمیت استثنایی دارد. درست به همین دلیل، حکومت با طرح امنیتییی سعی کرد، دستکم جلو افزایش تلفات شهروندان خارجی را بگیرد و امنیت مراکز دیپلماتیک را تأمین کند تا شاهد بسته شدن سفارتخانهها نباشد. این کار برای حکومتی که با حمایت مستقیم کشورهای خارجی سر پا ایستاده و میخواهد بر وضعیت نابهسامان موجود غلبه کند، مهم بود. برای این کار، محلاتی که عمدتاً سفارتخانهها، دفاتر تجاری و سیاسی و اماکن مسکونی اتباع خارجی بود را «ساحهی سبز امنیتی» تعریف کرد تا به صورت جدی تأمین امنیت و عبور و مرور در این اماکن کنترول شود. اعمار دیوارهای امنیتی بزرگ، دهها ایست بازرسی و کنترول جدی این بخش از پایتخت، از این منظر قابل درک است.
حملهی خونین بر چهارراهی زنبق اولین ضربه را بر این طرح امنیتی وارد کرد. چه اینکه پس از آن حمله و تلفات عظیمی که به بار آورد، سبب شد سفارت آلمان تا هنوز پس از ماهها بسته باقی بماند. پس از آن حملاتی از این نوع بیشتر شده است. با نگاهی به محلاتی که مورد حمله قرار گرفته در مییابیم، طرحی که همزمان مردم و نهادهای دیپلماتیک یا دولتی را آماج گرفته با شدت و حدت بسیار به اجرا درآمده است. برای مثال، صرفاً در دو هفتهی گذشته و تنها در پایتخت و در سه حمله انتحاری، 76 نفر جان باختهاند.
ناامنسازی کابل به شدت ادامه دارد. تصور اینکه اگر چنین حملاتی ادامه یابد و مردم هنوز اعتماد شان را به حکومت حفظ کنند و نمایندگان کشورهای دیگر نیز بر حضور شان در ناامنترین شهر ادامه بدهند، ناممکن است. تلقین بیاعتمادی نسبت به دولت و نفوذ به امنترین محلات کابل، در حال حاضر به عمدهترین ابزار به چالش کشیدن و به انزوا بردن حکومت بدل شده است. جای تردیدی وجود ندارد که نهادهای امنیتی و رییسجمهور به درستی این را درک میکنند، اما ناتوانی شان در تأمین امنیت و درهم شکستن این طرح پرسشهای بسیاری بر میانگیزد.
دروازههای ورودی کابل توسط صدها نیروی امنیتی کنترول میشود. نواحی شهر کابل نیز به واسطهی چندهزار مأمور پولیس و امنیت ملی و گاهاً اردوی ملی تحت نظر گرفته شده است. ساحهی سبز امنیتی کابل با شدیدترین تدابیر امنیتی و دهها ایست بازرسی کنترول میشود. به رغم تمامی این تدابیر، تاکنون عاملان انتحاری توانستهاند حملات خونباری را در قلب این بخش از پایتخت راهاندازی کنند. به همین دلیل، اکنون دهها دیپلمات افغانستان را ترک کرده، سفارت آلمان تا هنوز بسته است و برخی نهادها نیز نیمهفعالاند. مردم پس از حملاتی چون کشتار مسجد امام زمان، اعتماد شان به نیروهای امنیتی و حکومت از دست دادهاند. در چنین وضعیتی، آیا رییسجمهور غنی گاهی از مسئولان امنیتیاش پرسیده است که چهگونه از میان صفوف درهم فشردهی مأموران این نهادها تروریستها به پایتخت نفوذ میکنند؟ آیا برای وی حفظ حکومت و اعتماد مردم و حامیان بینالمللیاش اهمیتی دارد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، لاجرم باید بر توانایی وی بر نهادهای امنیتی شک کنیم.