اطلاعات روز

بنیادگرایی، هیولایی برآمده از دل استعمار؛ دو روی ترور

نویسنده: بهار سهیلی

یادداشت اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاه‌های مختلف در مورد مسایل گوناگون جامعه‌ی افغانستان را بازتاب می‌دهد. این دیدگاه‌ها لزوما منعکس‌کننده‌ی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاه‌ها فراهم می‌کند و در باره‌ی دیدگاه‌های وارده نفیا و اثباتا موضع‌گیری نمی‌کند. تمام دیدگاه‌های بیان‌شده در مقالات و یادداشت‌ها و صحت و سقم ادعاهای مطرح‌شده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاه‌های منتشر شده در بخش مقالات وارده نیز استقبال می‌کند

در این برگ پایانی، به رویارویی دو گروه بنیادگرای داعش و طالب در افغانستان می‎پردازم. این تلاشی است برای یافتن پاسخی منطقی به پرسشی مهم که هر شهروند افغانستان از خود بارها پرسیده: چه شد که ایالات متحده امریکا با چرخشی غیرمنتظره دست از مبارزه با تروریسم بین‌المللی در افغانستان برداشت؟ چرا در جریان گفت‌وگوهای شتاب‌زده و پشت درهای بسته دوحه، دولت افغانستان را سلب صلاحیت و به طالبان مشروعیت سیاسی داد؟ ۵۰۰۰ زندانی این گروه را چه‌کسی به قیمت خون سربازان افغان و خارجی و قربانیان بی‌شمارِ مردم افغانستان پس از دودهه تحملِ حملات سنگین انتحاری و انفجاری که به چنگ آمده بودند، یک‌باره با عالمی‌ احترام و قدر در برابر چشمان بهت‌زده و نگران مردم افغانستان از زندان رها کرد؟ چرا سربازان سابق اردوی ملی در نبرد پایانی، روایتی مشابه از فرمان تسلیمی و نجنگیدن در برابر طالبان برای پیش‌روی به‌سوی کابل دارند؟

نویسنده متن با درک و آگاهی برعواملی چون تغییر در اقتصاد بین‌الملل، جابه‌جایی مهره‌های اصلی در بازی قدرت، نقش و نفوذ کشورهایی چون روسیه و چین ‌در تحولات سیاسی-اقتصادیِ منطقه و جهان که سیاست خارجه ایالات متحده امریکا را متأثر ساخت و یارگیری و جبهه‌سازی‌های غرب و شرق در برابر یک‌دیگر، معتقد است که ظهور پدیده‌ای به‌نام داعش در به قدرت رسیدنِ دوباره‌ی طالبان نقشی برجسته و مهم دارد.

ظهور داعش در افغانستان

 حضور داعش تا امروز بنا به دلایلی توسط حکومت پیشین و همچنان مسئولان امارت اسلامی طالبان دچار انکار و فرافکنی گردیده و در مواردی به‌گونه‌ی‌ توهم‌آمیز تعریف شده است. بسیاری افسانه داعش را در نتیجه‌ی توطئه سیاسی برای استفاده ابزاری علیه دشمنانی مشخص در مواقع مورد نیاز برای سرکوب می‌دانند. گروهی آن را خودنمایی جنگ‌جویان جدا شده و معترض طالبان دانسته که با این کار در تلاش جلب توجه رهبری داعش برای بیعت و پیشکاری به نیابت‌ از آن‌ها تعریف کرده‌اند.

به منظور ردیابی دقیق حضور این پدیده، در کنار بررسی منابع، سراغ دوستی قدیمی ‌می‌روم.

دکتر آرین شریفی، مدرس دانشگاه پرینستون امریکا و رئیس پیشین «ارزیابی تهدیدات ملی» در شورای امنیت دولت سابق افغانستان و همچنان از پژوهشگران ژرف‌کاوِ مطالعات امنیت و تروریسم بین‌المللی. او بر خلاف ادعاها و گزارش‌های رسانه‌های معمول و قابل دسترس بین‌المللی، ظهور داعش را در اکتبر سال ۲۰۱۴ در جنوب افغانستان اعلام می‌کند. براساس آگاهی و اطلاعات او به‌عنوان یکی از رؤسای شورای امنیت ملی، نخستین بار مردی از تبار علیزی‌ها از ولسوالی کجکیِ ولایت هلمند به‌نام ملا عبدالرووف خادم -از اعضای سابق گروه طالبان- پس از اختلاف نظر با رهبری این گروه پرچم داعش را در خاک کشور به اهتزاز در ‌آورد و با ۲۰۰۰ سرباز هلمندی و فراهی خود با خلیفه‌ داعش در عراق بیعت کرد.

آقای شریفی معتقد است: «این‌که آیا عبدالرووف خادم واقعا با ابوبکر البغدادی در ارتباط مستقیم بود یا نه، روشن نیست».

روایاتی در معرفی شخصیت او بیانگر هفت سال حبس در زندان گوانتانامو است که در سال ۲۰۰۹ آزاد و به کابل فرستاده شد.

اطلاعات وب‌سایت «مرکز مطالعات استراتژیک بین‌المللی»، رهبری فردی پاکستانی به‌نام «خان» را به‌عنوان اولین امیر داعشِ شاخه خراسان و عبدالرووف خادم را در نقش معاون او در افغانستان تأیید می‌کند.

به گفته آرین شریفی «دولت قبلی بارها قرارگاه داعش را مورد هدف قرار داد و نهایتا در ماه مارچ سال ۲۰۱۵ توسط گروه طالبان، با پشتیبانی و حمایت جمهوری اسلامی ‌ایران، عبدالرووف خادم در عملیاتی کشته شد.»

باید خاطرنشان شود که علت مرگ خادم در رسانه‌های وابسته به طالبان حمله هواپیماهای بی‌سرنشین امریکایی بیان شده است.

دکتر شریفی می‌افزاید: «حضور داعش در افغانستان مایه نگرانی شدید کشورهایی چون روسیه و ایران بود و به همین جهت آن‌ها طالبان را در مبارزه علیه داعش تمویل و حمایت می‌کردند.»

«ما در شورای امنیت ملی نگران این همکاری و ارتباط میان طالبان و کشورهای نام‌برده بودیم. طی سفرهای متعدد با آقای حنیف اتمر، رئیس پیشین شورای امنیت ملی تلاش کردیم خیال آن‌ها را از بابت فعالیت و حضور داعش در افغانستان آسوده کنیم؛ اما زحمات ما نتیجه‌ای نداشت. چرا که هر دو کشور معتقد بودند داعش بخشی از برنامه‌های سیاسی و نظامی ‌امریکا در منطقه است و شورای امنیت ملی افغانستان به‌عنوان متحد خارج از ناتوی امریکا در مسأله‌ی داعش همکار و هم‌دست آن‌ها است.»

او با بیانی کنایه‌آمیز می‌گوید: «در ابتدا همه فکر می‌کردند افسانه‌هایی به‌نام داعش کار حکومت افغانستان و امریکا است.»

داعش شاخه خراسان (ISISK) در ولایت کنر با حضور سربازان پاکستانی از قوم اوروکزی و افریدی  که ملیشه‌های پاکستان از گروه‌های شبه‌نظامی بنیادگرایی چون لشکر طیبه، لشکر اسلام و اعضای سابق تحریک طالبان بودند، به رهبری حافظ سعید خان، مأموریت داعش را دوباره احیا کردند.

بسیاری از این جنگ‌جویان پاکستانی در سال ۲۰۱۰ از چنگ فشار و سرکوب‌های ارتش پاکستان به مناطق مرزی و قبایلی در شرق کشور پناه‌جو شده بودند و با دلی پر به‌دنبال فرصتی برای رسیدن به قدرت و انتقام‌جویی، در انزوا روزشماری می‌کردند.

منابع زیادی بر این باور اند که در میان این گروه جدید سربازانی از کشورهای بنگلادیش، هند، میانمار و… هم حضور داشتند. آن‌ها پس از اعلام وجود شروع به ایجاد رعب و وحشت میان مردم کردند. ویدیویی در سال ۲۰۱۵ نشان می‌دهد که اعضای این گروه ۱۰ نفر از بزرگان قومی‌ کنر را روی یک زمین ماین‌گذاری‌شده می‌نشانند و دقایقی بعد در اثر انفجار، همه اعدام می‌شوند.

در ویدیویی دیگر، اعضای طالبان را زجرکُش می‌کنند. آن‌ها مخالفان حضور خود در مناطق مختلف را مورد خشونت قرار داده و به روش‌های وحشتناکی به قتل می‌رسانند.

رفته رفته نارضایتی و هشدار مردم و مسئولین محلی در مناطق تحت حاکمیت داعش، دولت پیشین افغانستان و امریکا را بر این واداشت تا عملیات‌های مشترکی بر پایگاه‌های مخفی آن‌ها به راه اندازند. امتحان «مادر تمام بمب‌ها (MOAB)» در اَچین ولایت ننگرهار نمونه همان تلاش‌ها برای نابودی داعش شاخه خراسان بود.

طالبان و درد سر بزرگ

پیش از سقوط دولت، حضور داعش به چهار تا پنج هزار نیرو ختم می‌شد. پس از سقوط جمهوریت و روی‌کارآمدن طالبان، منبعی که نخواسته نامی‌ از او برده شود، ادعا کرده که حدود ۴۰ هزار سرباز داعشی وارد خاک افغانستان شده‌اند. اما آقای دکتر شریفی معتقد است که این رقم به لحاظ فیزیکی، تأمین مصارف جنگ‌جویان، تهیه غذا، مکان بودوباش و… زیر لنزِ استخبارات طالبان و نظارت امریکا غیرواقعی به نظر می‌رسد.

او این عدد را حدود ۱۰ هزار سرباز پیش‌بینی می‌کند و افزایش غیرمنتظره‌ی این نیروها را در نتیجه عوامل زیر می‌داند:

  • پیوستن سربازان طالبان به‌دلیل عدم دریافت حقوق کافی به‌خاطر مشکلات اقتصادی و مالی طالبان؛ همچنان اختلاف نظر و ایدئولوژی می‌تواند انگیزه دیگری برای جدایی محسوب شود؛
  • ملحق شدن نظامیان سابق اردوی ملی افغانستان به‌دلیل مشکل مالی، خصومت و انتقام‌جویی علیه طالبان و یا حفاظت از خود در برابر اعدام‌های انتقام‌جویانه این گروه در کشور؛
  • بیعت گروه‌های شبه‌نظامی چون ترکستان شرقی (IMU)، آیغورها، جنبش ازبیکستان، جماعت انصارالله و جندالله تاجیکستان و سایر جنگ‌جویان مستقل در سراسر جهان که بنا به دلایلی حاضر به عضویت در این گروه‌ شده‌اند.

در پاسخ به این‌که داعش در افغانستان به‌دنبال چیست و چه اهدافی را دنبال می‌کند در یک نگاه اجمالی می‌توان به گسترش خلافت اسلامی و پیش‌روی این گروه در سراسر جهان برای احیای حیات اسلامی و واکنش به استعمار اشاره کرد.

حافظ سعید، یکی از فرمانده‌هان داعش شاخه خراسان. عکس: شبکه‌های اجتماعی

خروج نیروهای خارجی و به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان که نتیجه‌ی معامله و توافق امریکایی‌ها با این گروه در دوحه بود، داعیه اسلامی و شرعی و ضدامریکایی بودن و مبارزه علیه کفار طالبان را نزد داعش زیر پرسش برده و آن‌ها را در صف متحدان ایالات متحده و دشمنان خود قرار داده‌اند. مخصوصا این‌که در توافق دوحه طالبان در ازای به رسمیت شناخته شدن حکومت خود از جانب جامعه جهانی، تعهد سپردند که به هیچ گروه شبه‌نظامی تروریستی اجازه استفاده از خاک افغانستان برای حمله و تهدید به کشورهای دیگر به‌ویژه امریکا داده نخواهد شد.

پیش از این توافق هم رابطه‌ی آن‌ها با آی‌اس‌آی پاکستان از اعتبار و ادعای آن‌ها منحیث هواداران خلافت اسلامی‌ کاسته بود. در مصاحبه تلویزیون الجزیره با یک جنگ‌جوی داعشی در کنر در سال ۲۰۱۵، به رابطه نزدیک طالبان و آی‌اس‌آی پاکستان اشاره می‌شود و آنجا است که جنگ‌جوی داعش طالبان را مهره‌هایی در خدمت پاکستانی‌ها و به واسطه‌ی آن‌ها در خدمت امریکایی‌ها می‌خواند.

در کنار شباهت‌های ایدئولوژیک مذهبی و نوع نظامی‌گری میان دو گروه، تفاوت قابل ملاحظه‌ای که طالبان را از داعشیان نزد جامعه بین‌المللی متمایز و جدا می‌سازد، ادعا و مانیفست دو گروه در نوع مبارزه است. طالبان در قالب یک گروه ملی‌گرا (که بیشتر قوم‌گرا به نظر می‌رسند) ادعایی برای تصرف جهان و حمله به همسایه‌ها ندارند. مراد اعلام‌شده‌ی این گروه پایان اشغال افغانستان، خروج نیروهای خارجی و استقرار یک نظام اسلامی و شرعی بوده، حال آن‌که داعش با فراخوان و مانیفستی جهان‌شمول و قدرتمندتر به‌دنبال سربازگیری از سراسر دنیا برای تصرف جهان است.

آن‌ها در مقایسه با طالبان گروهی به مراتب قدرتمندتر، ثروتمندتر و مجهزتر به تکنولوژی روز دنیا، متشکل از اعضای زن و مرد (که باعث جذب سرباز و نیروی بیشتر میان آن‌ها شده)، با روابط گسترده‌تر جهانی برای انجام حملات تروریستی و تاکنون بی‌رحم‌تر و به میزان قابل توجهی خشن‌تر در برابر دشمنان خود عمل کرده‌اند.

زمانی که روسیه و ایران برای مقابله با داعش در افغانستان طالبان را حمایت کردند و اسنادی از روابط پنهان چین با رهبران این گروه رو شد، رفته رفته امریکا که به‌دلیل فساد و نزاع میان رهبران جمهوریت کاملا ناامید شده بود متوجه شد که جنگ بزرگ‌تری در راه است که نمی‌توان با پرداخت هزینه‌های هنگفت به دولت ضعیف و دست‌نشانده‌ی‌شان در افغانستان و قربانی سربازان بی‌شمار خارجی همزمان به جنگ طالب و داعش رفت.

براساس اطلاعاتی در سایت مرکز مطالعات استراتژیک بین‌المللی، در جنوری ۲۰۱۷ پروژه آمار درگیری‌های مسلحانه(ACLED)  حدود ۲۰۷ درگیری بین داعش و طالبان افغان را ثبت کرده است. این درگیری‌ها در ۱۴ ولایت از ۳۴ ولایت افغانستان رخ داده است. به این معنا که طالبان قادر بودند همزمان در برابر حملات نیروهای خارجی، حکومت قبلی و داعش مبارزه کنند.

در ادامه تحلیل خود، توجه مخاطب را به ترجمه‌ی بخشی از نوشته گزارشی-تحلیلی آقای اَلن کالیسون   در وال ستریت جورنال با عنوان «درون جنگ پنهان میان طالبان و‌ داعش» جلب می‌کنم:

«بروس هوفمن، رئیس مطالعات امنیتی دانشگاه جورج تاون گفت: نگرانی زیادی در مورد آن‌ها وجود داشت و ناگهان میل به‌ یافتن زمینه مشترک با طالبان به وجود آمد.

مردم شروع کردند به زمزمه‌ی این‌که شاید طالبان گروهی هستند که می‌توان با آن‌ها استدلال کرد».

افغانستان محدوده‌ای فراتر از یک جغرافیا

جان کَنتلی، عکاس خبری بریتانیایی بود که در نوامبر سال ۲۰۱۲ به همراه جیمز فولی، خبرنگار امریکایی در سوریه به اسارت گروه داعش درآمد. در اولین ویدیوهای اعدام گروگان‌های بریتانیایی و امریکایی که در سال ۲۰۱۴ به‌عنوان بخشی از تبلیغات دهشت‌افگنانه داعش پخش شد، جیمز فولی و دیگران اعدام شدند.

باور بر این بود که کنتلی هم جزو قربانیان است؛ اما او بعدها در مجله دابق، یکی از ابزارهای گسترش پروپاگندا برای این گروه، با نوشتن مقاله‌ای تحت عنوان «طوفان تمام‌عیار» در می ۲۰۱۵، دوباره ظاهر شد و از توانایی‌های داعش برای انجام حملات تروریستی بزرگ از جمله دستیابی به سلاح هسته‌ای و قاچاق آن به ایالات متحده هشدار داد. مشخص نیست که او واقعا نویسنده اصلی این مقاله است یا خیر. با این حال، جزئیات و اطلاعات آن منعکس‌کننده‌ی جاه‌طلبی و اهداف مخرب و جهان‌شمول داعش در درازمدت بود.

براساس مقاله:

«بگذارید یک عملیات فرضی را توضیح دهم. تصور کنید «دولت اسلامی» که میلیاردها دلار در حساب‌های بانکی دارد، با «ولایت» خود در پاکستان تماس گرفته و از آن‌ها می‌خواهد با استفاده از ارتباطات موجود با مقامات فاسد در منطقه، از قاچاقچیان و دلالان فروش سلاح، دستگاه‌های هسته‌ای خریداری کنند. سپس این سلاح‌های خریداری‌شده از طریق راه زمینی به لیبی حمل می‌شوند؛ جایی که دیگر مجاهدین آن را به سمت جنوب، یعنی نیجریه حمل می‌کنند.

محموله‌های مواد مخدر از کلمبیا به مقصد اروپا از راه افریقای غربی عبور می‌کنند و انتقال هر کالای قاچاق دیگری از راه شرق به غرب به همین اندازه ممکن و ساده است. سپس این سلاح هسته‌ای به همراهی دیگر مجاهدین به سواحل امریکای جنوبی رسیده و از آنجا از راه‌های مرزی پر از اخلال امریکای مرکزی به مکزیک و از آنجا به مرزهای ایالات متحده می‌رسند. از امریکا بسیار آسان و با عبور از تونل‌های قاچاق، به سرعت با ۱۲ میلیون بیگانه غیرقانونی در ایالات متحده یک‌جا می‌شوند؛ البته با یک بمب هسته‌ای در صندوق عقب موتر شان».

به نظر می‌رسد ابتدا مردم افغانستان و سپس جهانیان به‌زودی شاهد نبردهای خونینی میان طالبان و داعشیان قرار بگیرند. عکس: شبکه‌های اجتماعی

در کنار گسترش خلافت و ادامه حیات اسلامی، موقعیت استراتژیک کشور در منطقه به‌عنوان گزینه‌ای مناسب برای تبدیل شدن به مرکز ولایت خراسان داعش به نظر می‌رسد. منابع طبیعی و دست‌نخورده افغانستان قادر اند در کنار تمویل مالی و رفع نیازهای اقتصادی، امکانی برای دستیابی و نگه‌داری سلاح هسته‌ای برای این گروه باشند.

گمان می‌رود ابتدا مردم افغانستان -در خط مقدم نبرد- و سپس جهانیان به‌زودی شاهد نبردهای خونینی میان طالبان و داعشیان قرار بگیرند؛ میدان نبردی که فرصت عدالت‌خواهی، برابری‌طلبی، امکان یک زندگی ابتدایی و انسانی و تحقق صلح را حتا در قالب یک امارت اسلامی طالبانی و به‌شدت ضدبشری هم ناممکن خواهد ساخت.

امریکا و غرب در نبرد با داعش، طبق توافق دوحه، گزینه‌ای جز حمایت و مشروعیت‌بخشی به طالبان و حفظ خطوط جنگ در مرزهای افغانستان نخواهند داشت. این‌که طالبان با توهم و‌ دروغ بزرگ خود (ادعای شکست ناتو) قادر به رویارویی و شکست داعش خواهند شد یا نه پرسشی است که برای پاسخ به آن باید منتظر گذر زمان و چگونگی تحولات و تعاملات منطقه‌ای و جهانی بود.

سیاست‌های سخت‌گیرانه، تطبیق بی‌قیدوشرط قوانین شرعی که برگرفته از بنیادگرایی است، حذف زنان از جامعه، عدم مشارکت گروه‌های قومی و مذهبی دیگر در حکومت‌داری، منع آموزش دختران، ضرب‌وشتم مردم به بهانه‌های مختلف، اعمال خشونت و گسترش فقر که پیامد حکومت‌داری متخصصین نه بلکه شاگردان مدرسه حقانیه است، نه تنها در بازسازی چهره‌ی غرب‌زده و کسب مشروعیت مجدد این گروه به‌عنوان امارتی اسلامی-شرعی در نظر داعش کمکی نخواهد کرد، که بسا به نفرت مردم از این گروه در قدرت وسعت بخشیده است. این ‌همه، عمر حکومت آن‌ها را بسیار کوتاه و مردم افغانستان را به هیولایی بزرگ‌تر و خون‌خوارتری واگذار خواهد کرد.

منابع:

https://www.csis.org/programs/transnational-threats-project/past-projects/terrorism-backgrounders/islamic-state-khorasan

https://isis-online.org/isis-reports/detail/daesh-hype-about-stealing-nuclear-weapons/

https://www.wsj.com/articles/isis-taliban-afghanistan-bombing-11630014684

https://youtu.be/pYfBeeUzVME