در ماه عقرب سال ۱۳۹۷ خورشیدی، هنگامی که طالبان بر ولسوالی جاغوری غزنی یورش بردند، چرخ زندگی در «ناوه»ی این ولسوالی از کار افتاد. مکاتب و آموزشگاهها مسدود، بازار تعطیل و فعالیتها متوقف شدند. حلیمه صالحی که در آن شب و روزها مشغول درس و آمادگی برای آزمون نهایی مکتب بود، با کشیدهشدن خط جنگ در داخل روستاها، آواره شد.
این آوارگی سرآغاز جدایی او از صنف و مکتب بود. در آن هنگام حلیمه و صدها دانشآموز دیگر بهجای آنکه در سر صنف، گرم گفتوگوها روی موضوعات درسی باشند، سرمای خشک و سوزان ماه عقرب تنشان را در کوهها میسایاند. او در این آوارگی بارها به صنف درسی فکر کرد و به آخرین درسها و سخنان آموزگاران خود. هرازگاهی هم، پرسشهای احتمالی آزمون را در ذهنش مرور میکرد و برای آنها پاسخ مییافت؛ اما به خود که میآمد، میدید از مکتب و درس دور است. با آن هم، این امید همیشه در دل او زنده بود که طالبان میروند و فرصت رفتن به مکتب دوباره برایش مهیا میشود. همینطور شد؛ طالبان که رفتند، مکاتب بهروی دانشآموزان باز شدند.
اما در یکونیم سال گذشته که این گروه بر تمامی نقاط کشور مسلط شده، محدودیت شدید بر زنان و دختران وضع کرده است. حق آموزش و تفریح از زنان و دختران سلب شده است و آنان از کار و گشتوگذار محروم شدهاند. در جامعهی مردسالار افغانستان، محدودیت طالبان زنان را در تنگناهای شدید قرار دادهاند. با این حال اما، حلیمه و دختران دانشآموز دیگر تسلیم این محدودیتها نشده و با چنگ و دندان در مقابل زمختترین حاکمیت جهان ایستادهاند و برای «گذار لحظهها از شب به سپیده» مبارزه میکنند.
جنگ در تاریکی
حلیمه و عارفحسین احمدی که مسئولیت مدیریت «خانه کتاب جاغوری» در بازار انگوری را به عهده دارند، فعالیتشان به جنگ در تاریکی میماند؛ تاریکی را شاید بتوان برای توصیف وضعیت کنونی در افغانستان و بهویژه وضعیت زنان در این کشور بهکار برد؛ جایی که دستآوردهای مهم آنان طی دودهه حضور جامعهی جهانی، با تسلط طالبان به سرعت از بین رفت و زنان از ابتداییترین حقوق خود محروم شدند. حلیمه صالحی و همکارانشان و بهویژه دختران محروم از آموزش برای گذار از وضعیت تاریکی آستین بر زدهاند. آنان ممکن و جدیترین شیوه را برای مقابله با آن برگزیدهاند: «عامکردن دانایی». همانطوری که حلیمه گفت: «فقط با آگاهی و دانایی میتوان از وضعیت کنونی نجات پیدا کرد.»
خانه کتاب جاغوری که در سال ۱۳۹۳ خورشیدی توسط محمدباقر ناصری و عیدمحمد رویش ایجاد شد، برای حلیمه و سایر دختران محروم از مکتب زمینهی مبارزه با وضعیت کنونی زنان را فراهم کرده است. وضع محدودیت بر زنان، بر تمامی فعالیتها در جامعه تأثیر منفی گذاشته است. حلیمه و همکارانشان برای فایقآمدن به مشقتهای ناشی از محرومیت آموزش زنان، برنامهی قصهخوانی را برای دختران و پسران دانشآموز راهاندازی و زمینهی کتابخوانی برای دختران محروم از آموزش را فراهم کردهاند. ۶۵ درصد از کسانی که عضویت این کتابخانه را دارند، زنان و دختران اند.
حلیمه که خود بهحیث یک دختر، قربانیِ محدودیتهای وضعشده بر زنان از سوی طالبان است، میگوید تلاششان مؤثر واقع شده است. او دانشآموز صنف نهم «لیسه بیبی زهرا»ی حوتقول بود که کشور بدست طالبان سقوط کرد. سقوط یک دولت، برای حلیمه پایان همهچیز بود؛ مکاتب تعطیل شدند و رویای فراغت از مکتب، هیجان کانکور و شوق رسیدن به دانشگاه در درونش مُرد. او معتقد است که مردن رویای آدمی، مردن آدمی است. «آدمی تا زمانی زنده است که رویا در سر دارد.»
حلیمه و سایر دختران دانشآموز بالاتر از صنف هفتم یکونیم سال است که از رفتن به مکتب محروم اند. این یکونیم سال برای حلیمه زمان دشوار و سختی بوده است. او همیشه حسرت و دریغ زمان و فرصت از دسترفته را میخورد؛ زمان و فرصتی را که طالبان از زنان افغانستان دزدیدهاند. دزدیدن فرصتها از آدمیان، بهمثابهی کشتن آدمیان است. همانقدر که زمان و فرصت ضایع میشود، عمر آدمی ضایع میشود. حلیمه نمیداند طالبان و محدودیتهای این گروه بر زنان تا چه زمانی دوام مییابد، اما میداند که عمرش با سرعت گذر زمان ضایع میشود. او این را نیز به خوبی میداند که حذف و طرد زنان از جامعه از «نادانی» نشأت گرفته است.
حلیمه به مبارزه با پدیدهی «نادانی» برخاسته است. او اخگری در دل خاکستر روزگار است که از سرنوشت تلخ زنان افغانستان دمیدن گرفته و به شعلهی پر پیچوتاب در تاریکی درآمده است. این شعله باید تلخیها را ببلعد و تاریکیها را درنوردد تا زندگی را احیا کند: «زنان نباید دیگر قربانی باشند. باید از حقوقشان برخوردار شوند. ما بر خاستهایم و ادامه میدهیم. دختران مرکز آموزشی کاج برای همین برخاستند و قربانی دادند.»
او و سایر دختران دانشآموز در خفقانیترین شرایط، صنفهای آموزشی تقویتی و زبانهای خارجی از جمله انگلیسی را دنبال میکنند تا بتوانند راهی برای ادامهی تحصیلشان در خارج از کشور یا حداقل در داخل کشور پیدا کنند.
رمان؛ همدم تنهاییهای دختران محروم
در شرایطی که زنان و دختران از آموزش، کار، گشتوگذار و تفریح و شادمانی محروم اند، کتابها و بهویژه رمانها همدم تنهایی آنان اند. عارفحسین احمدی و حلیمه صالحی گفتند که رمانها بیشترین خواننده را نسبت به سایر کتابها در خانه کتاب جاغوری دارند. در میان رمانها نیز کتابهای با محتویات اجتماعی بیشتر خوانده میشوند. ممکن وضعیت و شرایط کنونی حاکم بر جامعه دلیل اصلی این رغبت باشد.
در این شرایط اجتماعی که زنان و دختران بهعنوان بخشی از جامعه سرکوب میشوند، زنان دانشآموخته و باسواد فقط در سطرهای رمانها و کتابها میتوانند خودشان را بیابند؛ در آن سطرها که زنان زندگی دارند، درد و رنج میکشند، مبارزه میکنند، عشق میورزند و به جایگاههای مهم اجتماعی میرسند. «بینوایان»ی ویکتور هوگو، «کلیدر»ی محمود دولتآبادی، «کوچه ما»ی اکرم عثمان، «رستاخیز بازماندگان»ی یونس صالحی، «گلنار و آیینه»ی رهنورد زریاب، «سرزمین جمیله»ی سیامک هروی و… از رمانهایی است که احمدی و صالحی در جمع پرخوانندهترین رمانها در میان دختران مراجعهکنندهی خانهی کتاب جاغوری برشمردند.
پس از رمان، تاریخ، فلسفه و جامعهشناسی بیشترین خواننده را در میان مراجعهکنندگان این کتابخانه دارد. شاید هم دختران دانشآموز محروم از آموزش در این کتابها بهدنبال این میگردند که «کجایی تاریخ اشتباه بوده است که زنان به سرنوشت کنونی مواجه شدهاند.» پس از این بخشها، کتابهای روانشناسی و زبانهای خارجی بیشترین خواننده را در میان مراجعهکنندگان خانه کتاب جاغوری دارند.
چالشها
همهی دختران و پسران دانشآموز که در خانه کتاب جاغوری گردهم آمدهاند، ترویج و نهادینهکردن فرهنگ کتابخوانی و مطالعه را مسئولیت اصلیشان میدانند. آنان باورمند هستند که با وضعیت کنونی میتوان از طریق عامکردن آموزش و دانایی مقابله کرد. از نظر آنان «تکامل یک جامعه بدون بستر فرهنگی متعالی ممکن نیست.»
نبود تسهیلات و امکانات و محدودیت بر زنان و دختران از موانع اصلی در برابر نهادینهکردن فرهنگ کتابخوانی در جاغوری است. عارفحسین احمدی گفت: «گرچند ما حدود ده هزار جلد کتاب داریم. اما هنوز بسنده نیست و نیازها را رفع نمیتواند. [ضمنا] کتابهایی که ضایع میشود، ما بهسختی ضایعات را جبران میکنیم.» همچنین محدودیت بر زنان سبب شده است تا آنان برنامههای قصهخوانی را فشردهتر و در دو بخش دخترانه و پسرانه برگزار کنند. امکان برگزاری مراسم نقد و خوانش جمعی کتاب هم به همین دلیل وجود ندارد. احمدی میگوید که این محدودیت از تأثیرگذاری کتابها نیز میکاهد.
او افزود: «زمانی میتوانیم از کتاب درک درستتر داشته باشیم که برداشتها مطرح و کتاب نقد شود. در شرایط فعلی امکان این گفتوگوی گروهی وجود ندارد.»