طالبان در دور دوم به قدرت رسیدن خود تلاش میکنند بهعنوان یک حکومت مشروع در سطح بینالمللی به رسمیت شناخته شوند. تصوری که طالبان از به رسمیت شناخته شدن دارند این است که وقتی یک گروه بتواند قدرت سیاسی و نظامی را در یک کشور در دست بگیرد، دولتهای دیگر جهان باید آن گروه را بهعنوان «حکومت» به رسمیت بشناسد.
طالبان فکر میکنند به رسمیت شناخته شدن و نشدن یک حکومت توسط دولتهای دیگر یک امر کاملا سیاسی-ارزشی است. به نظر آنان، اگر امریکا و کشورهای دیگر غربی طالبان را بهعنوان حکومت مشروع افغانستان به رسمیت نمیشناسند، علتش مخالفتی است که این کشورها با اسلام و نیروهای اسلامی دارند.
آنچه در این میان از چشم طالبان میافتد این است که ما در قرن بیستویکم زندگی میکنیم و در این قرن (فارغ از اینکه به چه مجموعهیی از ارزشها و باورها پابند باشیم) بعضی از الزامات و چارچوبهای عملی نهادینهشده در این عصر هستند که بدون آنها اصلا زیستن در این قرن امکان ندارد. مثالی بدهم:
اگر ده قرن پیش کسی از شما هشت کیسه گندم میخرید، این معامله در چارچوب مقبول همان روزگار رخ میداد و با حساب و کتاب و لجستیک همان زمان ممکن میشد. شما در بدل آن هشت کیسه گندم یا جنس دیگری به فروشنده میدادید یا سکه و طلا داشتید که به فروشنده بدهید یا به صورتی بسیار ابتدایی با هم قراری مکتوب یا غیرمکتوب میگذاشتید که بهای آن هشت کیسه گندم چهگونه در آینده پرداخت شود.
امروز جهان، بدون ما و بدون مشورت با ما، به حجم و سطح دیگری از تعاملات بینالمللی رسیده و سیستمی که این تعاملات را حمل میکند هیچ شباهتی به آن معاملهی کوچک پایاپای قریهبهقریه در عصر قدیم ندارد.
تصور کنید که حالا یکی از ما به جهان بگوید: بیایید و آن سیستم نیکوی آبایی ما را قبول کنید و به ما اجازه بدهید که با شما وارد تعامل شویم. اگر جهان امروز به این خواست ما پاسخ منفی بدهد، علتش این نیست که ما را دوست ندارد یا از روش آبایی ما متنفر است. حقیقت آن است که برای جهان امروز اساسا امکان ندارد با ما وارد تعامل شود. چرا؟ برای اینکه دنیا از ما عبور کرده و کار و بارش دیگر در چارچوب نظم کهن ما جا نمیشود.
حتما به یاد دارید که وقتی طالبان برای اولینبار در افغانستان حاکم شدند (تقریبا سهدهه پیش)، یکی از مولویهای پرشمارشان به خبرنگاری گفت: «ملل متحد که ما را به رسمیت نمیشناسد، ما ملل متحد را به رسمیت نمیشناسیم». این بار، طالبان چنان سخنی نمیگویند. برعکس، تلاش هم میکنند که به رسمیت شناخته شوند. اما تلاشهایشان سرشار از سوء فهم است. فکر میکنند همین که تلویزیونها را شکسته و از پایهی برق آویزان نکنند و مردم را به زور شلاق به نماز جمعه نبرند، دیگر همهچیز حل است و جهان باید آنان را بهعنوان حکومت مشروع افغانستان به رسمیت بشناسد. همین امروز بعضی از آدمهای ملایمترشان میگویند که بحث بر سر اجازهی تحصیل دختران ادامه دارد. توجه ندارند که حق تحصیل دختران دیگر از آن چیزهایی نیست که حکومتی بنشیند و دربارهاش بحث کند. حق تحصیل دختران در این قرن مثل حق خرید شهروندان از بازار است؛ مثل حق نفس کشیدن است.
وقتی که طالبان میگویند ما برای زنان افغانستان حق تحصیل و برای عموم شهروندان این کشور حق مشارکت سیاسی قایل نیستیم اما با تروریسم مخالفایم و به هیچکس اجازه نمیدهیم که از خاک افغانستان علیه منافع کشورهای دیگر فعالیت کند، انتظار دارند که جهان بگوید «حالا درست شد». اما واقعیت آن است که بسیاری از دولتها حاضر نیستند امنیت ملی خود را در تعامل با چنین حکومتی با ریسکهای بزرگ محتمل روبهرو کنند. پرسشی که این دولتها دارند این است: شما که در کشور خود نظام حکومتی خود را بر پایهی اندیشههای ضد جهان متمدن برپا کردهاید، آیا چنین رویکردی معنایش این نیست که با تمام نظامهای متمدن این عصر مخالفاید؟ اگر پاسختان به این پرسش مثبت است، که هست، آیا میتوان پذیرفت که شما شاید در سطح بینالمللی بهعنوان یک عضو مفید و حداقل بیآزار جامعه جهانی ظاهر شوید؟ جهان اگر بخواهد با شما تعامل کند، در حالی که شما کلیهی دستگاههای لازم برای تعامل جهانی را فلج کردهاید، چهگونه با شما تعامل کند؟ شما دانشگاه ندارید (مگر به اسم)، شما نظام صحی ندارید (مگر به اسم)، شما دانش مدرن را قبول ندارید (مگر به اسم)، شما دانش حکومتداری قرن بیستویکمی را ندارید (حتا به اسم). آنگاه، اگر جهان بخواهد با شما تعامل کند، چنان که تعامل در این عصر رایج است، در کجا و با چه چارچوبی و در ساختار کدام روش نهادینهشدهی این روزگار با شما تعامل کند؟
وزیر تحصیلات عالی طالبان به پاکستان میرود و با خضوع تمام در برابر یک مفتی پاکستانی مینشیند و به او گزارش میدهد که اسلامیسازی آموزش در افغانستان تا کجا پیش رفته است. در هیچ جای دیگر جهان وزیران تحصیلات عالی به مفتیان گزارش نمیدهند (مخصوصا به مفتیان کشورهای دیگر). عصر گزارشدهی به خلیفهی عصر حجر گذشته است. ما وارد عصر دیگری شدهایم. تکرار: ما وارد عصر دیگری شدهایم. وزیر تحصیلات عالی طالبان باید به نسلی گزارش دهد که در بیست سال گذشته جهان نو را فهم و تجربه کرده است. او باید به آیندهیی گزارش دهد که در آن افغانستان وارد دنیای نو شود نه به گذشتهیی که احیایش جز رنج و حرمان و گرسنگی برای مردم نمیآورد. در قرن بیستویکم، دنیا نه فقط از لحاظ ارزشی، بل از لحاظ عملی و تکنیکی و لجستیکی نیز نمیتواند با ظرف کهنهی امارت طالبانی وارد تعامل شود.