اطلاعات روز

این مملکت به کجا می‌رود؟

این پرسش که افغانستان از این پس به کدام سو خواهد رفت و چه سرنوشتی خواهد یافت، در ذهن همه‌ی شهروندان هست. آنچه روشن است این است که اگر طالبان به همین روش یک سال گذشته‌ی خود به حکومت ادامه دهند، افغانستان هر روز از نظر اقتصادی فقیرتر، از نظر سیاسی بی‌ثبات‌تر، از نظر آموزشی تاریک‌تر، از نظر اجتماعی آشفته‌تر و از نظر روابط بین‌المللی منزوی‌تر خواهد شد.

مقامات و سخن‌گویان طالبان پیوسته می‌گویند که پس از به قدرت رسیدن این گروه امنیت در کشور بهتر شده است. این ادعا به این می‌ماند که کسی بگوید «قبلا که من در کوچه زیاد سر و صدا می‌کردم، هیچ کس نمی‌توانست آرام بخوابد. حالا که من سر و صدایم کم‌تر شده است، مردم راحت‌تر می‌خوابند. علت آرامش مردم منم!»

اما فرض کنید که ادعای طالبان درست است و پس از به قدرت رسیدن آنان امنیت بهبود یافته است. مدل امنیتی که طالبان به آن باور دارند «مدل امنیت از طریق کاهش زندگی» است نه «مدل امنیت از طریق افزایش زندگی». به این معنا که طالبان فکر می‌کنند بسیاری از مشکلات حیات اجتماعی ما ناشی از تنوع و گستردگی جلوه‌های زندگی است و اگر جلوی این تنوع گسترده را بگیریم و آن را به چند جزء بسیط کاهش بدهیم، همه‌ی مشکلات اجتماعی ما، از جمله مشکل امنیت عمومی، به سادگی حل می‌شود. این امنیت از طریق فروکاستن زندگی چه‌گونه ممکن می‌شود؟ از این طریق‌ها:

مردم کم‌تر بدانند

در دیدگاه طالبانی، مردم هرچه کم‌تر بدانند کم‌تر از زندگی خود احساس نارضایتی خواهند کرد و چیزهای کم‌تری مطالبه خواهند نمود. از این طریق شور و شر کم‌تری در جامعه، مخصوصا در مقابل حکومت، پدید خواهد آمد.

زنان در خانه بنشینند

زنان در نظر طالبان (و در چارچوب ادبیات طالبانی) لشکر شیطان‌اند و جز شعله‌ور کردن احساسات حرام و فتنه‌های بدفرجام نقش دیگری در حیات اجتماعی ندارند. هرقدر که زنان کم‌تر در جامعه ظاهر شوند، به همان اندازه دامن فتنه و جنجال جمع‌تر می‌شود.

قدرت در دست یک گروه باشد

در نگاه طالبانی، تنوع قومی و زبانی و مذهبی در افغانستان جز این که نظم و یک‌پارچگی کشور را لطمه بزند هیچ کارکرد دیگری ندارد. اگر قدرت در دست مجموعه‌ی کوچکی از مردان یک قوم و یک مذهب متمرکز شود و دیگران خاموش بمانند، بخش بزرگی از کشمکش‌ها و جنجال‌های مملکتی حل می‌شوند. در هیچ جای شریعت اسلامی گفته نشده که در یک مملکت اسلامی توازن در توزیع قدرت سیاسی رعایت شود.

استاندارد زندگی ساده شود

در نظر طالبان، بسیاری از مظاهر زندگی مدرن اضافی‌اند و سبب انحراف مردم از حیات مؤمنانه و اصیل اسلامی می‌شوند. یک فرد متدین در افغانستان به چند چیز حداقلی در زندگی خود نیاز دارد: یک خانه‌ی گلی ابتدایی، مقداری روزی در حد زنده ماندن، دو سه جوره لباس که تن او را بپوشاند، یک روحانی که مسایل مذهبی‌اش را به او تلقین کند و یک مسجد که در آن نماز بخواند و مناسک دینی خود را انجام دهد. ملت مسلمان افغانستان، در نگاه طالبان، زمانی به انواع فتنه‌ها و رنج‌ها مبتلا می‌شود که قناعت را فرو بگذارد و به پدیده‌های ایمان‌براندازی چون تلویزیون و کامپیوتر و به مفاهیم ضداخلاق و ضدشریعتی چون آزادی و حقوق فردی رو بیاورد و به‌جای آرزوی سعادت اخروی تنعم دنیوی و رفاه این‌جهانی را بنشاند.

تعقل غیردینی تعطیل شود

برمبنای فهم طالبانی از عقل و شریعت، هر تفکری که مستقیما در خدمت تبلیغ دین نباشد اضافی و حتا حرام است. دانشگاهی که در آن مضمون اصلی تبلیغ دین نباشد، هیچ مضمون دیگرش به درد جامعه نمی‌خورد. انحراف یعنی مشغول شدن ذهن زن و مرد مسلمان به چیزهای دیگری غیر از شریعت و عبادت. همین انحراف مایه‌ی بی‌عزتی و بی‌غیرتی و انحطاط و نابسامانی در جامعه‌ی اسلامی است.

سکوت عمومی برقرار شود

از منظر طالبانی، صداهای مختلف باعث تفرقه و تشتت‌ می‌شوند. همه‌ی صداها باید خاموش شوند تا یک صدا، صدای امیرالمؤمنین، بر گوش‌ها و قلب‌ها و مغزهای مؤمنین فرمانروا باشد. در دیدگاه طالبان، این که از هر کله یک صدا بلند باشد جز برهم زدن وحدت و امنیت جامعه‌ی اسلامی هیچ سود دیگری ندارد. اگر همه‌ی مردم کشور با یک صدا، صدای امیرالمؤمنین، حرکت کنند و بایستند و بنشینند و برخیزند، افغانستان به یک قدرت بزرگ منطقه‌یی تبدیل خواهد شد که هیچ قدرتی توان اشغال آن را نخواهد داشت.

با این حساب، آن امنیتی که طالبان می‌گویند برقرار شده و بیشتر برقرار خواهد شد، از طریق افزایش و توسعه‌ی زندگی حاصل نمی‌شود. این امنیت حاصلِ کاهش زندگی است. مثل امنیتی که در قبرستان برقرار است. ممکن است کسی که سر قبرش لوحه‌سنگ بزرگ و نفیسی گذاشته‌اند (با خط خوش نستعلیق)، در قبرستان هم مورد حمله قرار بگیرد و حداقل سنگ قبرش را بشکنند. اما آنانی که زیر چند متر خاک خوابیده‌اند و گورشان به سختی قابل تشخیص است، در امنیت کامل به سر می‌برند.

هیچ‌کس تاکنون نشنیده که قبرستانی مورد تهاجم یک نیروی مسلح قرار گرفته باشد. هیچ‌کس تا حالا مرده را مورد بازداشت و بازجویی قرار نداده. هیچ‌کس به خفتگان خاموش گورستان تا حالا نگفته «ساکت باشید!» از گورستان هرگز امنیت کشوری مختل نشده است. اما گورستان کاهش زندگی در حد صفر است (گیرم که امنیتش خیلی بالاست). آن امنیتی ارزش دارد که از طریق توسعه و افزایش زندگی حاصل شود نه از طریق فروکاست آن به هیچ.