جارد دایموند
مترجم: غفار صفا
همهی قربانیان، بهشمول یکی از قربانیان شناختهشدهی کانامه شامل یکی از این شش کتگوری میگردند:
اول، یگانه توتسی درکانامه زن بیوهیی بود که کشته شد. اینکه توتسی بودنش باعث مرگ او شده باشد معلوم نیست. چون برای کشته شدن او دلایل و انگیزههای زیادی وجود داشته: او زمینهای زیادی به ارث برده بود، در اکثر منازعات روی مسالهی زمین دخالت داشت، همسر یک مردِ چند زنهی هوتو بود (به همین دلیل، رقیبی برای همسر دیگر شوهرش و سایر اعضای خانواده شمرده میشد)، و اینکه همسرِ وفاتیافتهاش زمین خود را از دسترس برادران ناتنیاش دور نگهداشته بود.
دو کتگوری دیگر قربانیان، شامل هوتوهایی بود که زمینداران بزرگ محسوب میشدند. اکثریتشان مردانی بودند بالاتر از سن پنجاه و بنابراین، در سن اصلی اختلاف پدر-پسر، روی مسألهی زمین. اقلیتشان افراد جوانتری بودند که بهدلیل انباشت پول زیاد از بابت مشاغل خارج از فارم و خریداری زمین حس حسادت دیگران را تحریک کرده بودند.
کتگوری بعدی قربانیان متشکل بود از افراد استفادهجو و دردسرساز که در همهی انواع اختلافات روی مسألهی زمین بهنحوی دخالت داشتند.
کتگوری دیگر، مردان جوان و کودکانی مخصوصاً با پیشینهی فقر بودند که استیصال و ناامیدی از زندگی آنان را جذب ملیشههای نظامی ساخته بود تا یکدیگر را بکشند. ظاهراً تحقیق چندانی دربارهی این دسته بهعمل نیامده، و برای آندره این کار خطرناکی بود که از یک جوان مسلحِ بیبندوبار پرسشهای زیادی را مطرح کند.
سرانجام، بزرگترین دسته از قربانیان افرادی بودند مصاب به سوءتغذی و یا افرادی که حتا نه قطعهی کوچکی از زمین و نه هم درآمدی از مشاغل غیرکشاورزی داشتند. آنها آشکارا بهدلیل گرسنگی، ضعف بیش از حد، و یا نداشتن پول برای خرید غذا یا پرداختن رشوت برای نجاتشان، جان باختند.
بنابراین، چنانکه آندره و پلاتو خاطرنشان نمودهاند «رخدادهای سال ۱۹۹۴ یک فرصت منحصربهفرد را برای تسویهحسابها، انتقال ملکیتها، حتا در میان روستانشینان هوتو، بهمیان آورد. قابل تعجب نیست که حتا امروز نیز روانداییها فکر میکنند برای از بین بردن جمعیت اضافی یا مازاد نفوس و انطباق میزان جمعیت با اندازهی منابع ارضی موجود راهاندازی جنگ یک امر ضروری بوده است.»
روایتهای تازهیی که روانداییها دربارهی نسلکشی دادهاند برای من تعجببرانگیز است. تصور میکردم درک یک چنین رابطهی مستقیم میان فشار جمعیت و کشتار برای مردم یک امر استثنایی خواهد بود. اینکه فشار جمعیت، تاثیرات محیط زیست و خشکسالی بهعنوان عامل نهایی مردم را بهگونهی دوامداری درمانده و مستاصل میسازد و به باروتی تبدیل میکند در داخل بشکهی باروت، برای من یک امر عادی است. همچنان به یک عامل فوری نیز نیاز است، چون گوگردی برای در دادن باروت. در اکثر مناطق رواندا، این گوگرد عبارت بود از نفرت قومییی که بهگونهی شگفتانگیزی بهواسطهی سیاستمدارانی که نگران حفظ اقتدار خود بودند، در داده میشد. (گفتم «اکثرمناطق» چون دامنهی وسیع کشتارِ هوتو توسط هوتو در کانامه نشاندهندهی چنین پیامد مشابهی بود، حتا اگرهمه به یک گروه قومی متعلق باشند). چنانکه دانشمند فرانسوی، جرارد پرونیر، متخصص افریقای شرقی مینویسد: «البته که این کشتار بهواسطهی نخبگان سیاسی و بههدف سیاسی، تعمیم داده شد»؛ اما حداقل این هم بخشی از دلایلی بود که چرا این عمل بهگونهی کامل و گسترده توسط دهقانان عادی ای انجام شد که فکر میکردند در اراضی محدود شمار زیادی از مردم زندگی میکنند و با کاهش آنها زمینهای بیشتری در اختیار آنهایی که زنده میمانند، قرار خواهد گرفت.
رابطهیی را که پرونیر، آندره و پلاتو بین فشار جمعیت و نسلکشی در رواندا میبینند، کار ساده و بدون چالشی نیست. بخشی از این چالشها برمیگردد به واکنشها در برابر اظهارات بیش از حد سطحی یا سادهسازی مسایل که بهگونهی طعنهآمیزی از آنچه «جبرگرایی محیطزیستی» میخوانند انتقاد میکنند. بهگونهی مثال، تنها ده روز پس از آغاز نسلکشی مقالهیی در یک روزنامهی امریکایی دربارهی رابطهی تراکم جمعیت با نسلکشی در رواندا، انتشار یافت که میگفت «حتا در جهانی که ما بهسر میبریم، نسلکشی رواندا فراگیر و سازماندهیشده است.» بهطور طبیعی، اینگونه نتیجهگیریهای بیش از حد سادهانگارانه و جبری نهتنها واکنشهای منفی را در برابر آن بلکه به سه دلیل در برابر دیدگاههای پیچیدهتر پرونیر، آندره و پلاتو و من برمیانگیزد.
نخست، هرگونه توضیحی در مورد اینکه چرا یک نسلکشی اتفاق افتاد میتواند یک توجیه اشتباهآمیز باشد. باوجود این، صرفنظر از اینکه آیا به یک توضیح ساده شده و تکعامل رسیدهایم و یا به یک توضیح بیش از حد پیچیده و ۷۳ عاملی برای نسلکشی رواندا، مسوولیت فردی عاملان نسلکشی رواندا و سایر اعمال شرارتآمیز را تغییر نمیدهد. این یک سوءتفاهم است که پیوسته در بحث ریشههای شرارت رخ میدهد. مردم از هرنوع توضیحی خودداری میکنند زیرا آنها توضیحات را با توجیهگری اشتباه میگیرند. اما این مهم است که، درک کنیم ریشهی نسلکشی رواندا – چیزی نیست که بتوانیم قاتلین را تبرئه کنیم، اما میتوانیم با استفاده از فهم آن میزان خطر بروز دوبارهی همچون چیزی را در رواندا یا جاهای دیگر کاهش بدهیم. مثل اینکه افرادی وجود دارند که زندگیشان را برای فهم ریشههای هولوکاست نازی و یا فهم ذهنیت قاتلین زنجیرهیی و تجاوزات جنسی اختصاص دادهاند. آنان این انتخاب را بهمنظور سبک کردن بار مسوولیت هتلر، قاتلین حرفوی و تجاوزگران جنسی نکردهاند. آنان این کار را برای فهم اینکه اینگونه شرارتها چگونه واقع میشوند و چگونه میتوان از وقوع دوبارهی آنها جلوگیری کرد انجام میدهند.