نویسنده: ایشان ثارور
کشتهشدن اسامه بن لادن در سال ۲۰۱۱ بدست ایالات متحده، برای مردم امریکا به لحظهی کاتارسیس (برونریزی) ملی تبدیل شد. نزدیک به یکدهه پس از وقوع مرگبارترین حمله در خاک ایالات متحده، رهبر القاعده در مخفیگاه خود در پاکستان دستگیر و کشته شد. این پایانی ننگین برای فرماندهای ستیزهجو بود که سایهاش بر جهان تاریکی انداخته بود و اقداماتش نقطهی آغاز دوره ژئوپلیتیکی جدیدی بود؛ عصرِ به قول ایالات متحده «جنگ علیه ترور».
پس از انتشار خبر مرگ بن لادن، امریکاییها در خیابانهای شهرهای بزرگ جشن گرفتند. در استادیومهای بیسبال و محوطهی کالجها، جمعیت زیادی یکصدا شعار میدادند: «یواسای!». عکس رئیسجمهور باراک اوباما در احاطهی نزدیکترین مشاورانش که همگی مأموریت تکاور دریایی (Navy SEAL) را بهصورت زنده تماشا میکردند، به سرعت در فضای مجازی منتشر شد. این تصویر با عنوان «عکسی برای اعصار»، تصویری نمادین از پیروزی امریکا، تحسین همگان را برانگیخت.
رئیسجمهور بایدن، معاون وقت اوباما در آن تصویر حضور داشت. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه کنونی نیز بود. و با وجود تمام شادیهایی که شاید ۱۱ سال پیش حس میکردند، بعید است که در این آخر هفته، پس از حمله هواپیمای بدون سرنشین سازمان سیا که ایمن الظواهری، معاون سابق بن لادن را کشت، احساس مشابهی را تجربه کنند.
به هر حال، الظواهری در بالکن یک خانه امن در محلهای مجلل در کابل، پایتخت افغانستان ایستاده بود که نیروهای امریکایی سال گذشته آن را با هرجومرج ترک کردند؛ خروجی شرمآور که میراث بایدن را برای سالهای آینده تحتالشعاع قرار خواهد داد. طالبانِ پیروز تضمین کرده بودند که روزهای حمایت از تروریستهای القاعده به پایان رسیده است، اما این تعهدات هرگز ارزش بیچون و چرا پذیرفته شدن را نداشت و جناحبندی و تفرقه بین ستیزهجویان اسلامگرا به بدگمانیها دامن زده است.
بایدن در اظهارات خود با اعلام مرگ الظواهری به تعهد دایمی ایالات متحده در مورد جنگ این کشور علیه گروههای تروریستی اسلامگرا اشاره کرد. وی گفت: «ایالات متحده همچنان به نشان دادن عزم و ظرفیت خود برای دفاع از آمریکاییها در برابر کسانی که بهدنبال آسیب رساندن به آنها هستند، ادامه میدهد.» وی ادامه داد: «دوباره تأکید میکنم [که] فرقی نمیکند چقدر طول بکشد، فرقی نمیکند چطور مخفی شوید… ایالات متحده شما را خواهد یافت و در جستوجوی شماست.»
تحلیلگران در حملهای که الظواهری در آن کشته شد، ردپای منطقِ «در آن سوی افق» را که بایدن در توجیه تصمیم خود برای تسریع خروج نظامی ایالات متحده از افغانستان در سال گذشته به آن تکیه کرده بود، به وضوح میبینند. وقتی میتوانید موشکهای هلفایر را از هواپیماهای بدون سرنشین بر سر دشمنان خود بیندازید، استقرار نیروهای نظامی در منطقه دیگر مهم نیست. چارلز لیستر، از مؤسسه خاورمیانه خاطرنشان کرد که این حمله «یک دستاورد بزرگ ضد تروریسم و یک پیروزی بسیار ضروری برای دولت بایدن بود؛ دولتی که هر کاری در افغانستان انجام داد ]اما[ سرانجام به بحرانی حاد تبدیل شد.»
اما ارزشش را دارد که بپرسیم دستاورد آن چه بوده است. الظواهری ۷۱ ساله، چهرهای فروکاسته بود. شکی در تأثیرگذاری او نیست، اما از روزهایی که حملات تروریستی را طراحی میکرد که منجر به کشتهشدن هزاران امریکایی و غیرامریکایی شد، بسیار فاصله گرفته بود. خود القاعده سایهای از خود سابق آن است و اکنون با بحران احتمالی بر سر جانشینی مواجه است. تهدید ستیزهجویانهی آن به قوت خود باقی است و از طریق طیف وسیعی از گروههای منشعب در سراسر جهان، پراکنده و منتشر شده است.
همکاران من نوشتند: «الظواهری بدون پیروان وفادار بن لادن، تلاش کرد بر گروههای تروریستی در مناطق دوردست که غالبا احکام او را نادیده میگرفتند و توصیههای او را رد میکردند، فرماندهی کند. او، بهویژه تحتالشعاع ظهور دولت اسلامی (داعش) و سلطه خونین آن برای چندین سال بر بخشهایی از سوریه و عراق قرار گرفت.»
عملیات ایالات متحده برای کشتن الظواهری را نه تنها میتوان شاهدی بر تاکتیکهای موفق ضد تروریسم به حساب آورد، بلکه یادآور میراث بسیار گستردهتر و پیچیدهتر جنگ علیه تروریسم نیز است. اسپنسر آکرمن، نویسندهی «سلطنت ترور: چگونه عصر ۱۱ سپتامبر ثبات امریکا را بر هم زد و ترمپ را به وجود آورد»، روز دوشنبه نوشت: «القاعده ضعیفتر از روز جمعه است اما تجزیهوتحلیل دقیق آن معنای کاری آکادمیک است. مسألهی بسیار اساسیتر این واقعیت است که دستگاه جنگ علیه تروریسم، به استثنای جنگ افغانستان، برنامه اصلی شکنجه سازمان سیا و بخش ۲۱۵ قانون میهنپرستان، پابرجاست.»
نیروهای امریکایی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه و افریقا حضور نظامی دارند. حملات هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده در بخش وسیعی از کره زمین، از غرب افریقا تا جنوب آسیا ادامه دارد. بنابر تخمین «جنگهای هوایی» (Airwars) یک گروه ناظر، هواپیماهای بدون سرنشین و حملات هوایی ایالات متحده از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ حدود ۲۲ هزار تا ۴۸ هزار غیرنظامی را کشتهاند؛ رقمی که بسیار بیشتر از تعداد شهروندان امریکایی است که قربانی توطئههای خشونتآمیز بن لادن و الظواهری شدهاند.
و میراث نقش ایالات متحده در افغانستان -دودهه خسارات جانی و مالی هنگفت تنها برای بازگشت طالبان به قدرت- تمام ارزیابیهای دیگر را مخدوش میکند. جورج پکر، در تحلیل قتل الظواهری در نشریه آتلانتیک نوشت: «نمیدانم چگونه موازنه را بسنجم و به حساب نهایی برسم، اما میدانم که این انتقام تلخ است. تلخیاش وقتی به شرایط مرگ الظواهری فکر میکنید، بسیار بیشتر است.»
ایالات متحده تنها به این دلیل توانست مکان الظواهری را پیدا کند و او را بیرون بکشد که او در پایتخت افغانستان پناه گرفته بود؛ جایی که ایالات متحده و متحدانش عملا آن را به طالبان واگذار کرده بودند. چشمپوشی از این وضعیت رقتانگیز و کنایههای موجود در این ماجرا سخت است. آکرمن نوشت: «شکست در جنگ، کشتن ایمن الظواهری را آسانتر کرد.»
آنچه که به معنای حرکت به جلو است، به همان اندازه ناخوشایند است. طالبان، که هم بهخاطر وضعیت کشور و هم شرایطی که دولت بایدن مسبب آن است، عمیقا در مشکلات اضطراری انسانی غرق شدهاند، این حمله را نقض حاکمیت افغانستان خواندند. آنها ممکن است مجبور شوند که موضع خصمانهتری اتخاذ کنند.
اسفندیار میر، کارشناس افراطگرایی اسلامی در مؤسسه صلح ایالات متحده در واشنگتن، به همکارم پاملا کانستیبل گفت: «طالبان اکنون گرفتار مشکل سیاسی عمیقی شدهاند و به آنها فشار وارد میشود تا در صدد انتقامگیری برآیند. رابطهی آنها با القاعده و سایر گروههای جهادی همچنان بسیار قوی است. من فکر میکنم ما باید آمادهی تأثیرات آن باشیم.»
این رویداد برای مردم عادی افغانستان که در میان فروپاشی اقتصادی کشورشان سرگردان ماندهاند، فقط سختیهای بیشتری به همراه خواهد آورد.
یکی از ساکنان منطقه شیرپور-محل اصابت بمب- که خود را به همکارانم حکیمالله معرفی کرده بود، گفت: «ما در حال حاضر نگرانیهای زیادی داریم. یک سال تمام است که نه شغلی هست، نه تجارتی، نه فعالیتی. اما حداقل جنگ تمام شده بود. طالبان مسئولیت داشتند و امنیت خوبی برقرار بود. حالا یکدفعه این حمله رخ داد و همه دوباره ترسیدهاند.»