اطلاعات روز

اقلیت‌های جنسی؛ در یک قدمی مرگ و شکنجه

واجد روحانی گزارشگر

بخش اول، تراجنسی‌ها

تراجنسی‌های افغان در دوران سلطه‌ طالبان زیر فشار شدید قرار دارند؛ در کنار وضعیت دشوار اقتصادی، لت‌وکوب و شکنجه می‌شوند. در توصیف وضعیت زندگی این اقلیت جنسی گفته می‌شود که زیر خطر جدی، بی‌دفاع هستند و هیچ حامی‌یی ندارند.

شمار تراجنسی‌ها در افغانستان مشخص نیست، اما زندگی بیشتر این اقلیت جنسی پنهانی است و از افشای هویت‌شان هراس دارند که مبادا جان‌شان به خطر مواجه شود.

احمدمختار، ساکن شهر هرات در غرب افغانستان خودش را تراجنسی‌ معروفی می‌کند که این روزها، فشار زیادی را تحمل می‌کند. او خودش را «فریبا» خطاب می‌کند و ۲۶ سال سن دارد. او گوشه‌نشینی و دوری از اجتماع را در دوران طالبان اختیار کرده تا از مواجه شدن با این گروه در امان باشد. او در یک اتاق، در یکی از مارکت‌های هرات زندگی می‌کند. این اتاق با کم‌ترین امکانات زندگی مجهز است. یک قسمت دیوار اتاق نمناک و قسمتی از کف اتاق نیز بدون فرش است. کرایه این اتاق نیز بر دوش احمدمختار سنگینی می‌کند.

کوه غم در کودکی

زندگی احمدمختار از کودکی تا حالا با درد و رنج شدید گره خورده است. او در کودکی مادر و در نوجوانی پدر -تنها حامی خود- را از دست داد.

از کودکی رفتار احمدمختار در میان اعضای خانواده‌اش حساسیت برانگیز بوده و درخواست از وی این بوده که دست از پوشیدن لباس‌ و سرگرمی‌های دخترانه بردارد: «من به عروسک و بازی‌های دخترانه علاقه داشتم و می‌خواستم مثل دخترها لباس بپوشم. به سن بلوغ که رسیدم، دوست داشتم که آرایش کنم و مدل‌های دخترانه بزنم و به بیرون بروم. متأسفانه جامعه ما این کارها را بد می‌داند. چرا ما نمی‌توانیم آزاد باشیم.»

با گذر از سن کودکی، احمدمختار پی‌ می‌برد که تراجنسی است و همیشه خانواده‌اش در مورد تمایلات‌اش مخالفت می‌کنند و اقوام نزدیک‌شان هم نمی‌خواهند که با وی بنابر علایق زنانه در ارتباط باشند و قطع رابطه می‌کنند.»

حتا برخی از خانواده‌ها در جامعه افغانی شرم می‌کنند و هویت تراجنسی بودن و تمایلات جنسی فرزندان‌شان را افشا نمی‌کنند. برخی از این فرزندان هم مجبور می‌شوند که با سرکوب علایق و تمایلات جنسی‌شان براساس میل خانواده رفتار کنند.

این نوع برخورد تقریبا با همه‌ی تراجنسی‌ها و هم‌جنسگرایان در جامعه‌ی به‌شدت سنتی و محافظه‌کار افغانستان صورت گرفته و می‌گیرد.

خشونت و بدرفتاری

در هنگام صحبت کردن ناامیدی از تُن صدای احمدمختار هویدا است. خشونت کلامی و فزیکی با این تراجنسی تنها متمرکز به دوران حاکمیت طالبان نیست و این قصه‌ی تکراری در طول عمرش است.

او افغانستان را «بدترین» مکان برای زندگی اقلیت‌های جنسی توصیف می‌کند و افسوس می‌خورد که چرا در افغانستان متولد شده است: «من بسیار زندگی تلخی دارم و خیلی تهدید و لت‌وکوب می‌شوم. ای کاش هیچ وقت در افغانستان تولد نمی‌شدم. چندین بار تصمیم گرفتم خودکشی کنم و شاید هم این کار را بکنم. خلقت ما دست خود ما نبوده و خداوند ما را آفریده اما به‌دلیل فشار مردم، زندگی برای ما کابوس شده است.»

احمدمختار از برخورد خشن طالبان با اقلیت‌های جنسی نگران است و به همین خاطر بیشتر اوقات را در اتاق سپری می‌کند: «اگر خدای ناخواسته طالبان ما را بگیرند، زنده زنده می‌کشند. طالبان دنبال بازداشت ما می‌گردند. همین حالا هم دو تراجنسی در زندان هستند و دیگران هم شاید بازداشت شوند.»

احمدمختار با استناد بر یکی از عکس‌هایش مدعی است که توسط برخی از افراد به‌دلیل تراجنسی بودن و علاقه‌مندی به آرایش و لباس زنانه مورد لت‌وکوب شدید قرار گرفته است. در این عکس دیده می‌شود که از ناحیه‌‌ی باسن مورد لت‌وکوب قرار گرفته است.

احمدمختار از برخورد خشن طالبان با اقلیت‌های جنسی نگران است

این تراجنسی مدعی است که از سوی چندین فرد منسوب به نیروهای طالبان مورد «بدرفتاری» و «شکنجه» قرار گرفته است. براساس روایت وی، این افراد وی را از ساحه‌ «پشتون‌پل» هرات بازداشت کرده و در داخل یک باغ مورد شکنجه قرار داده‌اند: «برای من گفتند که دیگر استایل و فشن دخترانه نکنی و اگر دوباره تو را ببینیم، یا تو را می‌کشیم یا به امر به معروف تسلیم می‌کنیم. خیلی روز بدی بود و لباس‌های من را پاره کردند و می‌خواستند که موهای من را ماشین کنند و گوشی من را شکستاندند.»

این اتفاق حدود هشت ماه پیش رخ داده و باعث انزوای بیشتر احمدمختار شده است.

در ذهن برخی‌ها تصویر نهاد امر به معروف و نهی از منکر طالبان، با خشونت و اعدام‌ها در ملاء‌ عام است و این نهاد تفاوت چندانی نسبت به دوره نخست حاکمیت طالبان نکرده است.

شوق ممنوعه

رقصیدن در مراسم‌های عروسی و خوشی یک قسمتی از مصارف زندگی احمدمختار را پیش از سلطه‌ی طالبان تأمین می‌کرد، اما موسیقی و رقص مانند دوران نخست حاکمیت طالبان در نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۹۰ میلادی ممنوع شده است: «من از کودکی تا حالا رقصیدن را دوست دارم و زمانی که رقص می‌کنم، تمام غم‌های من دور می‌شود. در عروسی‌ها می‌رقصیدیم و مصارف زندگی خود را تأمین می‌کردم، اما حالا موسیقی و رقص ممنوع شده و من هیچ درآمدی ندارم.»

با همه‌ی این‌ها هم، هرازگاهی احمدمختار در اتاق خود با صدای پایین موزیک رقص می‌کند تا کمی از درد و رنج‌ و محدویت‌های امروز خود بکاهد.

طالبان یکی از اهداف حکومت‌شان را تحکیم ‌هرچه بیشتر «شریعت اسلامی» در جامعه می‌دانند و در‌ صدد اجرای قوانین «سخت‌گیرانه» با پشتوانه دینی هستند. این گروه موسیقی و رقص را «حرام» می‌دانند و به همین خاطر افغانستان را بار دیگر به کشوری بدون ساز و سرود و رقص در سطح جهان مبدل کرده‌ است. با محدودیت‌های این‌چنینی، بسیاری از اهالی هنر و موسیقی یا افغانستان را ترک کرده‌اند و یا در‌شرایط «بد اقتصادی» به سر می‌برند.

به گفته‌ی احمدمختار، دید بسیاری از مردم نسبت به تراجنسی‌ها‌ «تحقیرآمیز» و «نامناسب» است و این بر چالش‌های آنان می‌افزاید: «مردم با چشم خوب ما را نمی‌بینند و رفتار خوبی ندارند و به همین خاطر خیلی ناراحت هستیم. مردم ما را مسخره می‌کنند و متلک می‌گویند که ما نر و ماده و دو جنسه هستیم. مردم ما را دوست ندارند و ما را لت‌وکوب می‌کنند.»

تنها آرزوی احمدمختار این هست که روزی بتواند با لباس زنانه و آرایش قدم بزند و هیچ‌کس هم جلوش را نگیرد. اما این را می‌داند که این قسم زندگی در جغرافیای به‌نام افغانستان محال است.

اقلیت‌های جنسی در نظام جمهوریت هم زندگی مشقت‌باری را سپری می‌کردند، اما روی‌کارآمدن طالبان زندگی را به کام‌شان تلخ‌تر کرده و می‌کند. عکس: شبکه‌های اجتماعی

بخش دوم، هم‌جنسگرایان

«از کودکی تا حالا به‌دلیل مشکلات اقتصادی هم کار کردم و هم درس خواندم، اما همیشه از فقر و تنگ‌دستی من سوءاستفاده می‌شد و مورد تجاوز جنسی قرار می‌گرفتم.»

این قسمت کوتاه از دشواری‌های زندگی طارق، یکی از هم‌جنسگرایان افغان است. او زندگی در جامعه سنتی و به‌شدت محافظه‌کار را به یک زندانِ توصیف می‌کند که هیچ راه فراری از آن وجود ندارد و باید بسوزد و بسازد.

اقلیت‌های جنسی در نظام جمهوریت هم زندگی مشقت‌باری را سپری می‌کردند، اما روی‌کارآمدن طالبان زندگی را به کام‌شان تلخ‌تر کرده و می‌کند.

با اتکا به روایت طارق، در یک سال حاکمیت طالبانی نتوانستند که به مهمانی‌های خودی شرکت کنند و خوش بگذرانند، از ترس این‌که با برخورد «خشن» نیروهای طالبان مواجه شوند.

چندین تراجنسی و هم‌جنسگرا به روزنامه اطلاعات روز گفته‌اند که طالبان با مطلع شدن از گرایش‌های جنسی‌شان با آنان با خشونت برخورد کرده‌اند و حتا مدتی هم در زندان‌های طالبان سپری کرده‌اند.

تجاوز جنسی دوامدار، مشکلات مالی و سرکوب شدید گرایش جنسی، طارق را به فکر اقدام به خودکشی انداخته تا به اعتقاد خود از این زندگی که آن را «رقت‌بار» می‌داند، نجات پیدا کند: «از وقتی طالبان آمده‌اند، به بیماری‌های روانی مبتلا شده‌ام و بعضی از شب‌ها گریه می‌کنم و روزها هم گوشه‌نشین هستم. اگر مشکلات زندگی همین قسم دوام داشته باشه، خودکشی می‌کنم تا از این درد و رنج نجات پیدا کنم.»

طارق زندگی‌یی زیر سلطه‌ طالبان را خفقان‌آور و سرکوب‌گر تلقی می‌کند که به گفته‌ی وی، هم‌جسنگرایان و تراجنسی‌ها زنده هستند، اما زندگی نمی‌کنند: «چند روز پیش دو تا از دوستانم را طالبان زندانی کردند و خیلی هم شکنجه داده‌اند و موهای سرشان را تراش کرده‌اند. من از آنان حالا هیچ خبری ندارم و خیلی وقت است که اجازه ندارم دریشی بپوشم و موزیک گوش بدهم.»

این هم‌جنسگرا بارها و بارها مورد تعرض و تجاوز جنسی قرار گرفته اما در یکی از موارد، خطر مرگ را حس کرده‌ است. چهار مرد با تهدید بر وی تجاوز کردند: «آن‌ها از اول تا اخر تفنگ بدست بودند و خیلی خشن با من برخورد می‌کردند. من هم هیچ راه فراری نداشتم. نمی‌فهمم چرا این‌قدر مردم در قبال ما ظالم هستند و به اشک و گریه‌‎های ما توجه نمی‌کنند.»

همچنان بخوانید:

۶۴ سال زندگی در رنج مدام؛ روایت تقلای یک میان‌جنسی در جامعه سنتی هرات

بیناجنسی افغان با چشمان اشک‌بار: «من را سوختاندند، مرگ از این زندگی بهتر است»

رونق تطبیق جنسیت ترنس‌ها در هرات

تراجنسی‌ها و هم‌جنسگرایان در افغانستان از قوانین حمایتی برخودار نیستند و به همین خاطر است که عاملان بدرفتاری، شکنجه و تجاوز جنسی بازداشت و مورد پی‌گرد قرار نمی‌گیرند.

این چالش در دودهه نظام جمهوریت با حمایت غرب نیز وجود داشت و حالا که طالبان بر افغانستان تسلط یافته‌اند، مشکل بر اقلیت‌های جنسی بیشتر شده است.

فقر در افغانستان بسیاری‌ها را زجر می‌دهد و اقلیت‌های جنسی بیشتر زیر تهدید فقر قرار دارند. طارق مانند شمار زیادی از تراجنسی‌ها و هم‌جنسگرایان، این روزها برای تأمین مصارف عادی زندگی به مشکل مواجه است.

طارق بارها برای پیدا کردن کار تلاش کرده، اما صاحبان کار بالایش تجاوز و متعاقبا وی را از کار اخراج کرده‌اند و این سناریو بارها و بارها تکرار شده است: «هر جا کار می‌کردم، چون رفتارهای دخترانه داشتم، به من تجاوز می‌شد و باز از کار اخراج می‌شدم و حالا می‌ترسم که دوباره مورد تجاوز قرار نگیرم و به همین خاطر جرأت نمی‌کنم که برای خود کار پیدا کنم.»

او زیر فشار شدید خانواده قرار دارد که با دوام‌دار شدن بیکاری‌اش، مانند هزاران افغان دیگر راه سفر قاچاقی به ایران را در پیش بگیرد. طارق از خطرات احتمالی این سفر آگاه است و از این هم هراس دارد که بار دیگر مورد تجاوز جنسی و این بار در مسیر قاچاق انسان قرار نگیرد: «همیشه پدرم با من دعوا می‌کند که چرا بیکار هستی و به فکر خود نیستی. اما پدرم نمی‌فهمد که من سر کار بروم، چه مشکل برای من پیش می‌شود و مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرم.»

طارق ۱۲ سال داشت که به گرایش جنسی خود به مردان پی‌برد و بیشتر مواقع تلاش کرد تا این گرایش را پنهان نگه‌دارد: «من از دختران و زنان خوشم نمی‌آید و این حساس از زمان تولد در وجود من بوده و من یک هم‌جنسگرا هستم.»

طارق زیر فشار جامعه سنتی، تصمیم دارد که با پیدا کردن پول تغییر جنسیت بدهد و در آینده صاحب فرزند شود: «من می‌خواهم که تغییر جنسیت بدهم و به یک زن تبدیل بشوم و با ازدواج کردن، صاحب فرزند شوم و عمر خود را صرف آموزش و تربیت آن کنم. این کار بدون کمک نهادهای حامی اقلیت‌های جنسی صورت نمی‌گیرد.»

موارد کوچکی از تغییر جنسیت در افغانستان انجام می‌شود.

داستان زندگی اقلیت‌های جنسی همچنان ادامه دارد.نکته: در این گزارش جزئیات کمی در مورد هویت و مکان زندگی این تراجنس و هم‌جنسگرا به‌دلیل تهدیدات احتمالی آورده شده است.