افغانیت و اسلامیت؛ مخرج مشترک جمهوری‌خواهان و امارتیان پشتون

حسین بامیانی

یادداشت روزنامه اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاه‌های مختلف در مورد مسائل گوناگون جامعه‌ی افغانستان را بازتاب می‌دهد. این دیدگاه‌ها لزوما منعکس‌کننده‌ی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاه‌ها فراهم می‌کند و درباره‌ی دیدگاه‌های وارده نفیا و اثباتا موضع‌گیری نمی‌کند. تمام دیدگاه‌های بیان‌شده در مقالات و یادداشت‌ها و صحت و سقم ادعاهای مطرح‌شده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاه‌های منتشر شده در بخش مقالات وارده نیز استقبال می‌کند.

با ممنوعیت دختران دانشجو از ادامه‌ی تحصیل در دانشگاه‌های کشور و همچنان ممنوعیت دختران از آموزشگاه‌ها از سوی طالبان، در میان مردم افغانستان و جهان موضع‌گیری‌های گوناگونی را ایجاد کرد. برخی این عمل طالبان را تأسف‌بار خواندند، برخی تصمیم طالبان را خلاف اسلام قلمداد کردند و نیز کشورهای خارجی به این تصمیم طالبان واکنش نسبتا شدیدی نشان دادند. ولی با تمام واکنش‌های سست و سخت و مصلحت‌گرایانه، طالبان همچنان بر تصمیم شان قاطعانه پا فشردند و با زور تفنگ و سلاح اجرا ساختند.

شهر کابل در این چند روز چهره‌ی کاملا نظامی به خود گرفته است. سر هر کوچه افرادی تا دندان مسلح طالبان پرسه می‌زنند و کوچک‌ترین حرکت را زیر دوربین دارند. آقای ندامحمد ندیم، سرپرست وزارت تحصیلات عالی طالبان در فضای مجازی و عمومی فریاد «هل من مبارز» سر داده و مخالفان این تصمیم را به میدان مبارزه می‌طلبد. او در پاسخ به واکنش‌ها، در یک مصاحبه گفته است که حضور زنان در برخی رشته‌ها در تضاد با فرهنگ «افغانیت و اسلامیت» قرار دارد.

اسلامیت و افغانیت، دو واژه‌ی است که در اواخر دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری حامد کرزی وارد فرهنگ گفت‌وگوهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی افغانستان شد. شکریه بارکزی، وکیل پارلمان دوره کرزی و  سفیر دوره حکومت غنی در گفت‌وگوهای رسانه‌ای خود از این واژه به وفور استفاده می‌کرد. یک زمان که جنجال روی حفظ مصطلحات ملی -که در قانون اساسی از آن یاد شده- اوج داشت، او با استناد به مواد قانون اساسی، طرفدار جدی کاربرد واژه‌ی «پوهنتون» به‌جای دانشگاه بود و استفاده از واژه‌ی دانشگاه به‌جای پوهنتون یا در کنار پوهنتون را جدا رد می‌کرد. نظر بارکزی این بود که «پوهنتون» اصطلاح ملی است و باید حفظ شود. شبیه شکریه بارکزی، افراد دیگری از سطوح بالای جامعه که در قدوقامت بارکزی بود، هم وجود داشت و تعداد شان نیز محدود به چند نفر نمی‌شد. بنا به تعبیر دیگر، می‌توان آن را یک تفکر و اندیشه‌ی سیاسی دانست که مخرج مشترک عمل سیاسی تکنوکرات‌ها، افراط‌گرایان قومی و افراط‌گرایان مذهبی است.

با توجه به سخنان ندامحمد ندیم که گفته است حضور زنان در برخی رشته‌ها توهین به فرهنگ افغانیت و اسلامیت است، ما را دقیقا به یاد شعارهای سال‌ها قبل قوم‌گرایان پشتون در دوره‌های جمهوری کرزی و غنی می‌اندازد که افغانیت و اسلامیت برای‌شان خط سرخ بود و چنان قاطعانه بر آن پا می‌فشردند و تأکید می‌کردند که هیچ ارزشی انسانی قابل قبولی را برنمی‌تابیدند. اما پرسش اساسی و مهم این است که منظور از تعبیر افغانیت چیست که برای توجیه هر نوع عمل غیرمنطقی و انسانی از آن به مصابه‌ حربه‌ی کشنده در مقابل مخالفان استفاده می‌کنند. تا جایی که در این مورد اخیر، ندیم نه تنها در مقابل مردم افغانستان ایستاد که در مقابل جهان نیز قدعلم کرد و به هیچ نوع اعتراض و انتقاد داخلی و خارجی وقعِ ننهاد و یکسره و قاطع ایستاد و گفت که تحصیل دختران در تضاد با فرهنگ افغانیت قرار دارد.

حال با توجه به سایه‌ی وحشتناک افغانیت بر زندگی شهروندان افغانستان که نماد کامل آن سیطره‌ی سیاه طالبان بر افغانستان است، پرسش اما این است که منظور از فرهنگ افغانیت چیست و تطبیق آن چه هزینه‌های سنگینی را به زنان، مردان و سایر اقوام کشور تحمیل خواهد کرد؟

این پرسش‌ها بسیار عمده و اساسی و اجتناب‌ناپذیر است. تا زمانی که این پرسش‌ها پاسخ در خور، شایسته و قابل قبول نیابند، این نگرش و طرز فکر و تلقی از مردم افغانستان قربانیان فراوان خواهد گرفت. چه آن‌که طراحان و مدافعان آن پشتون‌های غیرطالب باشند یا طالبان. در هر صورت، مستندسازی تصامیم و اعمال در هر زمان و هر وضعیتی که به تعبیر افغانیت گره بخورد، تشنج‌آمیز و شوک‌آور و نگران‌کننده است.

اما پرسش بزرگ‌تر این است که مدافعان و ترویج‌کنندگان فرهنگ افغانیت باید روشن سازد که مقصود از فرهنگ افغانیت چیست؟ هدف از تطبیق آن چیست و حدود تطبیق آن تا کجا است؟ مطرح کردن یک طرز فکر که جایگاه ارزشی یابد و تضادها و رویاروی داخلی را ایجاد نماید و حتا افغانستان را در مقابل جهانیان قرار دهند، بدون برخوردار بودن از یک متن مکتوب، جز ایجاد سردرگمی خطرناک و افزایش شکاف‌های اجتماعی و فرهنگی، راه به‌جای نخواهد برد. پس حامیان و ترویج‌کنندگان فرهنگ افغانیت در هر کسوت و لباسی که هستند باید مفهوم، حدود و شیوه‌ی تطبیق این فرهنگ را به‌صورت واضح مکتوب سازد. وگرنه فرهنگ افغانیت سرنوشت خنده‌دار و افسانوی «پته خزانه» را خواهد گرفت و بیشتر و پیشتر از همه، شعله‌ی آتش دامن قوم‌گرایان را فرا خواهد گرفت.

فقدان متن مکتوب همیشه دردسرساز و مشکل‌آفرین خواهد بود. چه با رگ‌های پندیده‌ی گردن کمال ناصر اصولی و شکریه بارکزی بیان شود یا با زور سلاح و تفنگ طالب اعمال؛ هر دو نتیجه‌ی یکسان دارد.