دیدبان حقوق بشر در افغانستان در گزارش تازهاش اعلام کرده که در جریان یکسال گذشته بهدلیل گسترش ناامنی و جغرافیای جنگ، شمار بیجاشدگان داخلی به 250هزار نفر رسیده است. افزون بر این، از میان مهاجرانی که بهشکل اجباری بازگردانده شدهاند نیز صدها هزار نفر در کشور خود آوارهاند. به این ترتیب، رقم مجموعی آوارگان به یکمیلیون و هفتصدهزار نفر رسیده است. کمتر از دو میلیون بیخانمان و آواره اکنون با خطر سرما، گرسنگی و بیسرنوشتی روبهرویند. یک بخش کلان از آنها میتوانند با تأمین امنیت مناطقشان، به خانههای خود بازگردند، اما بخش وسیعی از این آوارگان صرفاً با مشکل امنیت و سرپناه مواجه نیستند، آنها اغلب فقیر و ناتوان از برآوردن نیازهای مالیشان میباشند. از اینرو، این مشکل صرفاً با بستههای کمکی زمستانی حل نمیشود، هرچند که همین بستهها نیز میتوانند دستکم آنها را از خطر مرگ در گرسنگی و سرما برهاند. فاجعهیی که دیدبان حقوق بشر از آن سخن میگوید، قلهی این کوه یخ است.
از سوی دیگر، در جریان دو ماه گذشته پاکستان بر بسیاری از مهاجرین و کمپنشینهای افغان در این کشور فشار آورده است که آنجا را ترک کنند. مشکلسازی برای کارگران مهاجر و اعمال قیود رفتوآمد برای آنها و فشار برای ترک کمپها بیتردید موج بزرگی از مهاجران را به داخل کشور خواهد آورد. ایران نیز علیرغم تعهداتی که به کمیساریای پناهندگان سازمان ملل متحد دارد، بهصورت پیوسته مهاجرانی که اغلب جویای کارند را اخراج میکند. هماکنون بر بنیاد آمارهای رسمی بیش از سه میلیون مهاجر در این کشورها زندگی میکنند.
بازگشت پناهندگان جویای کار به موازات افزایش ناامنی در کشور تشدید شده است. گزارش وزارت دفاع امریکا به کنگرهی این کشور و گزارشهای سیگار همه این را تأیید میکنند که بخش وسیعی از قلمرو کشور بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از سوی طالبان و گروههای تروریستی دیگر تهدید میشود. در جریان یکسال گذشته حمله به مناطق مسکونی و تجمعات شهروندان غیرنظامی بهصورت بیپیشینهیی افزایش یافته است. به روایت گزارش دیدبان حقوق بشر در افغانستان، طالبان و داعش مسوول 80درصد از تلفات غیرنظامیان در جریان یکسال گذشته است. آنها تنها در کابل صدها تن را در جریان ماههای گذشته با حملات انتحاری و تعبیهی مواد انفجاری کشتهاند. این وضعیت بیتردید از یکسو سبب افزایش تمایل به مهاجرت شده است و از جهتی دیگر امکانهای سرمایهگذاری اقتصادی را از میان برده است. نتیجتاً ناامنی موجود فقر و تمایل به ترک کشور را همزمان تشدید کرده است.
در چنین وضعیتی، مهاجرانی که بهصورت اجباری بازگردانده میشوند و بیجاشدگان داخلی که از جنگ میگریزند، از یک طرف با مشکل مالی و تأمین نیازهای زندگیشان روبهرویند و از جهت دیگر احساس ناامنی میکنند و هیچ ضمانتی برای حفظ جان آنها وجود ندارد. مسألهی دیگر این است که فرزندان این آوارگان از تحصیل برای سالهای زیادی محروم میشوند، آنها فاقد تواناییهای بازار کار بهبار میآیند و در نتیجه فقر و بیسوادی ریشهدارتر میشود.
حکومت برای مهار بحران مهاجرت و بازگشتکنندگان به کشور وزارت مهاجرین و عودتکنندگان را ساخته است. با وصف اینکه وزارت مهاجرین تاکنون توانسته کمکها و سهولتهای اولیه را برای دستکم بخشی از آوارگان آماده کند، اما این تلاشها کمکی به کاهش تعداد بیجاشدگان نکرده است. شهرکهایی که برای مهاجرین اختصاص داده شده بود، بهدلیل فساد فراگیر به کسانی که مستحق بودند، نرسیده است. بسیاری از این شهرکها برای کسانی که توانستند پول بپردازند، در چرخهی آلودهی فساد، صاحب زمین شدند. این، نمونهی کوچکی از رویکرد حکومت و دستاوردش در مورد بحران بیجاشدگان است. افزون بر آن، این مسأله نه برای رییسجمهور که غرق در کشمکشهای سیاسی است نگرانکننده است و نه برای دولت در کلیت آن قابل اعتنا است. برخورد مقامات دولتی با این فاجعه اکثراً شهرتطلبانه و فاقد نتیجهی اثربخش بوده است. در خزان سال 1394 وقتی تپهیی بر روی چندصد خانواده در ارگو لغزید، مقامات بهجای رسیدگی به وضعیت، پشت به فاجعهدیدگان بر روی فرش سرخ عکس گرفتند تا در شبکههای اجتماعی بیشترین «لایک» را بگیرند.