[یادداشت روزنامه اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاههای مختلف در مورد مسائل گوناگون جامعهی افغانستان را بازتاب میدهد. این دیدگاهها لزوما منعکسکنندهی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاهها فراهم میکند و دربارهی دیدگاههای وارده نفیا و اثباتا موضعگیری نمیکند. تمام دیدگاههای بیانشده در مقالات و یادداشتها و صحت و سقم ادعاهای مطرحشده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاههای منتشر شده در بخش مقالات وارده نیز استقبال میکند.]
امارت قرون وسطایی طالبان که با رویکرد دینی قدرت را بدست گرفته و مشروعیت مردمی ندارد بلکه مشروعیت خود را از دین گرفته، همواره در تلاش است تا با به خدمت گرفتن اسلام، قدرت شان را از طریق دین بر مردم تحمیل نماید. از دین برای بقای حکومت خود، سیاستورزی، زراندوزی و استفادهی دنیوی کند. چنانچه کارل مارکس بیان نموده است: «دین ابزاری در دست زورمندان برای تحميل عقايد خود به ستمديدگان است.» که امروز عین سیاستها توسط طالبان موبهمو اجرا میشود. اسلام برای طالبان نقش ایدئولوژیک دارد که با شعار افغانیت و اسلامیت، با زور از مردم اطاعت میطلبند. صرفا این ایدئولوژی برای رهبران سیاسی پشتون و طالبان پر سود بوده است و چه بسا که قیمت این ایدئولوژی را طبقات فرودست و محروم جامعه با خون خویش میپردازند. در حالیکه آنان وعدهی تسلی خاطر را به قربانیان میدهد و نفع دنیویاش به جیب اربابان دینی میرود.
رهبران ثروتمند دینی دارای پیروان فقیر هستند که چوب سوخت اهداف سیاسیشان را همین طبقهی جامعه تأمین میکند. عمدهترین نیروی جنگجو و جان بر کف طالبان، تنها از طبقهی محروم و فقیر جامعه است که در راه رهبران دینی-مذهبی جان و زندگی خود را فدا میکنند. این رهبران طالبان اند که چرخهی اقتصادی دین را در اختیار دارند و طی سی سال گذشته از اسلام بزرگترین بهرهی سیاسی و اقتصادی را بردهاند. جوامع جنوبی که بستر مناسب برای سربازگیری طالبان بوده و است، فقط فرزندان خانوادههای فقیر سربازان بیمزد و جان بر کف این گروه بوده که جز تباهی و بدبختی چیز دیگری روی دوش آن جوامع نگذاشته است. رهبران طالبان که نقش فرادستان را در جامعهی خود دارند و مدعی کلیدداری بهشت میباشند و با آویختن کلید به گردن فرودستان جامعه، آنان را بهسوی انتحار و نابودی هدایت میکنند و اجر اخروی وعده میدهند، در عقاید دینی خود بیاعتنا و بیباورند.
در میان نیروهای جنگجوی طالبان، فرزندان هیچ یکی از رهبران طالبان نبوده و در واحدهای استشهادی و انتحاری فرزندان هیچ یکی از رهبران طالبان دیده نشدهاند. رهبران طالبان با این دیدگاه دینی کاسبکارانه و ریاکارانه خاک بر چشم مردمش زدهاند، اما خود در عیش و نوش زندگی مرفه میباشند. نزد عوامِ باورمند، این اصحاب دیانت که تنها مانع کلان بر راه پیشرفت و صلح است، از جوانان مردمش بهعنوان پیشمرگهها برای مقاصد سیاسی و اقتصادی خود استفاده میکنند که سر سوزنی برای آن جامعه نفع نرسانده است و هنوز ماهیت وجودی این واقعیت تلخ اجتماعی ناشناخته مانده است.
طالبان به مثابه نمایندگان خدا، در جایگاه پیامبر خدا خود شان را بر جامعه تحمیل کرده و خویشتن را عاری از هرگونه خطا میپندارند. با جاری کردن قوانین شریعت از قوه قهریهی تحت عنوان امارت اسلامی به نفع سیاسی و اقتصادی خود در حال استثمار کردن ملت میباشند و تاوان این حقه و فریب را بیشتر مردم عوام میپردازند که بسترساز اندیشهی طالبانی هستند. رهبران سیاسی پشتون، با در خدمت گرفتن اسلام تنها به برد سیاسی فکر میکنند که زیان این برد بیشتر از سودش است. منافع ملی و پیشرفت اجتماعی را فدای پشتونوالی کردهاند. زیان و ضرر پشتونوالی بیشتر از مصالح و منفعت پشتونوالی روی دوش ملت غریب افغانستان سنگینی میکند که از خون جوانانش آبیاری میشود. رهبران طالبان هیچگاه در راه جهاد برای دین از جان خود مایه نگذاشته است، تنها عوام محروم و فقیر جامعه قیمت استحالهی افغانیت و اسلامیت را پرداخته است. رهبران طالبان در نیت و چگونگی گفتار عقاید دینی خود بیباور هستند و در حال عیش و نوش دنیوی بهسر میبرند.
بیشتر از یک سال است که دروازههای مکاتب بهروی دختران بالاتر از صنف ششم بسته ماندهاند. تا حال طالبان میان خود به چگونگی دیدگاه دینی به توافق نرسیدهاند، ولی دختران رهبران طالبان در دانشگاههای پاکستان، قطر و امارات متحده عربی در حال تحصیل هستند و خدشهی در تحصیل آنان وارد نشده است. به نقل از صدای امریکا: «براساس گزارش شبکه تحلیلگران افغانستان، دختران و پسران برخی مقامهای طالبان در مکاتب خصوصی پاکستان درس میخوانند؛ مکاتبی که در آن نصاب تعلیمی پاکستانی و به زبان انگلیسی تدریس میشود. یک مقام دیگر طالبان در قطر به شبکه تحلیلگران افغانستان گفته است که طالبان مستقر در قطر و خانوادههای آنان، مشتاق آموزش و تحصیلات عصری اند و هیچگونه مخالفتی با آموزش و تحصیل دختران ندارند.»
به نقل از این گزارش، دختر یکی از اعضای ارشد طالبان که قبلا عضو رهبری شورای کویته بوده و اکنون سرپرست یکی از وزارتخانههای طالبان است، در یک دانشگاه در قطر مصروف تحصیل در رشته طب است. و به گزارش از افغانستان اینترنیشنل، در مصاحبهای آمده است که دختران اکثر رهبران طالبان همین اکنون در مکاتب و دانشگاههای پاکستان، قطر و دبی درس میخوانند.» در جوامع دینی و حکومتهای مستبد دینی، دین بر علاوهی آنکه مجوزی برای سرکوب مردم استفاده شده، یگانه نهاد پرمصرف بر جوامع اسلامی و درآمدزا برای رهبران دینی-مذهبی نیز بوده است که با حمایت مالی و فیزیکی عموم پیروان باورمند استوار بوده است.
نهاد دینی در همه کشورهای اسلامی، تنها در انحصار قدرت زورمندان و فرادستان است. مثلا در ایران، اسلام شیعی نیز در قدرت است که روحانیون درجهدار شیعی عین طالبان چرخهی ماشین پولسازی مذهبی را در دست دارند و حتا قبرهای «امام» و «امامزادگان» نیز برای اصحاب مذهب منبع درآمد میباشد. نگاه مفصلی داشتم دربارهی کارنامههای اکثر آیتاللههای شیعی و مراجع اجتهاد شیعی که وجوهات دینی مردم به آدرس و مرجع اعتبار دینی به آنان واریز میشود، دریافتم که تمامی آنان از جایگاه و بارگاه عصری و مدرن برخوردار اند و زیر پایشان بهترین موترهای زره است. آنان هیچگونه زحمتی و تلاش جسمی برای چنین زراندوزی مثل سایر مردم عوام به خرج ندادهاند و کدام هنری به غیر از شغل «تقدس» دینی-مذهبی ندارند و کاملا در رفاه و آسایش دنیوی بهسر میبرند.
شیخ عزیز (مستعار)، با آنکه یک ملای سویه پایین و مبتدی است، در شهر غزنی صاحب یک مدرسهی دینی است و کاملا از زندگی مرفه و خانهی عصری برخوردار است. موتر زیر پایش است و حساباش دایما چارچ میباشد. با اغواگری خود از کارگران روزمزد که مقیم دولتهای خارجی اند پول میگیرد و دارای مزایای اقتصادی زیادی میباشد.
این گروه خلاف آن چیزی که ادعا دارند زندگی میکنند و تنها زندگی پر از رنج، محنت و فروتنی را برای عوام میخواهند. یک تن از مبلغین دینی بهنام داعی در یکی از سخنرانیهای آتشین خود مردم و زیر منبرانش را در هنگام بیماری و مریضی توصیه به خواندن سورهی فاتحه میکند اما این شیخ در هنگام بیماری خود در یکی از شفاخانههای عصری که عوامِ باورمند و بیچاره توان مراجعه در آن را ندارند، بستری است و هیچ باوری به سورهی فاتحه ندارد. مراجع شیعی سالها مردم را هنگام مریضی تشویق به رفتن به زیارتگاه و امامزادگان میکنند و ریختن پول در این مکانها تحت عنوان صدقه، خیرات و نذر صورت میگیرد. هیچگاه در قبال این پولها که به آدرس مراکز دینی-مذهبی انداخته میشوند پاسخگو نیستند.
مدت یک سال تجربهی زندگی در کویته بلوچستان را داشتم. هستند شیخهایی که دارای بهترین خانهها و مساجد شخصی اند. نهاد مذهب را در اختیار دارند که بزرگترین منبع درآمد پولی است. این شخصیتهای مذهبی مدام سوار بر موتر زره و ضد گلوله هستند که میان مردم عوام اسکورت میگردند. بدون کدام تلاش و زحمت جسمی آسانترین راه درآمد را دارند که چون دستگاه چاپ پول برایشان کار میدهد. تمام این اربابان مذهب دارای رعیت و پیروان فقیر هستند که همه وابستهی پول کشورهای خارجی اند و خود شان یک جامعهی کاملا مصرفی است. حامیان و افراد پولریز به این بنگاههای ملاها اکثرا کارگران روزمزد در دولتهای خارج اند.
در این شهر به روضه و دعای ملاها بیشتر از کتاب و قلم بها داده میشود. روضه و برگزاری سفرهی صلوات بازار گرم دارد. بنگاه تجارت ایمان بیوقفه فعال است و مشتریان دست و دل باز دارند. در این محیط کوچک و محدود، خریداران روضه و دعا از حال خانوادههای مسکین بیچاره و فقیر بیخبر اند. رهبران مذهبی جمهوری اسلامی ایران که زیارتگاهها و امامزادگان را همیشه دارالشفا معرفی کرده بودند در عصر کرونا دروازههای هرچه زیارتگاه بود بسته شدند. خود این رهبران مذهبی در هنگام بیماری برای درمان و معالجه، به این زیارتگاهها نه بلکه به کشورهای خارجی مراجعه کردند.
ملت این دو کشور مسلمان، بزرگترین مالیات را به نهاد حکومت و نهاد دین میپردازند که در برابرش خدمات چندانی دریافت نمیکنند. حکومتی که با نهاد مطلقا دینی-مذهبی اداره میشود، چرا بیشتر متکی به کمکهای جامعهی جهانی است؟ با وجودی که بنیادهای خیریه و صندوق صدقه و خیرات در هر مسجدی موجود است و در عین حال فقر و بیچارگی مردم نیز روزبهروز رو به افزایش است. مالیات و وجوهات دینی که مردم چه به اجبار و چه از روی اختیار میپردازند، در زندگی مردم فقیر و محروم جامعه هیچگونه بهبودی حاصل نداشته است، اما مسئولین و روحانیون کلیددار صندوق نذورات و صدقات مساجد روزبهروز فربهتر شدهاند. هیچ فرزند روحانی درجهدار دینی در کار شاقه مشغول نیست و سزاوار زندگی مدرن و مرفه است. تنها بیچارگی و رنج و محنت روی دوش عوام بیخبر است که لشکر عمدهی رهبران دینی-مذهبی را تأمین میکنند و پول به دم و دستگاه فرادستان و اربابان دین و مذهب میریزند که هیچگونه توجهی به آسایش و رفاه جمعی ندارند.
این کمکهای مردمی که به آدرس دینی رهبران دینی-مذهبی حواله میگردد، هزینهی کلان است که یک شهر را میتواند آباد کند. تا حال هیچگونه وضع بهبودی به زندگی این رعیت رخ نداده است. این رعیت حاتمبخش هیچ پرسشی در قبال پولهای خود ندارند که به آدرس دینی ملاها و مراکز دینی میپرازند.
حکومتهای دینی با در اختیار داشتن نهاد دین برای منافع سیاسی و مالی خود از دین به مثابهی ماشین چاپ پول و دستگاه تولید ثروت بهره میبرند. یک سوم ثروتمندان بزرگ دنیا از ممالک اسلامی است، اما اکثر مسلمانان جهان فقیر هستند. در ملل فقیر و گرسنهی مسلمان، این ثروتمندان مسلمان، فرد عادی و شهروندان معمولی نیستند، هر کدام این افراد در نهاد دینی-مذهبی جایگاه و مقام عالی دینی نیز دارند که با اعمال سیاستهای کاسبکارانه و ریاکارانه در پی منافع شخصی اند و در جهل نگه داشتن تودهی مردم و عوامفریبی بهرهی سیاسی و اقتصادی میبرند.
سرانجام ما گرفتار حکومت مطلقا دینی هستیم که اسلام را در خدمت خود گرفته است. در تسلط یک حکومت دینی میباشیم که با هیچ منطقی پاسخگو نیست. از قبول هر نوع مسئولیتی در قبال ویرانی جامعه میگریزد یا به گردن جنیات میاندازد. و در سایهی این حکومت دینی هیچکس در امان نیست. از سرکوب وحشیانه و غیرانسانی به مردم معترض هیچ پروا ندارد و خشونت و رعب و وحشت تنها سلاح دم دست است. هرگونه انسانی زیستن مطلقا حرام پنداشته میشود و در سرحد نابودی با سبک زندگی امروزی مبارزه میشود. مردم در ازای زندگیشان ناگزیز اند که به اجبار به طالبان باج بدهند.
زندگی زیر پرچم امارت اسلامی طالبان واقعا هزینهبردار است. این شرایط غیرانسانی رفته رفته عادیسازی میشود و طالبان پشتوانهای فتوای دینی را دارند. جهان اسلام هم که کلا چشم خود را از مشاهدهی این وضعیت و شرایط غیرانسانی بسته است. مردم ناگزیر اند بهخاطر داشتن حکومت دینی تن به رضایت هرگونه ستم بدهند.
تا زمانی که قدرت نهاد دین آمیخته با سیاست باشد و قدرت مطلق در انحصار حکومتهای مستبد دینی-مذهبی باشد که از نیروی جانی و مالی مردمی تغذیه کنند و در حال استثمار مردم باشد، تحولی در زندگی مسلمانان بهوجود نخواهد آمد. با تأسف تاریخ اسلام نشان داده است که خون مسلمان بیشتر بدست مسلمان ریخته شده و روحانیون دایما به خشونت میدان دادهاند. محصول این خشونت خانمانبرافگن برای قشر خاص و فرادستان جامعه نان و نام بوده است و برای عوام بیخبر، تنها پیامد چنین حکومتهای مستبد دینی-مذهبی خون و کشتار و رنج و عذاب دایمی بوده است. با مشاهدهی این ستم و رفتارهای تبعیضآمیز به مردم ضرور است که به بازاندیشی باورهای خود بپردازند. ملتهای مسلمان فکری به زندگی خود بکنند و دست سودجویان دینی-مذهبی را از زندگی فردی و اجتماعی خود کوتاه بسازند.
منبع
- گزارش: [۱۹ دلو ۱۴۰۰] دختران برخی سران طالبان در کشورهای خارجی سرگرم تحصیل اند. صدای آمریکا
- گزارش: [۸ فوریه ۲۰۲۲] تحصیل دختران سران طالبان در دانشگاه های خارج، افغانستان اینترنیشنل