یادداشت اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاههای مختلف در مورد مسایل گوناگون جامعهی افغانستان را بازتاب میدهد. این دیدگاهها لزوما منعکسکنندهی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاهها فراهم میکند و در بارهی دیدگاههای وارده نفیا و اثباتا موضعگیری نمیکند. تمام دیدگاههای بیانشده در مقالات و یادداشتها و صحت و سقم ادعاهای مطرحشده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاههای منتشر شده در بخش مقالات وارده نیز استقبال میکند
برای یافتن رد پای داعش، بدون شک باید به تهاجم نظامی امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ مراجعه کرد، به سخنرانی آقای بوش. او دلیل تهاجم را در سه مورد توجیه میکند:
- خلع سلاح و سرنگونی حکومت صدام حسین که متهم به داشتن سلاح هستهای و تهدید جدی علیه امنیت جهان محسوب میشد؛ در نهایت مشخص شد عراق هیچ سلاح هستهای نداشته است.
- رهایی مردم عراق از چنگ دیکتاتوری.
- پاسداری از جهان (مشخصاً غرب) در برابر خطر جدی و در حال وقوع که منبع این اطلاعات زندانی بهنام خالد شیخ محمد، یک نظامی سابق پاکستانی و از اعضای ارشد گروه القاعده بود. او یکی از طراحان اصلی حملات یازدهم سپتامبر و حمله به پناگون در سال ۲۰۰۱ محسوب میشد. بسیاریها باورمند اند که خالد شیخ محمد مسئول دستگاه پروپاگندای القاعده در سالهای ۱۹۹۹-۲۰۰۱ بود و براساس یک مستند تهیه شده در نتفلکس، ادعا شده که او زیر شکنجه و فشار در زندان گوانتانامو مجبور به اعتراف آن اطلاعات میشود تا خود را از زیر شکنجهی سربازان رها کند.
در این مستند اشاره شده «او به همان چیزی اعتراف کرد که امریکاییها از او پرسیده بودند و اصرار داشتند که صحت دارد.»
سال ۲۰۰۴ میلادی یک نظامی سابق اُردن به نام ابومعصبالزرقاوی از افغانستان و با استفاده از راه زمینی ایران به عراق برای پیوستن به مخالفان دولت جدید و تشدید جهاد علیه امریکاییها و نیروهای عراقی (نیروهای ائتلاف) به این کشور سفر میکند.
اسامه بن لادن حضور او میان این نیروها و هرج و مرج موجود را فرصتی برای گسترش القاعده میبیند و او را رهبر گروه جهادی ضد تهاجم امریکا به عراق معرفی میکند. این تصمیم ظهور القاعده در عراق (AQI) را بنیانگذاری میکند. دیری نمیگذرد که زرقاوی کمپین انتحار و خشونت بیشترعلیه امریکاییها و نیروهای محلی ائتلاف را راهاندازی میکند که به کشته شدن هزاران شهروند عراق و در نتیجه به جنگ داخلی و خشونت بیشتر میانجامد. هرچند رهبر القاعده با قسمتی از این خشونتها مخالفت و حمایت خود از زرقاوی را کاهش داده اما او با بیتوجهی به فعالیت خود ادامه میدهد. اسامه بن لادن حضور او میان این نیروها و هرج و مرج موجود را فرصتی برای گسترش القاعده میبیند و او را رهبر گروه جهادی ضد تهاجم امریکا به عراق معرفی میکند. این تصمیم ظهور القاعده در عراق (AQI) را بنیانگذاری میکند. دیری نمیگذرد که زرقاوی کمپین انتحار و خشونت بیشتر علیه امریکاییها و نیروهای محلی ائتلاف را راهاندازی میکند که به کشته شدن هزاران شهروند عراق و در نتیجه به جنگ داخلی و خشونت بیشتر میانجامد. هرچند رهبر القاعده با قسمتی از این خشونتها مخالفت و حمایت خود از زرقاوی را کاهش داده اما او با بیتوجهی به فعالیت خود ادامه میدهد.
زرقاوی همزمان با درگیری و جنگ علیه امریکاییها و نیروهای ائتلاف، علیه ایجاد حکومتی با رهبری پیشوایان شیعه در عراق هم مخالفت دارد و در حد امکان علیه آن مبارزه میکند تا اینکه در سال ۲۰۰۶ بهدست نیروهای امریکایی کشته میشود.
نیروهای او پس از کشته شدن رهبرشان به گروهای مسلح دیگر که در برابر نیروهای ائتلاف و امریکا به پا خاستهاند، میپیوندند. در آن میان، اعضای حزب بعث عراق هم به چشم میخوردند. در این اتحاد فرصتی بهدست میآید تا نام خود را از القاعده عراق/AQI به «آی اِس آی اِس /ISIS» تغییر دهند که در ادامه به جزییات آن خواهم پرداخت. اما در سویی دیگر در سال ۲۰۰۴ ابوبکر البغدادی یکی از سنیهای تندرو عراقی که در کمپ بوکا، در نزدیکی مرز کویت بهعنوان زندانی نگهداری میشد در حال رسیدن به قدرت و رهبری داعش بود. خانوادهی او ادعا میکردند که از قبیلهی قریش پیامبر اسلام هستند – چیزی که عموماً توسط علمای سنی پیشامدرن بهعنوان یک صلاحیت کلیدی برای خلیفه شدن شناخته میشد. ابوبکر البغدادی دارای مدرک دکترا در علوم دینی از دانشگاه اسلامی بغداد بود. برای دانستن چگونگی این مهم، لازم است کمپ بوکا، به قول نیویورک تایمز «اولین خانهی داعش» را بشناسیم.
کمپ بوکا
این زندان در سال ۲۰۰۳ در نزدیکی بندر امالقصر، درست در خط مرزی میان عراق و کویت، توسط امریکا برای نگهداری از دشمنان ائتلاف (شورشیان و جهادیستها) و جهت جلوگیری از آسیبرسانی به نیروهای امریکایی و متحدان آنها بنا شد.
این مجتمع بهنام «مارشال رونالد بوکا» که ادعا میشود در حادثهی ۱۱ سپتامبر کشته شده، نامگذاری گردیده است. در سالهای اول تأسیس این زندان، فقط چادرها و خیمهها بودند که زندانیان را در آن صحرای داغ و بیآب و علف در خود جای میدادند اما در ۲۰۰۴ ساخت زندان که متشکل از اتاقهای چوبیِ از پیش ساخته بود، آغز شد.
در تمام سالهای جنگِ نیروهای ائتلاف در عراق، کمپ بوکا در معرض توجه نبود، خبرنگاران نگاه خود را به «موصل» و«فلوجه» متمرکز کرده بودند؛ جایی که شاهد درگیریهای خونبارتری در عراق بود و تنها مواردی که هشدار و توجه واقعی دریافت کرد، فاجعهی روستایی در غرب «محمودیه» عراق در سال ۲۰۰۶ بود؛ در یک تراژیدی دختر ۱۴ سالهی عراقی به نام اَبییر قاسم حمزه و خانوادهاش ظالمانه قربانی شدند.
روایتها حاکی از تجاوز گروهی پنج نفر از سربازان امریکایی به این کودک، در برابر چشمان خانوادهاش اند. آنها پس از تجاوز بهصورت اَبییر شلیک میکنند و در ادامهی جنایت، اعضای خانوادهی او را هم به قتل میرسانند.
این ماجرا در موازات رسواییها و جنایات جنگی سربازان امریکایی در زندان الغریب که پرده از شکنجه، تجاوز، اعمال خشونت و نقض حقوق بشر در برابر زندانیان زن و مردِ عراقی بر میداشت، باعث خشم مردم عراق و انگیزهای موثر برای مبارزه و جهاد نفرت از امریکاییها شد. بوکا که درگیر چنین حاشیههایی نبود، بعداً شش سال پس از تعطیلی بسیار خبرساز و نقد شد.
«نیویورک پست» در گزارشی به کمپهای امریکایی که به محلی برای پرورش داعشیهایی از جمله ابوبکر البغدادی تبدیل شده بود، پرداخته و مینویسد: «میشل گری ۴۸ ساله که مدرک حقوق و تسلط به زبان عربی داشت، برای سومین بار به دستور دولت امریکا راهی جنگهای خارجی در راه خدمت به کشور میشد، این کمپ مکانی بود که به مهارتهای او بیش از هر چیز دیگری نیاز داشت.»
وی به همراه دیگر اعضای «واحد ۴۵ پیاده نظام گارد ملی اوکلاهاما» از کویت با چرخبالی به این زندان پرواز کردند. مدت زمان کوتاهی پس از فرود، با یک نگاه کلی دریافت که در حدود ۲۶ هزار زندانی درآن سوی سیمهای خاردار در حال خیره شدن به او و همراهانش هستند.
گِری در این باره گفته: «هیچ گاه نمیتوانید تنفر نسبت به امریکاییهایی که در چهره این افراد بود را در جای دیگری ببینید. وقتی میگویم که آنها از ما بیزار بودند به این معنا است که اگر میتوانستند و فرصتی داشتند ما را میکشتند، سر ما را میبریدند و خون ما را مینوشیدند.»
اما آنچه گِری نمیدانست، این بود که وی در آن کمپ به دشمنان سابق امریکا نگاه نمیکرد بلکه وی در حال تماشای دشمنان آیندهی ایالات متحده بود. به گفتهی کارشناسان اطلاعاتی و وزارت دفاع امریکا، طیف گستردهای از رهبران داعش از جمله رهبر اصلی آن ابوبکرالبغدادی از جمله کسانی بودند که در این کمپ نگهداری میشدند.
بنابراین باید گفت که امریکا نه تنها غذا، لباس و خانهی اعضای نیروهای داعش را برای آنها فراهم کرد، بلکه نقش حیاتی در تسهیل و ارتقای آنها به قدرتمندترین گروه تررویستی اسلامیِ تاریخ را نیز ایفا کرد.
نگهبانان در این زندان رفته رفته متوجه شدند که نمیتوانند سنیها و شیعهها را در یک سلول نگهداری کنند و بعدها نمیتوانستند در میان هر دو گروه، تندروها و میانهروها را زیر یک سقف جا دهند.
آنها احساس میکردند در این میان «خوبها» و «بدهایی» وجود دارد که تشخیص آن ساده نیست.
گِرِگ که مسئول یکی از مجتمعها بود، گفته: «نگهبانان در مورد شناسایی جهادیهای تندرو هوشیارتر شده بودند. یکی از روشها این بود که یک زندانی را برای بازجویی بیاورند و او را در اتاقی که مجلهی ماکسیم در اطراف آن قرار داشت، تنها بگذارند. زندانیانی که در برابر نگاه کردن به عکسهای نیمه برهنه مجله مقاومت میکردند، از سایر زندانیهای متعصب جدا میشدند.»
با کنارهم قرار دادن افراطیترینها، ایالات متحده امریکا اساساً میزبان یک کنوانسیون تروریستی بود. مایکل وایس، یکی از نویسندگان کتاب «داعش: درون ارتش ترور» گفته است: «بوکا، مشکل احساسات ضد امریکایی را ایجاد نکرد، اما با بومیسازی و متمرکزکردنِ آن مشکل اصلی را شدت داد. اگر شما یک جهادی بودید، بوکا همان مکانی بود که باید در آن حضور میداشتید.»
در اوایل تأسیس بوکا، افراطیترین زندانیان در مجتمع شماره شش جمع میشدند. نگهبانان امریکایی کافی برای محافظت این محوطه وجود نداشتند – و در هر صورت، نگهبانان زبان عربی را نمیفهمیدند. بنابراین بازداشتشدگان به حال خود رها شدند تا یکدیگر را موعظه و توصیههای مرگباری را برای شغل آیندهی شان به اشتراک بگذارند.
عادل جاسم محمد، یک زندانی سابق در مصاحبهای به الجزیره اینگونه توضیح میدهد: «افراطگرایان جواز و آزادی آموزش زندانیان جوان را داشتند. من آنها را دیدم که با استفاده از تابلوهای کلاس درس در مورد نحوهی استفاده از مواد منفجره، سلاح و چگونگی تبدیل شدن به یک بمبگذار و انتحاری دورههای آموزشی برگزار میکردند و در حین حال شبکهسازی و برقراری ارتباطاتی که هرگز خارج از آن مکان ممکن نبود.»
گاردین در مصاحبهای فوقالعاده که با یکی از رهبران داعش بهنام ابو احمد منتشر کرده است، سالهای حبس خود در بوکا را با الفاظی درخشان توصیف میکند. احمد گفته است: «ما زمان زیادی برای مشورت، آموزش و برنامهریزی داشتیم. این محیط عالی بود. همه قبول کردیم که وقتی بیرون آمدیم دور هم جمع شویم. راه اتصال مجدد آسان بود. ما مشخصات همدیگر را روی کشهای سفید رنگِ شورت (نیکر یا لباس زیر) خود نوشتیم. وقتی رها شدیم، به یکدیگر زنگ زدیم. همهی افرادی که برای من مهم بودند، شماره تلفن و آدرس شان را روی کش شورتم داشتم.» ابوبکر البغدادی در این زندان نقش امام جماعت را به عهده داشت و در تدریس علوم دینی به دیگران تلاش میکرد. مدیران زندان برای حل اختلافات میان زندانیان از او کمک میخواستند زیرا همه به او احترام داشتند و به همین جهت از نظر امریکاییها او خطری جدی محسوب نمیشد و پس از ۱۰ ماه حبس از زندان رها شد. یکی از مقامات پنتاگون در وصف او به نیویورک تایمز گفته بود: «وقتی در سال ۲۰۰۴ دستگیرش کردیم، یک اراذل خیابانی بود.»
البغدادی، پس از رها شدن به نیروهای القاعدهی عراق/ AIQ به رهبری الرزقاوی میپیوندد و بعدها در سال ۲۰۱۰ پس از مرگ ابوعمر البغدادی و معاونش ابوایوب المصری که در حملهی هوایی نیروهای امریکایی کشته شدند، درست زمانیکه امریکاییها معتقد بودند داعش در آستانهی شکست استراتیژیک قرار گرفته است، به رهبری گروه داعش میرسد و به کمک چند افسر نظامی و اطلاعاتی دوران صدام حسین، دوباره این سازمان را بازسازی و قدرتمندتر از گذشته میکند تا جایی که در سال ۲۰۱۳ قادربه انجام دهها حملهی تروریستی در عراق بودند و همچنان موفق میشوند به شورشها علیه بشاراسد، رییس جمهور سوریه بپیوندند و شبهنظامیان سوری را از عراق به کشورشان بازگردانده تا جبهه النصره را بهعنوان شاخهی وابسته به القاعده در سوریه راهاندازی کنند. آنجاست که سوریه را پناهگاه امنی برای دسترسی آسان به اسلحه مییابند.
در اپریل همان سال ابوبکر البغدادی از ادغام نیروهای خود در عراق و سوریه خبر داد و آنجا بود که نام آنرا ISIS/L اعلان کرد. رهبران البصره و القاعده این اقدام را رد کردند اما جنگجویان وفادار به البغدادی از النصره جدا شدند و به گروه داعش کمک کردند در سوریه بماند. در پایان سال ۲۰۱۳ داعش توجه خود را به عراق معطوف و از بنبست سیاسی میان دولت تحت رهبری شیعیان و اقلیت سنی مذهب عرب بهره برداری کرده و به کمک قبایل و وفاداران صدام حسین فلوجه را اشغال میکند.
در سال ۲۰۱۴ شهر شمالی موصل را اشغال و ارتش عراق را شکست میدهند، سپس به سمت بغداد در جنوب پیشروی و دشمنان خود را قتلعام میکنند. داعش پس از تسلط بر دهها شهر عراق ایجاد خلافت اسلامی را اعلان و البغدادی را خلیفه ابراهیم نامگذاری کرده، از مسلمانان جهان خواستند با او بیعت کنند. بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان به فراخوان داعش لبیک گفتند و به آنها پیوستند.
پس از یک ماه نیروهای داعش به مناطق زیر کنترل اقلیتهای قومی کرد در عراق حمله کردند و هزاران عضو گروه مذهبی ایزدی را کشتند یا به بردگی گرفتند. جنایات داعش علیه ایزدیها توسط بازرسان سازمان حقوق بشر نسلکشی تعریف شد. این مسأله و سر بریدن چند گروگان غربی، امریکا را بر آن داشت تا به کمک ائتلاف چند ملیتی یک عملیات هوایی علیه داعش در عراق راهاندازی کند که اولین حمله در سپتامبر همان سال از سوریه شروع شد.
داعشیان آنرا طبق روایات مذهبی رویایی آخرالزمان مسلمانان و کفار خوانده، استقبال کردند و به خشونت و جنایات جنگی خود ادامه دادند. این گروه با تخریب آثار باستانی از شهر صحرایی تلمبار تا پایتخت آشوری در عراق و غارت موزهها، خشم جهانیان را برانگیختند. یونسکو تخریب بیرویهی آثار باستانی را بهعنوان جنایت جنگی محکوم کرد.
رفته رفته دامن حملات داعش به کشورهای دیگر جهان هم رسید که از سال ۲۰۱۴ تا کنون هزاران کشته بر جای گذاشته است. داعش برگ تازهای از خشونت و جنایت را در تاریخ نظامهای بنیادگرای اسلامی در جهان گشود که بردهداری زنان، تجاوز، سر بریدن، اعدام در ملاعام، شلاق، سنگسار، قطع اعضای بدن، آتش زدن انسان زنده و … بیانگر تطبیق قوانین شرعی به روایت و قرائت داعش از قرآن بود، خلافت و حکومتداری که دوران طلایی خلافای راشدین اسلام را در عصر مدرن مجدداً احیا کرده بود.
البغدادی شخصاً توسط ایالات متحده متهم به تجاوزهای مکرر و قتل یک کارمند زن غیردولتی امریکایی بهنام کایلا مولر است که توسط داعش ربوده شده بود.
در نتیجهی مداخله ائتلاف بینالمللی به رهبری امریکا، داعش به آرامی از قلمرو تحت کنترل خود خارج شد. نیروهای تحت حمایت روسیه و ایران هم عملیاتهایی را علیه داعش راهاندازی کردند که گفته شده در سال ۲۰۱۷ دولت روسیه ادعا کرده بود، در اثر حمله هوایی این کشور، البغدادی کشته شده اما زنده بودن یا نبودن او همچنان در هالهای از ابهام باقی ماند. سال ۲۰۱۸ بود که بغدادی پیام صوتی جدیدی منتشر کرد و از پیروانش در سوریه خواست تا در میدان نبرد مقاومت کنند.
سال ۲۰۱۹ آخرین بخش از خاک تحت کنترل داعش در نزدیکی روستای باغوز توسط نیروهای دموکراتیک سوریه تصرف شد و بهطور رسمی خلافت بغدادی پایان یافت. در ماه اکتبر دونالد ترامپ، رییس جمهور پیشین امریکا به خبرنگاران گفت که در عملیات نیروهای ویژه کشورش، در شمال غرب سوریه، البغدادی به همراه سه فرزندش زمانیکه درون یک تونل پنهان بودند، با استفاده از یک جلیقه انتحاری خود و فرزندانش را کشته است. او ادامه داد که جسدش بهخاطر فشار انفجار مثله شده اما نتایج آزمایش، هویت قطعی او را تایید میکند.
گروه داعش هیچوقت مرگ او را تایید نکرد اما فردی بهنام اَبو ابراهیم الهاشمی که بعدها با نام القریشی شناخته میشد، بهعنوان خلیفهی دوم به قدرت رسید. در اینجا به زندگینامهی او نمی پردازم اما برای مخاطب خالی از لطف نیست بداند که القریشی هم یکی از زندانیان کمپ بوکا بوده است که بنا به دلایلی نامعلوم رها شده بود.
در سوم فبروری ۲۰۲۲ جو بایدن، رییس جمهوری امریکا به خبرنگاران گفت که در نتیجه حملهی هوایی نیروهای ویژه این کشور در بخش شمال غربی سوریه القریشی کشته شده است.
گروه داعش با تایید مرگ او نام جانشین و خلیفهی جدید را ابوالحسن الهاشمی القریشی اعلام کرد و مثل همیشه از مسلمانان در سراسر جهان خواسته شد تا با خلیفهی جدید بیعت کنند. به گفتهی دو مقام امنیتی عراق که هویتشان فاش نشده است، نام واقعی خلیفه سوم داعش جمعه عوض البدری و برادر ابوبکر البغدادی اولین رهبر داعش است. اطلاعات کمی درباره بدری وجود دارد اما او از حلقهی نزدیک شبه نظامیان سابق عراقی است که پس از تهاجم امریکا در سال ۲۰۰۳ ظهور کردند. یکی از مقامات امنیتی عراق گفته است که بدری یک رادیکال است که در سال ۲۰۰۳ به گروههای سَلفی (تکفیری و تروریست) پیوست و بهعنوان همراه شخصی و مشاور حقوقی اسلامی، همیشه بغدادی را همراهی میکرد. این مقام گفته است که بدری مدتها رییس شورای پنج نفره مشورتی داعش در سطح رهبری بوده است. به تازگی رسانههای کشور ترکیه اعلان کردهاند که دولت این کشورسومین رهبر داعش را زنده دستگیر کرده اما سخنگوی کاخ سفید در نشستی خبری از تایید یا رد این خبر خودداری میکند.
آنچه نگارنده در غالب چیدمان مجموعهای از اطلاعات معتبر و درست تلاش دارد به مخاطب گوشزد کند، این است که بنیادگرایی واکنشی به استعمار و تهاجم غرب به سرزمین مسلمانان است که منطقه و جهان را با پدیدهای بسیار خطرناک به نام «بنیادگرایی اسلامی» مواجه ساخته و رفته رفته در نتیجهی سیاستهای اشتباه، مداخله جویانه، آگاهانه و یا غیرعمدی ابر قدرتها بهویژه ایالات متحده امریکا در حال رشد و قدرتمندتر شدن است. آنچه به نسل ما کمک میکند وضعیت افغانستان را بهتر درک و آسیبشناسی و برای نجات آن اقدام کنیم، آشنایی بیشتر با ایدیولوژیها و سیاستهای حاکم و تاثیرگذار در منطقه و جهان است. تنها در جوار آگاهی و دانش واقعی، میتوان برای برون رفت از بحران و رهایی از ستم راه درستی جستوجو کرد.
در شمارهی سوم این نوشته به حضور داعش در افغانستان و نبرد و رویارویی دو گروه علیه یکدیگر خواهم پرداخت.
منابع:
https://nypost.com/2015/05/30/how-the-us-created-the-camp-where-isis-was-born/
TRT World:
https://www.youtube.com/watch?v
Turning Point: 9/11 and the War on Terror:
https://www.netflix.com/se-en/title/81315804?source=35
https://www.britannica.com/biography/Khalid-Sheikh-Mohammed
https://www.bbc.com/news/world-middle-east-50200392.amp
https://www.bbc.com/persian/world-60700612
https://www.globalsecurity.org/military/world/para/abu-al-hassan-al-hashimi.htm
https://www.odatv4.com/guncel/dunya-odatv-den-ogrenecek-isid-lideri-istanbul-da-yakalandi-239717