گفتوگوی ویژهی اطلاعات روز با هوگو لارنس شارژدافیر خاص سفارت ایالات متحده در کابل
جلیل پژواک و ذکی دریابی
درحالیکه هوگو لارنس ترتیبات پایان دومین دور مأموریت کاری و دیپلماتیکش در افغانستان را روی دست دارد، آیندهی جنگ، صلح، دولت و مردم افغانستان از زوایای مختلفی پرابهام است. همه آرزوی شکوفایی و ثبات افغانستان را دارند. در عمل اما جنگ همه را زیر گرفته است و نگرانی از آیندهی افغانستان در چند سال اخیر فراگیرتر شده است. حکومت افغانستان با تلاشهای چندجانبه در پی آن است که با رشد اقتصادی، تقویت نیروهای امنیتی، گسترش روابط تجاری، برنامههای انکشافی و مذاکرات پیگیر برای پایان دادن به جنگ؛ افغانستان را جای بهتری بسازد. مردم اما دیدگاههای متناقضی دارند. حکومت در افکار عمومی نقطهی تلاقی خوشیها و خشمها، امیدها و ناامیدیها، عشق و نفرت و ترس و امنیت است. اما یک توافق حیاتی برای اکثریت افغانها بقای حکومت و نیروهای امنیتی است که بار سنگین یک جنگ فرسایشی را بر دوش میکشند. از این منظر حمایتهای مالی، سیاسی و امنیتی ایالات متحدهی امریکا برای آیندهی افغانستان و دستکم بقای دولت در این کشور حیاتی است. یکونیم دههی گذشته برای افغانستان پردستاورد بوده است، اما سوالهای زیادی نیز در مورد این گذشته وجود دارد. از همه مهمتر حالا دولت در افغانستان، ثبات در این کشور، روابط خارجی افغانستان، پروسههای متعدد سیاسی و اقتصادی؛ با سوالها، نگرانیها و امیدواریهای بسیاری همراه است که پاسخها و زاویهی تحلیل و قضاوت در مورد آنها متعدد، متکثر و مختلف است.
ایالات متحده که حامی و از یک منظر بانی نظم جدید در افغانستان بوده است، چه نگاهی به دستاوردهای افغانستان، چالشهای آن، صلح و جنگ آن، روابط آن و آیندهی این کشور دارد؟ این سوالها را در گفتوگویی ویژه از هوگو لارنس شارژدافیر خاص و سرپرست بزرگترین سفارت امریکا در جهان پرسیدهایم.
16 سال گذشته؛ از شکاف عمیق تا یک انقلاب
لارنس در این گفتوگو از شروع تا ختم نسبت به آیندهی افغانستان امیدوار بود و آمارهای متعددی از دستاوردهای چندسال گذشته را بهعنوان دلایل این خوشبینی ذکر کرد. او به گذشته برگشت و دیدگاهش را چنین گفت: «برای سنجش امیدواریها درافغانستان باید به گذشتهی آن برگردید: سال 2001. روزهاییکه وقتی نظام جدید افغانها را دور هم جمع کردند، تنها 650 هزار افغان به کودکستان، مکتب یا دانشگاه میرفتند و زنان اجازهی تحصیل نداشتند و کاملا از نظام آموزش و پرورش حذف شده بودند. امروزه هشتونیم میلیون جوان ثبت سیستم آموزشیاند که 40٪ آنها زنان هستند».
لارنس تنها راه پیشرفت افغانستان را بهرهبرداری از پتانسیل انسانی میداند، بهویژه جوانان دراین کشور – نیروی انسانی که از میان نهادهای تحصیلی روبهرشد متخصص و با سواد شدند. او جوانی افغانستان را یک امتیاز ویژه میداند با بیشترین نیروی انسانی جوان.
لارنس میگوید: «در 15-16 سال گذشته شما شاهد یک انقلاب بودید. به سکتور صحت ببینید. من نمیگویم که سکتور صحت افغانستان بسیار خوب است. اما در گذشته، در زمان طالبان خدمات صحی در کشور اصلا وجود نداشت. حالا 60% افغانها در فاصلهی 45 دقیقهیی از کلینیک صحی قرار دارند. شما شاهد کاهش چشمگیری در میزان مرگومیر هستید. شما این تغییرات را میتوانید در اواسط طول عمر افغانها ببینید. در سال 2001، اواسط طول عمر افغانها 45 سال بود، که کمترین میزان در جهان است ولی اکنون به 60 سال رسیده است. در بخش ارتباطات، در سال 2001 این کشور منزویترین کشور جهان بود، مانند کوریای شمالی. امروزه در افغانستان از 7 هزار تلفون همراه در 2001 ما به 23 تا 24 میلیون تلفن همراه در سراسر کشور رسیدهایم. هیچ کشوری در زمینهی ارتباطات اینقدر پیشرفت نکرده است».
لارنس حالا افغانستان را با تغییرات کیفی و کمی بالایی در عرصهی آموزش و پرورش، ارتباطات، دسترسی به خدمات صحی و برههی بهتری در عرصهی تساوی جنسیتی و نیروی انسانی، یک کشور واقعی میداند که دولت دارد، شاخههای دولت فعالاند، نهادهای قانونی و اجرایی دارد، جامعهی مدنی پرجنبوجوش دارد و اقتصادی که از 2 میلیارد دالر در سال 2000 به 20 میلیارد دالر رسیده است. او از کمک ایالات متحده و جامعهی بینالمللی به افغانستان یاد میکند اما برعکس افغانها اعتبار تغییرات و بهقول خودش این «انقلاب» را به افغانها میدهد: «من اعتبار این دستاوردها را به مردم افغانستان میدهم. آنها کسانی بودند که کشور خود را بازسازی کردند».
افغانستان دارای یک سکو شده است
لارنس معتقد است که افغانستان از میان یک شکاف عمیق در سال 2001 به یک پلتفورم و یک سکو رسیده است. از روزهایی که افغانها نمیتوانستند با هم کار کنند حالا در داخل یک چتر بزرگ و چندین سطح (سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی) با هم کار میکنند و یک پلتفورم و ساختار در این کشور با لایههای متفاوت شکل گرفته است. یکی از این ساختارها ارتش 350 هزار نفری است که 12 سال قبل وجود نداشت، حالا دارد و قدرتمندتر میشود. فرماندهان و رهبران شجاع، جوان و حرفهیی این ظرفیت را مدیریت میکند و این بخشی از پلتفورمی است که از افغانها محافظت میکنند و میتواند برای ساخت افغانستان استفاده شود و این کشور را بهسوی پیشرفت رهبری کند.
باوجود این خوشبینیها لارنس نگرانیاش را هم دارد: شکاف هنوز باقی است و جنبهی منفی نیز پایدار است. حملهی افراطیها بر افغانستان، شورشیان، تروریستان و افراد بسیار خشونتآمیز؛ چالش بزرگ افغانستان است. اما از دید سفیر ایالات متحده این چالشها نباید مانع خوشبینی شود و او خوشبینیاش را اینگونه توضیح میدهد: «میدانید چرا من خوشبین هستم؟ به این خاطر که مشکل افغانستان و کشمکش افغانستان چیز تازهیی نیست و انسانها با این کشمکش از آغاز تاریخ بشر درگیر بودهاند. و این کشمکش در میان اکثریت مردم افغانستان وجود دارد. همهی آنها میخواهند افغانستان را بازسازی کند تا آیندهیی بهتر برای فرزندان خود برای پسران خود برای دختران خود بسازند. افراد بسیار مخرب خیلی اندک هستند که دیدگاه بسیار افراطی دارند و افرادی هستند که ارزشی ندارند. شما میدانید که اکثریت قریب به اتفاق مردم افغان به یک آینده بهتر اعتقاد دارند، آنها به بازسازی اعتقاد دارند، به زندگی اعتقاد دارند، و همچنان در کنار اینگونه افراد در افغانستان، فرقهی کوچکی از کسانی هستند که به مرگ معتقدند، که به خشونت باور دارند».
تروریستان چانسی برای برنده شدن در جنگ ندارند
جنگ افغانستان وارد مراحل پیچیدهتری شده است. تعداد گروههای تروریستی فعال در این کشور به بیشتر از 20 گروه رسیده است. داعش در شماری از ولایات شمالشرقی نیروهای امنیتی افغانستان را مورد حمله قرار دادهاند. طالبان بدون اعتنا به درخواست صلح و مذاکره از طرف افغانستان و کشورهای متعدد، به نبرد و حملات تروریستی از طریق عملیاتهای انتحاری، بمبگذاریها و حملات سازماندهی شده ادامه میدهند. اما سرپرست سفارت امریکا معتقد است شورشیان با وجود توانایی برای ادامهی کشتار، راهی برای برنده شدن از طریق نظامی ندارند. لارنس میگوید: «من فکر نمیکنم که شورشیان و گروههای تروریستی شانسی برای برنده شدن داشته باشند. منظورم این است که اگر آنها همچنان به کشتار ادامه بدهند، این راهی برای برنده شدن نیست. آنها میتوانند مبارزه و استفاده از خشونت را ادامه دهند و مردم را بکشند، اما آنها هیچ فرصتی برای پیروزی نظامی ندارند و با استفاده از اسلحه نمیتوانند به قدرت سیاسی برسند».
از دید لارنس راهحل نهایی گفتوگو این است که باید رهبران گروههای متعدد به این تصمیم برسند. او راهحل نهایی را گفتوگو میان افغانها و بهرهبری افغانها میداند که در نهایتش منجر به پایان خشونت و جنگ و همبستگی برای پیشرفت بیشتر افغانستان میشود.
طالبان در میدان جنگ تحت فشار اند
لارنس، با وجود تحت فشار قرار گرفتن طالبان با اعلام استراتژی تازه، راهحل نهایی برای پایان خشونتها را «راهحل سیاسی» و گفتوگو میان افغانها میداند. اما تأکیدش این است که امریکا در کنار دولت افغانستان برای پیروزی در جنگ به همکاری و حمایتش ادامه خواهد داد. اوگفت: «سوال اساسی این است که دولت ترمپ در تلاش انجام چه چیزی است؟ آنچه که ما میخواهیم انجام دهیم، رییسجمهور در سخنرانی خود در 21 آگوست بسیار واضح بیان کرد که ایالات متحده افغانستان را ترک نخواهد کرد و تا زمانی در اینجا باقی خواهد ماند که نیاز باشد. بنابراین، این پیامی است به رهبری طالبان، پیامی به تمام منطقه که ما اینجا خواهیم ماند، و ما از تعهداتمان پیروی خواهیم کرد».
در حالیکه پروسههای سیاسی و صلحآمیز دولت افغانستان و شماری از کشورهای حامی افغانستان نتیجهیی در پی نداشته و تردید در مورد اینکه واقعاً روزی شاهد پایان خشونتها از طریق صلح خواهیم بود یا خیر، بیشتر شده است؛ لارنس از فشار بیشتر نظامی و قدرت سختافزاری یادآوری میکند که تروریستان و شورشیان با آن مواجه شدهاند. او میگوید: «واقعیت این است که ما در جهانی زندگی میکنیم که قدرت فیزیکی در آن اهمیت دارد. ما متقاعد شدهایم که ما نیاز به افزایش فشار نظامی بر روی آنها در میدان جنگ داریم. این مسأله در طول سالها اتفاق افتاده و مشخصا از زمان اعلام استراتژی جدید بیشتر شده است. ما توانستیم با پشتیبانی حمایت قاطع و ایالات متحده، بهطور اساسی نیروهای افغان را تقویت کنیم. ما توانستهایم در میدان جنگ طالبان را به سختی تحت فشار بگیریم. من فکر میکنم که روحیهی طالبان در میدان نبرد پایین آمده است و روحیهی نیرهای امنیتی افغانستان، بالا رفته است».
انقلاب در نیروهای هوایی افغانستان در راه است
افزون بر فشار نظامی در میدانهای جنگ بر طالبان که آنها را در موقعیت بدی قرار داده و نیروهای امنیتی افغانستان را در موقعیت بهتری، اتفاق خوشایند و تغییرات تأثیرگذار بر میدان جنگ از دید لارنس تغییراتی است که در رهبری نیروهای امنیتی ازسطوح ارشد در وزارت دفاع، فرماندهان جدید، و جایگزینی تدریجی افسران جوان و متخصص در سطوح متفاوت نهادهای امنیتی است که آرامآرام به جایگاه فرماندهی میرسند. او همچنان بابت دو برابر شدن «نیروهای خاص» افغانستان که در هیچ جایی بهباورش طالبان بر آنها پیروز نشده خوشبین است و این خوشبینی را با ارتقای نیروهای هوایی افغانستان بیشتر توضیح میدهد. لارنس میگوید: «آنچه که ما در مورد آن صحبت میکنیم، ارتقای کامل نیروی هوایی افغانستان است. ما 160 واحد جدید از هواپیماهای امریکایی را به افغانستان میآوریم که باعث انقلابی در نیروی هوایی شما و مدرنیزه شدن آن میشود».
لارنس ضمن توضیح اینکه چگونه استراتژی جدید امریکا، افزایش توانمندیهای نیروهای امنیتی افغان و تقویت نیروهای هوایی افغانستان وضعیت جنگ را تغییر خواهد داد، میگوید استراتژی چهار سالهی امنیتی در حکومت وحدت ملی که منجر به مدرنیزه کردن نیروهای امنیتی افغانستان خواهد شد، یک عنصر کلیدی برای افغانستان و امنیت آن است. از دید لارنس نکتهی مهم در استراتژی تازهی ترمپ برای افغانستان حمایت از این طرح و پالیسی است که توانایی نیروهای امنیتی در چارچوب یک برنامهی درازمدتتر افزایش یابد و این اتفاق هر روز میافتد.
لارنس میگوید: «من فکر میکنم که با گذشت هر روز، نیروهای امنیتی افغانستان قوی و قویتر میشوند و توانمندیهایشان بیشتر میشود. من گفتم که رهبری مهم است؛ شما نیاز دارید که یک نسل تمام افسرانی را که در قرن بیستویکم آموزش دیدهاند را به مقام رهبری در نهادهای امنیتی بهکار گیرید. ما باید تمام واحدهای امنیتیمان را با افراد خوب که رهبری قرن بیستویکم بهمنظور بهبود وضعیت و مدرنتر شدن نیاز دارد، با اینگونه افراد پر کنیم».
این یک رابطهی عالی است
دولت افغانستان و ایالات متحدهی امریکا پیمان همکاریهای امنیتی و سیاسی را امضا کردهاند و رابطهی دو کشور درازمدت، استراتژیک و مکتوب شده است. در کنارش استراتژی جدید امریکا برای افغانستان و آسیای جنوبی منجر به بازگشت مجدد سربازان امریکایی به افغانستان در یک حد قابل توجه شده است. تعهدات مالی امریکا برای نیروهای امنیتی و بودجهی انکشافی این کشور همچنان ادامه دارد. اما حساسیتهای منطقوی در برابر حضور امریکا هم کم نیست. کشورهای در همسایگی افغانستان، رقبای منطقوی و بازیگران بینالمللی ضمن همسویی و همکاری کلان با امریکا در افغانستان، در مواردی منافع متضاد با این کشور دارد و این نگرانی وجود دارد که رابطهی افغانستان و امریکا توسط رقبای منطقهیی و بازیگران جهانی یا افراد و گروههایی از داخل به چالش کشانده شود. مانند آنچه در پایان دوران حامد کرزی رییسجمهور پیشین افغانستان در رابطهی دو کشور بهوجود آمد. لارنس اما رابطهی موجود میان دو کشور را تمجید میکند. او که در دوران حکومت وحدت ملی به رابطهی دوکشور کمک کرده است، میگوید: «رابطهی ما با حکومت وحدت ملی، بینهایت بهتر از آن چیزی است که من در آخرین بار ماموریتم در سال 2012 و 2013 شاهد بودم. ما اکنون دولتی در افغانستان داریم که از کمکهای بینالمللی استقبال میکند و دولتی است که در نظر دارد برای افغانستان یک جایگاه جهانی ایجاد کند. باور کنید که رابطهی بین دو کشور خیلی بهتر از چیزی که بود، شده است. این یک رابطهی عالی است».
امریکا میداند که رهبران تروریست و شورشیان در پاکستان ساکناند
سفیر لارنس ضمن اینکه رابطهی افغانستان و امریکا را «عالی» میخواند، توضیح میدهد که رابطهی افغانستان – امریکا باید در یک چارچوب منطقهیی درک شود. او میگوید: رابطهی ایالات متحده و افغانستان تنها در چارچوب اتفاقاتی که در منطقه رخ میدهد میتواند موفقیتآمیز باشد. از دید لارنس استراتژی ترمپ به همین دلیل یک استراتژی جنوب آسیاست.
از دید لارنس فهم رابطهی امریکا- افغانستان در چارچوب منطقه این امکان را فراهم میکند که پاکستان وادار شود با افغانستان و جامعهی جهانی در مواجهه با مشکلات تروریسم و لانههای تروریستان همکاری بیشتری داشته باشد. او میگوید: «ما میدانیم که در پاکستان رهبران تروریست و شورشیان ساکن هستند، اینکه بخش اعظم تدارکات و تامینات شورشیان از پاکستان عرضه میشود، همینطور تامین مالی آنها که طالبان را قادر میسازد در درگیریها دوام بیاورند، سربازگیری آنها و آموزش آنها در پاکستان صورت میگیرد، بخش اعظمی از افراطگرایان و بمبگذاران انتحاری از مدرسههای پاکستان میآیند».
اما از دید او درک واقعبینانه این است که تروریسم چالش و مشکلی برای کل جهان پنداشته شود و استراتژی جدید امریکا در منطقه این امکان را فراهم میکند که امریکا تلاش کند مشکلی را حل کند که فقط مشکل افغانستان نیست، بلکه یک مشکل منطقهیی است.
او میگوید خوشبین است که پاکستان با امریکا، افغانستان و جامعهی جهانی کار کند و این حمایتها ختم شود و تروریسم دشمن مشترک باشد. او میگوید: «مسألهی مهم درک این است که همه ضرورت دارند که در افغانستان ثبات ایجاد شود و خشونت پایان یابد. خوب فرقی نمیکند که پاکستان است، ایران، کشورهای آسیای مرکزی یا هر کشوری در اطراف افغانستان، اگر اینها به خواسته و منافع اصلی و هستهیی خود فکر کنند، آرامی و صلح و افغانستان باثبات را میخواهند تا کل منطقه بتواند تجارتی بیشتر، اقتصادی بهتر و شغل بیشتری برای همه ایجاد کند. آنهایی که به نفع تروریسم کار میکنند، واقعا دارند اشتباه فاحشی را مرتکب میشوند. به پای خودشان شلیک میکنند و کوتهبیناند. آنها وضعیتی را ایجاد میکنند… بدون ثبات، منطقه نمیتواند رو به جلو حرکت کند. نمیتواند پیشرفت داشته باشد. هیچ کشوری از منطقه قادر به حرکت رو به جلو نخواهد بود. زیرا اتفاقی که در یک کشور میافتد، کشور دیگر را هم تحت تاثیر قرار میدهد».
از دید لارنس مشکل اصلی میان افغانستان و پاکستان ناتوانی در روشننگری هم هست. او میگوید درک وضعیت کنونی رابطهی افغانستان و پاکستان برای دولتش کاملاً دشوار است. او توضیح میدهد که «پاکستان شریک طبیعی افغانستان است. توجه کنید به تجارت بین دو کشور، به سرمایهگذاری، ارتباطاتی که بین مردم دو کشور وجود دارد، مانند پیوند مذهبی و نژادی. افغانستان و پاکستان میتوانند بهترین دوستان همدیگر باشند. هیچ دلیلی وجود ندارد که وضعیت بدی روی روابط دو کشور حاکم باشد یا شود».
بیثباتی در افغانستان میتواند وضعیت پیچیدهیی برای روسیه ایجاد کند
در حالیکه گمانهزنیها از تقابل کشورها در افغانستان تقویت میشود و نگرانی از حمایت گروههای تروریستی توسط شماری از کشورها در حال افزایش است، لارنس باور دارد که ثبات در افغانستان، ثبات و نیاز منطقه است. از دید او منافع هستهیی منطقه در این است که افغانستان امن و باثبات باشد. امنیت در افغانستان منجر به تجارت، شغل، درآمد و اقتصاد بیشتر در منطقه خواهد شد.
سفیر لارنس میگوید: «حالا ما با اعلان استراتژی جدید، از استراتژی مبتنی بر زمان حکومت اوباما به استراتژی مبتنی بر وضعیت حرکت میکنیم. من فکر میکنم که تمرکز ما از روی مانع تراشیها از سوی دیگر کشورها کاهش یافته است و کل منطقه همکاری میکند تا ما راهحلی برای افغانستان داشته باشیم». او میافزاید: «تروریستها آیندهی افغانستان را تهدید میکنند و همچنان تروریستها پاکستان را تهدید میکنند. تروریستها همچنان ایران را تهدید میکنند. میدانید که بیثباتسازی افغانستان همهی کشورهایی که در مرز روسیه هستند را تحت تاثیر قرار خواهد داد و میتواند وضعیت پیچیدهیی را برای روسیه ایجاد کند».
بنابراین باور لارنس این است که با وجود نگرانیهای کشورها، آنچه همه در نهایت متوجه خواهند شد، ثبات در افغانستان است. او میگوید شاید ایالات متحده با روسیه در دیگر بخشهای جهان تفاوتها و اختلافاتی داشته باشد، اما بهنظر میرسد که هر دو کشور برای افغانستان خواستههای مشترک دارند که کمک به مردم افغانستان است، باثباتی افغانستان و استقرار صلح در این کشور.
لارنس میگوید: «ایالات متحده مایل به همکاری و کار با هر کشوری است که خوبی افغانستان را میخواهند. ما امیدواریم که با هم بتوانیم کار کنیم. دست ایالات متحده برای همکاری همیشه باز بوده اما چیز واضح این است که ما نمیخواهیم دوستان و متحدانمان در افغانستان را رها کنیم. ما در افغانستان تا هر زمانی که نیاز باشد خواهیم ماند تا ماموریت انجام شود».
حکومت وحدت ملی در مبارزه با فساد در حال پیشرفت است
جایگاه افغانستان در ردهبندی فساد همچنان در صدر است. افغانها روزمره برای حقوق ابتداییشان مجبور به پرداخت رشوت میشوند. در سطوح بلندتر، دولت توسط رسانهها از ناحیهی افشاگری از فساد مقامات دولتی تحت فشار است. هوگولارنس ضمن یادآوری از فساد در افغانستان، عملکرد حکومت وحدت ملی را چشمگیر میداند و میگوید: «افغانستان یکی از فاسدترین کشورها در جهان است، این بخشی از واقعیت است. در این کشور ما وضعیتی داریم که در برخی مناطق روستایی آن، کسی یک مرغ را میکشد و به زندان میرود، مردمان قدرتمند و ثروتمند میتوانند به مردم حمله کنند، میتوانند به مخالفان خود حمله کنند و در عینحال هیچکس به آنها چیزی گفته نتواند. افغانستان به پیشرفت نیاز دارد و این وضعیت باید تغییر کند. من معتقدم که حکومت وحدت ملی در حال پیشرفت است، اما ما باید بیشتر کار کنیم. من معتقدم مهمترین چیز این است که مردم افغانستان مایلاند دولت خود را اصلاح کنند».
رییسجمهور ترمپ فکر میکند که افغانستان یک کشور غنی با مردمان فقیر است
لارنس در گفتوگو با ما ضمن امیدواری از پیشرفتهای نیروهای امنیتی و تحت فشار قرار گرفتن طالبان در میدان نبرد، از نگرانیهایی که افغانستان با آن مواجه است و باید آن را عبور کند، بار دیگر در اولین گزینه به صلح اندیشید و ختم شورشگری و جنگ. نگرانی دوم فقر در افغانستان است. لارنس باور دارد که افغانستان و جامعهی جهانی باید راهی برای افزایش در نرخ رشد اقتصادی پیدا کند. و این چیزی است که افغانستان و امریکا برسرش گفتوگو میکند. او گفت: این مسأله کاملاً برمیگردد به اصلاحات اقتصادی در این کشور. سفیر لارنس برای بهبود وضعیت اقتصادی افغانستان به ثروت این کشور اشاره میکند. او گفت: «شما میدانید که رییسجمهور ترمپ فکر میکند که افغانستان یک کشور ثروتمند است. کشوری فقیر نیست، بلکه کشوری ثروتمند با مردم فقیر است».
لارنس نیاز اساسی استفاده از این ثروت و منابع فراوان را ایجاد محیطی میداند که این امکان در آن وجود داشته باشد که از این منابع برای اشتغال و درآمد بهرهبرداری شود و مردم شادتر شوند و مجبور نباشند که افغانستان را ترک کنند.
اینجا کار آسان نیست، اما خوشحالم
هوگو لارنس مأموریت فعلیاش از دسمبر 2016 بهعنوان شارژدافیر خاص ایالات متحده در کابل که حالا مسئولیت سفارت را نیز دارد، رو به پایان است. لارنس با سه مدرک تحصیلی که دوتای آن ماستری است در بخش مطالعات امنیتی و اقتصاد از امریکا و انگلیس مأموریت دیپلماتیکش را از کار کردن در پست مدیر امور کشور های منطقهی آند در شورای امنیت ملی امریکا شروع کرد. از 2003 تا 2006 بهعنوان معاون سفیر در بونس آیرس ارجنتاین کار کرده و بعدش از 2008 تا 2011 سفیر ایالات متحده در هاندوراس بوده است. او پیش از این بهعنوان معاون سفارت امریکا در کابل وظیفه انجام داده، از می 2012 تا جون 2013. مأموریت اخیر او از دسمبر 2016 تاکنون در بزرگترین سفارت امریکا در جهان که بیش از 3 هزار کارمند امریکایی، افغان و اتباع کشورهای سومی کار میکنند و این سفارت از 19 ادارهی دولتی در امریکا نمایندگی میکند، رو به پایان است. آقای لارنس به اطلاعات روز در این مصاحبهی اختصاصی گفت: «طبیعت زیبای اینجا در قلب من است. دلم برای مردم صادق این کشور تنگ میشود. با تمام مشکلات، این باعث خوشبختی من است که اینجا کار کردهام. من دلم نمیخواهد با افغانستان خداحافظی کنم، امیدوارم روزی به افغانستان برگردم و مانند یک فرد عادی قادر به سفر به نقاط مختلف این کشور باشم».