گروه طالبان از زمان تسلط بر افغانستان، در بخشهای مختلف محدودیت وضع کرده است. نهادهای آموزشی نیز از این اقدامات طالبان در امان نماندهاند؛ بهخصوص در مناطق دوردست و محروم. در ولایت دایکندی در مرکز کشور که تلاش، سختکوشی و اشتیاق ساکنان آن به آموزش و تحصیل زبانزد عام و خاص است، فعالیت مکاتب و سایر مراکز آموزشی بهشدت محدود شده است. زنان و دختران بالاتر از صنف ششم از آموزش و رفتن به مکتب محروم اند و دانشآموزان دیگر نیز ناامید و سردرگم.
افزون بر آن، اختناق و ناامنی، فراهمنبودن زمینهی مناسب برای تدریس و آموزش، مسیرهای مواصلاتیِ صعبالعبور و کوهستانیبودن دایکندی، آیندهی مبهم کشور و ناامیدی ناشی از آن در میان مردم، بیمیلی به آموزش در جامعه را گسترش داده است. سیستم آموزشی دولتی در این ولایت، همانند سایر نقاط کشور تقریبا از کار افتاده؛ طوری که در منطقهی کوهستانی «چهارصدخانه» در ولسوالی میرامور دایکندی، از مجموع ۱۶ باب مکتب، دستکم دو باب مکتب با یک یک نفر آموزگار اداره میشود. سایر مکاتب هم در وضعیت مشابهی قرار دارد.
با این حال، مردم دایکندی میگویند که وضع محدودیت بر سیستم آموزشی، فرصت و حق آموزش از دختران و پسرانشان را سلب کرده است: «هم آموزگار داریم و هم دانشآموز. اما وقتی که دختران ما را از آموزش منع میکنند، در هیچ خانوادهای اشتیاق به درس و امید به آینده نمیماند.» آنان میافزایند که فقط با تسهیل و فراهمکردن فرصت برابر و بدون تفکیک جنسیتی برای زنان و مردان و آموزش سالم میتوان جامعه را از این برهوت «جهل» نجات داد.
اکنون اما یک دانشآموختهی دانشگاه و یک عالم دین برای نجات از این وضعیت در روستاهای «پلاس»، «دهنقول» و «وطنه»ی منطقهی چهارصدخانه آستین بالا زدهاند.
مبارزه در دل تاریکی
همزمان که گرمای اواسط ماه جوزا در منطقهی چهارصدخانهی میرامور در کنار دریای هلمند شدت میگرفت، گفتوگو بر سر راهاندازی برنامهی فرهنگی میان یک دانشآموختهی ادبیات و یک عالم دین نیز گرمتر میشد. دو طرف دیدگاههای خود را باهم شریک کردند و برای پیریزی برنامهی کتابخوانی و ایجاد حلقههای آموزشی طرح ریختند. هر دو توافق کردند که با کمترین امکانات، برنامهی کتابخوانی را برگزار کنند؛ ولو اگر تعداد اشتراککنندگان خیلی هم اندک باشد.
باقر میرزایی که دانشآموختهی رشته ادبیات فارسی از دانشگاه کابل است، مسئولیت انتخاب و تهیهی کتاب برای برنامهی کتابخوانی را بهعهده گرفت. هاشم علیزاده، از مدرسان حوزهی علمیه در دایکندی هم پابهپای میرزایی برای ترویج فرهنگ کتابخوانی و تشویق مردم به کتابخواندن، سنگلاخهای چهارصدخانه را پیمود و از اهمیت کتابخوانی گفت. برای عبور از شرایطی که در آن دسترسی به امکانات زندگی بهشدت محدود است و بخشی از اعضای جامعه بهعنوان زن در استفاده از این امکانات و حقوق اساسیشان محروم اند، از نظر میرزایی و علیزاده، هیچ راهی مؤثری وجود ندارد؛ جز ترویج فرهنگ کتابخوانی و نهادینهکردن آن. در هر قدمی که آنان در تپهها و درههای چهارصدخانه برمیدارند، این شعار فرانسیس بیکن را از آن «زندان جغرافیایی» سر میدهند: «دانش، قدرت است.» و نیز به مردم این گفتهی ویل دورانت را که «دانایی توانایی است»، یادآوری میکنند.
همچنین آنان از رمان «رستاخیز بازماندگان»، اثر یونس صالحی الهام میگیرند: «ناآگاهی» و «نادانی» خطرناکترین دشمن مردم «هزاره» است. با فایقآمدن بر نادانی، هزاره از وضعیت خود رهایی مییابد. باقر میرزایی و هاشم علیزاده بارها این رمان را به مخاطبانشان خواندهاند: «وقتی آموزش را به تمامی جاهای هزارستان ببری، آن وقت متوجه میشوی که سالها قبل جابر بیگ را کشتهای.» جابر بیگ در این رمان طنیت زشت دارد. شخصیتی بهنام «نوروز» در هزارستان تصمیم میگیرد تا با فروش تنباکو، برای کشتن او سلاح بخرد و با کشتن جابر بیگ به ظلم او پایان دهد. لالا، شخصیت دیگر رمان به نوروز توصیه میکند که بهجای کشتن یک نفر، با بردن آموزش در هزارستان، طنیت جابر بیگ را بکشد تا هیچ ظالمی قدعلم نکند.
در ادامه، روایت میشود: «هفتاد سال درد کشیدهام و از راههای نجات دردهایم حرف زدهام. وضعیت تغییر چندانی نکرده است. نه میر ملامت است و نه شهزاده. هزارهها ناآگاه اند.»
باقر میرزایی و هاشم علیزاده رمان «رستاخیز بازماندگان» را در دورترین نقاط منطقهی هزارهنشین چهارصدخانه بردهاند؛ جاهایی که مردمانشان با نوک کُلنک، خانه و زمین آباد کردهاند و برای نفقهی خود و عشر طالبان، زن و مرد از صبح تا شام مصروف کاراند. میرزایی و علیزاده به روایت رمان، دانش را بر سرِ زمین و کار آنان میبرند و همگانی میکنند. تلاش آن دو نفر به هدر نرفته است. افراد زیادی به برنامهی کتابخوانیشان ملحق شدهاند.
میرزایی به روزنامه اطلاعات روز گفت که علیرغم دشواریها، نتیجهی کارشان امیدوارکننده است: «بسیاری از دختران که مکتب را ترک کرده بودند، دوباره سر درس و صنفشان برگشتند. پسرها هم همینطور. ملاها هم به مطالعه روی آوردهاند… تلاش ما این است که اشتراککنندگان تاریخ بخوانند، رمان بخوانند و با خواندن آنها، زندگیهای دیگر را تجربه کنند.» براساس گفتههای او، تعطیلی مکاتب دخترانه این باور را خلق کرده بود که درسخواندن در شرایط کنونی آیندهای ندارد. میرزایی و علیزاده یکتنه در مقابل این باور ایستاد و این دگم را شکستند. در مقابل، آنان این باور را تقویت کردند که سواد تنها از مجرای کسب مدارک، بدست نمیآید و بارها این جملهی ویل دورانت را برای مردم خواندهاند: «تنها خردمندی است که آزادی میآورد.» نیز به باور میرزایی، آگاهی و دانش است که خرد را میآورد: «هر کسی که کتاب بخواند میتواند باسواد شود؛ هرچند که مدرک هم نداشته باشند.»
میرزایی و علیزاده از همان آغاز، نخستین حلقهی کتابخوانی را در «بازار پلاس» تشکیل دادند. اعضای حلقه، کتاب در حوزههای مختلف از جمله تاریخ، رمان و فلسفه میخوانند. روال طوری است که پس از گذشت یک هفته از توزیع کتاب به شرکتکنندگان، گردهمایی ادبی برگزار میشود و در آن کتابهایی که خوانده شده، نقد و بررسی میشود. برنامهی کتابخوانی به همین منوال در روستاهای «دهنقول» و «وطنه» نیز گسترش یافته است. تلاش برای گسترش برنامهی کتابخوانی در روستاهای دیگر هم جریان دارد.
همچنین آنان تا اکنون چهار بار مسابقهی کتابخوانی برگزار کردهاند. میرزایی گفت که با وجود اندک و ناچیزبودن جوایز مسابقه، شرکت در آن گسترده بود.
چالشها
نهادینهکردن فرهنگ کتابخوانی در دل صخرههای منطقهی دورافتادهی چهارصدخانه نیازمند کار جدی و دوامدار است. هم سنتها و باورهای رایج در آنجا، مانع در برابر جاافتادن فرهنگ کتابخوانی و مطالعه ایجاد کرده و هم نبود تسهیلات و امکانات زندگی. در طول دودهه حضور جامعهی جهانی در افغانستان، دایکندی از محرومترین ولایات بود. اکنون نیز ساکنان این ولایت با تبعیض سیستماتیک مواجهاند.
باقر میرزایی توضیح داد که نبود موجودیت کتاب کاغذی و کتابخانه و عدم دسترسی مردم به آنها، یکی از این چالشهای اصلی است. با آن هم، تلاش شده است که سافت کتابها در اختیار اعضای حلقههای کتابخوانی قرار داده شود. همچنین شماری از تحصیلکردگان کتابهای شخصی خود را در اختیار این حلقه قرار دادهاند. باقر میرزایی اما گفت که این مشکل هنوز به قوت خود باقی است.
باورهای متحجرانه نسبت به خواندن کتابهای غیرمذهبی از چالشهای دیگر است. براساس گفتههایی میرزایی، هنوز افرادی باورمندند که مطالعهی کتابهای غیرمذهبی، ممکن آنان را از دین و مذهبشان گمراه کنند. باورهای سنتی نسبت به آموزش زنان هم از مشکلات اساسی در برابر جاافتادن فرهنگ کتابخوانی است. وضع محدودیت بر آموزش دختران و زنان از سوی طالبان، نیز این باور را تقویت کرده است.
با این حال، باقر میرزایی گفت که با هاشم علیزاده بارها در مورد اهمیت مطالعه، در منطقهی چهارصدخانه گفتوگو راهاندازی کردهاند. او افزود که تلاششان در این مورد، نتیجهی مطلوبی در پی داشته و حضور زنان در برنامهی کتابخوانی گستردهتر از همه است.
زندگی زراعتپیشه در منطقهی کوهستانی چهارصدخانه از دیگر چالشهای اصلی محسوب میشود. مردم در آن جا مجبورند برای گذراندن زندگی، بیش از حد توان کار کنند و سختی و زحمت بکشند. دشوارهای زندگی به آنان فرصت برای مطالعه و شرکت در برنامههای کتابخوانی را نمیدهد.