هویت مذهبی، سلاح عقل و تکنولوژی انتحار

هویت مذهبی و اظهار این هویت از پدیده‌های نسبتا پایدار اجتماعی است. وقتی این هویت در طول چند قرن شکل می‌گیرد و پخته می‌شود و زبان خود را می‌یابد، حضورش در جامعه به امری خودکار تبدیل می‌شود. در دین اسلام، دو مذهب کلان تسنن و تشیع چنین صفتی پیدا کرده‌اند؛ یعنی خودکار شده‌اند و متولد شدن در یک خانواده‌ی سنی یا شیعه به‌صورت اتوماتیک به معنای سنی یا شیعه بارآمدن هست. از سویی دیگر، هویت‌ مذهبی برای این‌که متمایز بماند (و این تمایز منطق وجودی مفهوم هویت است)، مناسک خود را نیز تولید می‌کند. یکی از نمادهای هویتی اهل تشیع عزاداری در ماه محرم است. اهل تسنن هم از این‌که نوه‌ی پیامبر اسلام در سال شصت‌ویکم هجری قمری با چنان سرانجام وحشتناکی روبه‌رو شد ناراحت‌اند. اما شکل مناسکی عزاداری برای امام حسین، همراه با سینه‌زنی و روضه‌خوانی و علم‌کشی و گریه و زاری، خاص شیعیان است. در افغانستان نیز این سنت دیرینه همچنان جاری است.

جنگ هویتی، در شکل نزاع‌های مذهبی، نیز چیز تازه‌یی نیست. از وقتی که هویت‌های مذهبی متمایز خلق شده‌اند، بازار نزاع مذهبی نیز گرم بوده است. البته در افغانستان، شیعه و سنی همزیستی نسبتا صلح‌آمیزی داشته‌اند. این همزیستی حتا پس از نیم‌قرن جنگ‌های سیاسی هنوز به‌صورت قابل‌تحسینی ادامه دارد. با همه‌ی این‌ها، در سال‌های اخیر دو تحول جدی در دایره‌ی این دو هویت مذهبی در افغانستان رخ داده‌اند که ممکن است کل ماجرای همزیستی مذاهب را از بُن دگرگون کند:

یک، ظهور هویت مذهبی در قالب منازعه‌ی سیاسی؛

دو، دسترسی یافتن افراطیان مذهبی به سلاح کشتار جمعی.

در گذشته، اگر کسی پیروان مذاهب دیگر را برخطا می‌دانست، چنین دیدگاهی بیشتر باورهای مذهبی افراد را نشانه می‌گرفت. به این معنا که مثلا یک سنی فکر می‌کرد که یک شیعه مسیر رستگاری را درست تشخیص نداده و بر خطا رفته است یا، برعکس، یک شیعه گمان می‌کرد که راه نجات آن نیست که فلان همتای سنی‌اش در آن گام می‌گذارد. در هفت‌دهه‌ی اخیر، با گونه‌ی دیگری از اظهار هویت مذهبی سر و کار داریم که هر روز جلوه‌های خشن‌تری پیدا می‌کند. این گونه‌ی نوظهور هویت در میان شیعیان و سنیان دیگر به این کاری ندارد که عقاید فلان فرقه‌ی مذهبی در کجا صحیح است و در کجا غلط. در این گونه‌ی هویت، بنابر حذف رقیب از میدان قدرت و نفوذ اجتماعی است. به عبارتی دیگر،  هویت مذهبی اینک رفته رفته یکسره به یک منازعه‌ی سیاسی محض بر سر قدرت تبدیل می‌شود.

از طرفی دیگر، افراطیان مذهبی امروزی با قابلیت‌های ویرانگر برای حذف رقیب از میدان قدرت و نفوذ اجتماعی هم مجهز شده‌اند. اکنون، یک گروه افراطی کوچکِ مجهز به سلاح‌های خطرناک مدرن می‌تواند در یک روز یک شهر چند میلیونی را به خاک و خون بکشد. اگر فداییان حسن صباح در چند قرن پیش با کارد بر قربانی خود حمله می‌کردند و حد اکثر یک یا دو نفر را به قتل می‌رساندند، انتحاری‌های امروز تکنولوژی کشتار جمعی را در اختیار دارند.

در افغانستان امروز بارها شاهد کشتار جمعی اقلیت‌های مذهبی بوده‌ایم. شیعیان و هندوان و سیک‌ها پیوسته آماج حمله‌ی تروریستی افراطیان بوده‌اند. حکومت‌های افغانستان در بدترین حالت به این کشتارها اعتنایی نداشته‌اند و در بهترین حالت توان جلوگیری از آن‌ها را نداشته‌اند. حاکمان امروز افغانستان نیز به نظر نمی‌رسد که در این مورد اقدام مؤثری انجام دهند. در ماه محرم امسال تا حالا مواردی از کشتار عزاداران را دیده‌ایم. در روزهای آینده و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌های آینده نیز ممکن است افراطیان بر مراکز و تجمعات مذهبی شیعیان حمله کنند.

چه کار می‌توان کرد؟

مسئولیت مبارزه با گروه‌های تروریستی معمولا بر دوش حکومت یک کشور است. در افغانستان امروز، گروهی روی کار آمده که اگر خود همکار و همراه گروه‌های تروریستی نباشد، در برابر اقدامات تروریستی آن گروه‌ها حساسیت چندانی هم ندارد. مردمی که آماج حملات تروریستی قرار می‌گیرند، به هیچ رو توان و ظرفیت مقابله‌ی مسلحانه با گروه‌های تروریستی را ندارند. تنها سلاحی که مردم دارند و تروریست‌ها نمی‌توانند آن را از مردم بستانند، سلاح عقل است. عقلانیت حکم می‌کند که مردم شیعه‌ی افغانستان -در کنار تدابیر ممکن و فوری و کوتاه‌مدت امنیتی- مناسک مذهبی خود، مخصوصا در ایام محرم را به همان اشکال سنتی و غیرسیاسی قدیمی برگردانند و از این طریق حداقل افکار عمومی مردمان سنی کشور را با خود همراه بسازند. این کار نتیجه‌ی فوری ندارد. اما در درازمدت می‌تواند پایگاه اجتماعی افراطیان را سست کند و حمایت سیاسی از آنان را کاهش دهد.