اسمال وارس جورنال/عبدالرحمان رحمانی و جک مککین
ترجمه: جلیل پژواک
قوای هوایی افغانستان AAF)) توسط شاه امانالله خان در سال 1924 ایجاد شد. در آن زمان قوای هوایی افغانستان از سوی ایتالیا تمویل میشد، اما پس از تهاجم شوروی به افغانستان تجهیزات، آموزش و منابع مالی این نیروها از سوی روسیه فراهم میشد. سیگار یا بازرس ویژهی ایالات متحده برای بازسازی افغانستان در گزاش اخیرش آورده است که تا آپریل 2017، قوای هوایی افغانستان بهرغم پول و آموزش از سوی ایالات متحده «در مجموع 46 هلیکوپتر Mi-17 دارد که 18 بال آن بهعلت نیاز به تعمیرات اساسی غیرقابل پرواز اند». گزارش تاکید کرده که هلیکوپترهای Mi-17 «بهعلت استفادهی بالاتر از حد پیشبینیشده و استهلاک سریع، در وضعیتیاند که کارآیی و کیفیت خود را پیوسته از دست میدهند».
بنابراین، ضرورت است تا ناوگان هلیکوپترهای فرسودهی روسی در افغانستان، بهروزرسانی و تجدید شود. بر اساس گزارش Foreign Policy «طرح اخیر وزارت خارجهی امریکا برای قوای هوایی نوپای افغانستان، خواستار رشد ناوگان کنونی این قوا از 124 بال هواپیما به 259 بال و افزایش تعداد پرسونل آن از 8 هزار نفر به 12 هزار نفر است». در صورت تطبیق این طرح، هواپیماهای امریکایی که اکثریت آن هواپیماهای UH-60 بلکهاک خواهند بود، جایگزین هواپیماهای روسی میشوند. این طرح از آنجا که از لحاظ محاربه، حفظ و نگهداری تجهیزات و آموزش، نیروهای هوایی افغانستان را از قابلیتهای پیشرفته برخوردار میکند، برای قوای هوایی افغانستان یک مزیت عالی خواهد بود. و این قابلیت و توانایی، با امید تبدیل موفقیتهای تاکتیکی به دستاوردهای استراتژیک کلی، بر نیروهای امنیتی افغانستان در سطح تاکتیکی جنگ تاثیر مثبت خواهد گذاشت.
هنگام مقایسهی قابلیتهای بلکهاک با Mi-17 از لحاظ رزمی و عملیاتی، در میان عوامل مختلف، سه عنصر کلیدی باید مورد توجه قرار گیرد: سرعت، قابلیت مانور و مرگآوری یا مرگباری. اول، بلکهاک سریعتر از Mi-17 است، از اینرو، میتواند سرعت بیشتری را برای نیروهای امنیتی در ماموریتهایی که برای تعقیب، جلوگیری از فرار و دستگیری اهداف راهاندازی میشوند، فراهم کند. علاوهبراین، در میدان جنگ هرقدر که هواپیما سریعتر باشد، بیشتر در برابر اسلحهی کوچک دوام میآورد. دوم، بلکهاک سبکتر و کوچکتر از Mi-17 است و به همین دلیل، مانورپذیری یا توانایی مانور آن نیز بیشتر است. ترکیب اندازهی کوچکتر و قابلیت مانور بیشتر به معنای افزایش دوام و پایداری در میدان جنگ است. من در این رابطه، مشخصا ماموریت شبانهیی را در جریان عملیاتی در ولایت هلمند به یاد میآورم، ماموریتی که میتوانستم صحبت طالبان از طریق مخابره را بشنوم. در جریان این ماموریت، وقتی که آنها صدای چرخهای هلیکوپتر را شنیدند، یکی از آنها از دیگری پرسید: «آیا اینها هواپیماهای امریکایی هستند؟» پس از مکثی، نفر دومی جواب داد که «نه، اینها زرنج هستند». زرنج اشارهیی به موتورسیکلهای سهچرخه بود که در بازارهای افغانستان برای انتقال کالا و مردم استفاده میشود. طالبان هلیکوپترهای Mi-17 را «زرنج» نامیده بودند، زیرا آنها این هواپیماها را بهعنوان اهداف کمتر مصئون میدانستند، نه چیزی که از آن باید ترسید. بعدها، متوجه شدم که طالبان در واقع از بلکهاکهای امریکایی میترسیدند. زیرا این چرخبالها قابلیت مانور بیشتری دارند و در هنگام عملیات علیه شورشیان، بیشتر تهاجمی عمل میکنند. در حالیکه تعداد بسیار کمی از هلیکوپترهای Mi-17 هلیکوپترهای آتشبار و مجهز به تسلیحات جنگیاند، اما قرار است از مجموع 159 بلکهاک، 60 بال آن با تجهیزات جنگی-آتشباری مسلح و برای عملیاتهای جنگی اختصاص داده شوند. این امر قدرت مانور و قدرت آتش بیشتری را به همراه خواهد داشت و با تاکتیکهای تهاجمی بیشتر، قوای هوایی افغانستان را قادر خواهد ساخت تا عناصر طالبان را در میدان جنگ نابود و فضای تاکتیکی و عملیاتی را برای شورشیان محدود کند.
از نقطهنظر حفظ و نگهداری، ایالات متحده اکثریت قطعات و تجهیزات هواپیماها را برای قوای هوایی افغانستان، از طریق بگرام و کندهار سریعتر فراهم خواهد کرد. این در حالی است که قطعات Mi-17 نهتنها که بیش از حد گراناند بلکه تهیهی آن نیازمند زمان بیشتر و مذاکره با دولت روسیه – که در بهترین حالت یک کارگزار غیرقابل اعتماد است- است. همین وضعیت، منتج به این شده است که هواپیماهای Mi-17 در «حالت زوال پیوسته» قرار بگیرند. بهعنوان مثال، به گفتهی سیگار «از جمله هواپیماهای Mi-17، شش بال آن نیازمند تعمیرات اساسیاند، چهار بال آن نیازمند تعمیرات سنگیناند و شش بال آن استهلاک شدهاند». اگر این وضعیت تغییر نکند، تا اواسط سال 2018، قوای هوایی افغانستان بدون Mi-17 خواهد شد. برخلاف هواپیماهای Mi-17 که پیوسته در حال «زوال» اند، این طرح سریعتر از گذشته، خدمات بازرسی فنی و تعمیرات اساسی را برای هواپیماهای امریکایی فراهم میکند. زیرا قبلا دولت افغانستان مجبور بود که هواپیماهای روسی را غرض بازرسی و تعمیرات به کشورهایی چون بلغارستان، جمهوری چک و اسلواکی ارسال کند، در حالیکه بلکهاکها میتوانند در داخل افغانستان، توسط پرسونل تعمیر و نگهداری قوای هوایی افغانستان –که از سوی ایالات متحده آموزش دیدهاند- مورد بازرسی و تعمیر قرار بگیرند. همچنین در خصوص هواپیماهای روسی، یک معضل کمتر آشکار نیز وجود دارد و آن این است که ترجمهی نشریات روسی به انگلیسی و سپس به دری یا پشتو، نیازمند زمان و انرژی بیشتر است. این مسأله به تلاشها و اقدامات برای حفظ و نگهداری این هواپیماها تاثیر منفی گذاشته و باعث غلطفهمی میشود. اما مهمتر از همه، از دیدگاه عملیاتی مشترک، در حال حاضر قوای هوایی افغانستان به پشتیبانی هوایی نیروهای امریکا از طریق استفاده از هواپیماهای AC-130 و آپاچیهای ایالات متحده در ماموریتهای شبانه، متکی است. اغلب تجهیزات ارتباطی که در هلیکوپترهای روسی نصب شدهاند، با همتایان امریکایی خود، خصوصا در مواردی که نگرانی در رابطه با امنیت ارتباطات وجود دارد، ناسازگار اند. بلکهاکها در جریان عملیات، ارتباط امن و بیدرزی فراهم خواهند کرد و نیاز برای تدابیر پرزحمت و دستوپا گیر را برطرف میکنند. برای افغانستان ارتباطات واضح و موجز برای موفقیتهای آینده در جنگ، حیاتی است.
مخالفت منطقییی که در قبال این طرح مطرح شده است، این است که خلبانان و تکنیسینهای قوای هوایی افغانستان از قبل با Mi-17 آشنا بوده و به آنها عادت کردهاند و آموزش مجدد آنها، نیاز به زمان و تلاش – دو جز محدود در این جنگ- قابل توجهی دارد. این مورد، هرچند که ناشی از کوتهبینی و سستی است، اما میتواند مطرح شود. با اینحال، قوای هوایی افغانسان به طرحی نیاز دارد که پایداری ناوگان آن را تضمین کند. بنابراین، افغانستان نمیتواند برای همیشه به هواپیماهای کهنه و سالخوردهی روسی متکی باشد. علاوهبراین، افغانستان به نیروی جدید و نخبهیی از افسران نظامی نیاز دارد که از تجهیزات و آموزههای روسی جدا شده باشند و ارتش این کشور را در آینده رهبری کنند زیرا پیروزی در این جنگ، بستگی به نسل جوان افغانستان دارد. دولت ایالات متحده و افغانستان میتوانند این نسل جدید را در داخل افغانستان، در پایگاههایی چون شیندند، کندهار و فرودگاه بینالمللی کابل، بدون اینکه مجبور باشند آنها را به ایالات متحده و اروپا بفرستند –جایی که بسیاری از آنها فرار میکنند یا درخواست پناهندگی میدهند که باعث تاخیر بیشتر در چرخهی آموزش میشود و نظام آموزش نظامی را مختل میکند- آموزش دهند.
قبلا امکان آموزش خلبانان و تکنیسینهای Mi-17 در پایگاههای نظامی افغانستان وجود نداشت. اما در آینده آموزش خدمههای بلکهاک میتواند راحتتر از Mi-17 انجام شود. زیرا بسیاری از خلبانان بالچرخان امریکایی -از نیروهای دریایی، ارتش و نیروهای هوایی ایالات متحده- با بلکهاک آشنا هستند و نیاز نیست که خلبانان افغان به اکراین و جمهوری چک، برای آموزشهای خاص آشنایی با هواپیما فرستاده شوند. برخلاف نشریات ترجمهشده در مورد هلیکوپترهای Mi-17، این طرح دسترسی به نشریات اصلی انگلیسی را برای خلبانان و تکنیسینها آسان میکند و آنها نیاز نخواهند داشت که به نسخههای ترجمهشدهی دستسومی متکی باشند.
در نتیجه، طرح جدید ایالات متحده برای هوانوردی افغانستان تغییردهندهی بازی است که میتواند شور و اشتیاق را به پرسونل قوای هوایی افغانستان بازگرداند. سرعت بیشتر، قابلیت مانور بهتر و مرگآوری برای نیروهای دوست و نابودی برای دشمن در میدان نبرد، بهمنظور ایجاد شرایطی که موجب حفظ پیروزی در میدان نبرد شود مهم است. به این اهداف زمانی میتوان دست یافت که قطعات جایگزینی سریعتر برای هواپیماها فراهم شوند، بازرسی و تعمیرات اساسی در داخل افغانستان انجام شود، آموزش در خاک افغانستان ارائه شود و نشریات نیازی به ترجمه به سه زبان مختلف نداشته باشند. در نهایت، اگر بخواهم جدیترین نگرانی را در مورد قوای هوایی افغانستان مطرح کنم، آن این است که این طرح باید هرچه زودتر اجرا شود و در نخست آنعده هواپیماهایی را که مربوط بخش ماموریتهای ویژهی قوای هوایی افغانستان میشوند، جایگزین شوند. در حال حاضر، نیروهای ویژهی افغانستان 70 درصد عملیاتهای رزمی در افغانستان را انجام میدهند که تقریبا بهطور کلی متکی به هواپیماهای بخش ماموریتهای ویژه است. با هواپیماهای جدید، آموزش و تعمیر در خانه و نسل جدید خلبانان و خدمههای مشتاق، تغییر در سطوح تاکتیکی، عملیاتی و استراتژیک جنگ افغانستان ممکن خواهد شد.