در این دو روز، اعضای شورای امنیت ملل متحد با بسیاری از مقامات عالیرتبهی دولتی بر سر مسایلی مانند وضعیت امنیتی و برنامههای انکشافی و روند صلح گفتوگو کردند. رییس دورهیی شورای امنیت، غیرت عمروف، هدف سفر و گفتوگوی همکارانش را با مقامات افغانستان، نگرانی این شورا از وضعیت امنیتی افغانستان و رشد داعش و طالبان عنوان کرده است. پرسشی که اکنون مطرح میشود این است که این دیدارها چه نفعی برای افغانستان دارند؟ تا آنجا که به مردم مربوط میشود، سوال شهروندان این است که میتوان چشم به وضعیت بهتر در آینده دوخت؟
سفر اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد به کابل به نظر میرسد از دو منظر قابل تحلیل و ارزیابی است.
اول- سیاست خارجی افغانستان از گذشتههای دیر و زمانی که این کشور در آشوبهای داخلی و جهاد مسلحانه فرو رفت، فروپاشید. پس از آن هرگز افغانستان صاحب سیاست خارجی مستقل و اثرگذار نبوده است، کما آنکه این وضعیت حتا پس از 2001 نیز ادامه یافت، گرچند که پس از سقوط طالبان نظام سیاسی کنونی بیشترین حمایت جهانی را همراهش داشت. از این منظر، سفر اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد و ارزیابی وضعیت افغانستان و دیدار با مقامات دولت، میتواند به این معنا باشد که افغانستان دستکم فرصت عبور از سیاست خارجی نامؤثر و مبهم را یافته و از این امکان برخوردار شده است که کشورها و نهادهای اثرگذار جهان را به نفع سیاستها و منافع ملی کشور بسیج کند. افغانستان در دو سال گذشته حضور نسبتاً فعالی در سازمان ملل متحد داشته است.
با این حال، دست یافتن به چنین مأمولی و اقناع جامعه جهانی در راستای سیاستها و منافع کلان ملی کشور، مستلزم تعیین سیاست خارجی مشخص و روشن در تمام زمینههاست. حکومت باید با مستندات کافی و منطق روشن، نه تنها زمینهها و خاستگاههای ناامنی را برای حامیاناش شرح بدهد که فراتر از آن باید راهکارهای روشنی برای غلبه بر چالشهای منطقهیی تعریف کند. تا آنجا که به حکومت مربوط میشود، متأسفانه در طول سالیان اخیر در این بخشها سردرگم و فاقد استراتژی و مشی روشنی بوده است. مشاور امنیت ملی حامد کرزی در زندگینامهی خودنوشتهاش به کرات اشاراتی دال بر فقدان استراتژی مشخص و واضح در مورد وضعیت منطقه و مناسبات منطقهیی افغانستان دارد، مانند نوسان کرزی از حمایت بیقید و شرط از پاکستان تا تحریک امریکاییها برای عبور از خطوط فرضی مرزی کنونی و تهاجم مستقیم به پاکستان. چنین پیشنهاداتی بیتردید از فقدان درک روشن از چشمانداز مناسبات آیندهی کشور ناشی میشود.
رییسجمهور غنی در دیدارش با نمایندگان شورای امنیت، شواهدی در مورد خاستگاههای پرورش و تجهیز تروریستها را به آنها داده است. توضیح وی در مورد مناسبات منطقهیی و تلاشهای بیحاصل افغانستان برای گفتوگوی معطوف به ثبات با پاکستان نیز ما را از وضعیت مبهم و گیجکننده در عرصهی سیاست خارجی میرهاند. همینطور تا آنجا که در رسانهها آمده، رییس اجرائیه نیز در مورد تمرکز بیش از حد قوا سخن گفته است. هر دو مورد، به رغم آنکه خاستگاههای سیاسی متفاوت و حتا متضادی دارند، اما در راستای تأمین منافع و تحکیم پایههای ثبات لازماند.
دوم- توجه شورای امنیت سازمان ملل متحد را به افغانستان و سفر اعضای آن را به کابل باید از منظر تغییر سیاستهای امریکا در منطقه و همینطور گزارشهای یوناما به دفتر سازمان ملل متحد نیز دید. برای افغانستان فرصت کمنظیری به وجود آمده است که ایالات متحده نیز همسو با کابل دیدگاه مشترکی در مورد تروریسم و آیندهی جنگ در افغانستان یافته است. تلاش برای یکسره کردن جنگ در افغانستان و غلبه بر تروریسم، همان چیزی است که شهروندان افغانستان نیز میخواهند. با این حال نباید از نظر دور داشت که سفر نمایندگان شورای امنیت سازمان ملل متحد به کابل، در حالی صورت میگیرد که نظام سیاسی پس از بن و دولت پساطالبان بیش از هر زمانی در معرض فشارهای منطقهیی، جهانی و تروریستی قرار گرفته است. این فشارها سبب شده است که از یکسو وضعیت امنیتی با بحرانهای پیچیدهتری روبهرو شود، کما آنکه اخیراً معلوم شد پشت بسیاری از حملات تروریستییی که به نام داعش انجام شده، شبکهی حقانی است. و از سویی دیگر، منطقهیی که افغانستان در آن قرار گرفته نیز متأثر از ناامنی و بحرانی است که در ذیل ظهور گروههای تکفیری جهان را به لرزه انداخته است.
احتمالاً جستوجوی نتیجهی ملموس و بسیار نزدیک در مورد سفر اعضای شورای امنیت به کابل راه به جایی نمیبرد، اما برای افغانستان و شهروندانش این سفر صرفاً به دلیل اینکه در راستای اهداف و دیدگاههای ما اتفاق افتاده، امیدوارکننده است. امید به اینکه جامعهی جهانی بر سر طرحی برای تحقق ثبات در افغانستان به توافق برسند.