پایان عمر کاری زنان تجارت‌پیشه

طالبان بازار ویژه زنان تخار را به پایگاه نظامی تبدیل کرده‌اند

با گذشت یک سال از حاکمیت طالبان بر افغانستان، شماری از فعالان زن در درون و بیرون از افغانستان به این باور اند که‌ کشور به معنای واقعی کلمه به برزخی برای زنان مبدل شده است. مکان ناخشنودی که تصور می‌شد با گذشت زمان بهبود یابد،‌ اما به نظر می‌رسد که نه تنها وضعیت به‌سوی مطلوب برای زنان این کشور در حرکت نیست، بلکه روزبه‌روز به محدودیت بیشتر فرا راه آن‌ها افزوده می‌شود.

به نظر می‌رسد که خبر تبدیل شدن بازار ویژه زنان در ولایت تخار به پایگاه نظامی طالبان، زنان این ولایت را ناامید ساخته است. این بازار در حکومت پیشین در تفریحگاه آی‌خانمِ شهر تالقان، مرکز تخار از سوی بنیاد آقاخان و اداره‌ همکاری‌های بین‌المللی آلمان (جی‌آی‌زید) ساخته شده بود. این بازار دارای ده‌ها دکان بود و صدها زن در این‌جا از ۱۶ ولسوالی تخار محصولات شان را به فروش می‌رساندند.

با این حال زنان در این ولایت با ابراز نگرانی می‌گویند که از یک طرف وضعیت اقتصادی زنان خراب است و از طرف دیگر، طالبان به‌جای این‌که زمینه کار را برای زنان فراهم کنند، محدویت‌ها و فضا را هر روز بیشتر تنگ‌تر می‌کنند.

 این تنها خبر بد برای زنان در ولایت تخار نیست، بلکه تقریبا هر هفته خبر کشته‌شدن مرموز دختران، خودکشی، ازدواج اجباری و لت‌وکوب زنان از مرکز و ولسوالی‌های این ولایت شمال‌شرقی به گوش می‌رسد. ولایتی که پیش از سقوط افغانستان بدست طالبان یکی از مراکز آزادی زنان و دختران به‌حساب می‌آمد.

برای درک واقعی وضع موجود و چگونگی بسته‌شدن این مرکز با چند تن از زنان این ولایت صحبت کردم،‌ زنانی که به نظر می‌رسد دیگر آٰرزوهای‌شان مرده و هر روز را با ترس و ناامیدی سپری می‌کنند.

این بازار در حکومت پیشین در تفریحگاه آی‌خانمِ شهر تالقان، مرکز تخار از سوی بنیاد آقاخان و اداره‌ همکاری‌های بین‌المللی آلمان (جی‌آی‌زید) ساخته شده بود.

مریم ۲۲ ساله، باشنده تالقان که دانشجوی علوم سیاسی است،‌ برایم گفت که با بسته‌شدن این بازار ویژه برای فروش صنایع دستی زنان این ولایت،‌ آخرین میخ بر تابوت آزادی‌ها در تخار کوبیده شده است.

مریم که دیگر امیدی برای درس خواندن برایش نمانده می‌گوید که هر روز نسبت به روز پیشتر از زندگی ناامیدتر می‌شود. او افزود: «دیگر به چه چیزی دل خوش کنیم؟‌ مکتب نیست، کار نیست، آزادی بیان نیست.‌ فکر می‌کنم که افغانستان به معنای واقعی کلمه به زندانی برای ما زنان تبدیل شده است.» او می‌گوید که نه تنها با سلب آزادی در این ولایت روبه‌رو اند، بلکه با تهدید مطلق زندگی را سپری می‌کنند. مریم می‌گوید که چندی پیش از یکی از هم‌صنفی‌هایش شنیده که جنگ‌جویان طالب حتا با بهانه مختلف وارد خوابگاه دخترانه می‌شوند. این مورد زندگی را برای‌شان به جهنم تبدیل کرده است.

اما در مورد چگونگی وضعیت زنان به‌ویژه پس از بسته‌شدن این بازار ویژه بانوان در تخار، به سراغ صوفیه رفتم. خانم ۴۵ ساله‌ای که در این مرکز تا پیش از بسته‌شدنش دکان فروش لوازم دست‌باف مختص زنان داشته است. صوفیه می‌گوید که این بازار نه تنها زمینه را برای کار به صدها زن در این ولایت مساعد ساخته بود، بلکه به مکان امنی برای تفریح و گشت‌وگذار ویژه زنان مبدل شده بود. صوفیه با ناراحتی برایم گفت: «این چگونه اسلام از نظر طالبان است که حتا زنان را به بازار مختص شان اجازه فعالیت نمی‌دهند. مگر این‌ها بیشتر از پیامبر اسلام می‌دانند که همسرش تجارت‌پیشه بود؟»

صوفیه می‌گوید که با حاکمیت طالبان تمامی آزادی‌ها و فرصت‌های زندگی و شغلی زنان این ولایت گرفته شده و هر روز بر محدودیت زندگی و کاری افزوده می‌شود. او می‌گوید که از عواید فروش صنایع دستی زنان در این بازار ویژه به اعضای خانواده‌اش لباس و غذا تهیه می‌کرد، اما به‌گفته او، با بسته‌شدن این بازار شب‌ها و روزها را با گرسنگی سپری می‌کنند. او با گریه می‌گوید که نمی‌داند به کجا مراجعه کند و به که فریادی از ناداری و ناتوانی‌اش را بزند.

به سراغ لطیفه، زن ۲۷ ساله‌ای دیگر این ولایت رفتم. خانمی تجارت‌پیشه‌ای که از صدایش غم و ناامیدی را می‌توان حس کرد. لطیفه می‌گوید که هر روز بیشتر از پیش محدودیت بر سر راه زنان در این ولایت افزوده می‌شود. او از رویداد چند روز پیشتر روایت می‌کند که هنگام بیرون شدن از خانه‌اش با ایست بازرسی طالبان روبه‌رو شده و جنگ‌جویان طالبان او را به‌دلیل این‌که برقع نپوشیده کتک زده و توهین کرده‌اند.

با بسته‌شدن این بازار ویژه زنان نه تنها زنان تجارت‌پیشه بیکار شده‌اند، بلکه شماری زیادی از زنان این ولایت زمینه فروش صنایع دستی‌شان را از دست داده و سرخورده شده‌اند.

لطیفه می‌گوید که با حاکمیت طالبان زمینه‌های کاری دولتی از بین رفت و در کنار آن فرصت‌های شغلی برای زنان نیز از میان برداشته شد. لطیفه با خشم می‌گوید: «مگر طالبان از مادر به دنیا نیامده‌اند که همه ظلم‌ها را بر حق زنان روا می‌دارند.» او می‌افزاید که با بسته‌شدن این بازار ویژه زنان نه تنها آن‌ها که مستقیم دخیل بودند، بیکار شده‌اند، بلکه شماری زیادی از زنان این ولایت زمینه فروش صنایع دستی‌شان را از دست داده و سرخورده شده‌اند.

لطیفه با ناامیدی می‌گوید نمی‌داند که گناه‌ شان چیست و چرا باید به‌خاطر زن بودن این همه ناروایی‌ها را تحمل کنند. او با صدای ناشی از عجز و ناتوانی، از وضع موجود می‌‎گوید گه‌گاهی فکر می‌کند که زن بودن در افغانستان بزرگ‌ترین جرمی است که باید هزینه‌ی آن را پرداخت. لطیفه علاوه می‌کند که با دوام این وضعیت زنان زیادی در افغانستان به‌ویژه تخار، یا به بیماری‌های روانی مبتلا خواهند شد یا هم دست به خودکشی خواهند زد.

اما برای درک دیدگاه طالبان خواستم که با مقام‌های محلی و یا مرکزی این گروه صحبت کنم، اما به پرسش‌هایم پاسخ ارائه نکردند.

در موقع نگارش پایان عمر کاری زنان تجارت‌پیشه، بار دیگر صدای مریم به گوشم طنین‌انداز شد که می‌گفت: «افغانستان به معنای واقعی کلمه به زندانی برای زنان این کشور مبدل شده است.»