بررسی میزان تجارت افغانستان و چین در زمان طالبان و تأثیرات آن بالای اقتصاد افغانستان

حسین سخی‌‎زاده

چین به‌عنوان دومین قدرت اقتصادی در سطح جهان و تنها کشور قدرتمند اقتصادی است که با افغانستان مرز مشترک دارد. از جانب دیگر نیز چین یکی از شرکای عمده‌ی تجارتی با افغانستان بوده که از سال‌های دور بدین‌سو حجم بزرگی از اقلام تجارتی میان دو کشور تبادله می‌گردد. بعد از ۱۵ آگست  ۲۰۲۱ و فروپاشی دولت جمهوری اسلامی در افغانستان، علی‌رغم تحولات عمیقی که در روابط تجارتی و اقتصادی افغانستان با سایر شرکای تجارتی‌اش به‌وجود آمد، چین کماکان روابط تجارتی و اقتصادی‌اش را با حکومت طالبان حفظ نمود. هرچند ستون اساسی اقتصاد افغانستان زیر سایه‌ی حکومت طالبان را کمک‌های دالری کشورها و دست‌مزد نیروی کار اتباع افغانستان مقیم در خارج تشکیل می‌دهند که نقدا به افغانستان ارسال می‌گردد، اما حفظ و گسترش روابط تجارتی و اقتصادی چین با افغانستان پسا جمهوریت نیز بالای شاخص‌های اقتصاد خرد و اقتصاد کلان این افغانستان تأثیرات قابل ملاحظه‌ی دارد.

بربنیاد آمارهای بدست آمده از سالنامه‌های احصائیوی ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰، گزارش‌های بانک جهانی و سایر گزارش‌هایی که از آدرس سازمان‌های جهانی در رابطه به اقتصاد افغانستان منتشر گردیده‌ است، نشان می‌دهد که روابط تجارتی افغانستان با چین تا اندازه‌ی حفظ گردیده و حتا سطح همکاری‌های اقتصادی و تجارتی این کشور با افغانستان افزایش یافته است. هرچند ارقام مندرج در سالنامه‌های احصائیوی ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ تنها ارزش صادرات و واردات میان افغانستان و چین را در یک سال‌ونیم از حکومت جمهوری اسلامی و نیم‌سال‌واندی از حاکمیت طالبان نشان می‌دهند. طوری ‌که واضح است، جاندارترین سال حکومتی طالبان سال ۱۴۰۱ است که هنوز ارقام رسمی از ارزش تجارت افغانستان و چین در این سال نشر نگردیده است. اما گزارش‌های خرد و ریز هستند که بازگوکننده‌ی افزایش سطح ارتباطات تجارتی افغانستان و چین و توسعه سطح همکاری‌های اقتصادی دو کشور می‌باشد. افزایش وابستگی اقتصادی افغانستان به چین تأثیرات مثبت و منفی بالای اقتصاد کشور داشته که چند نمونه از آن تأثیرات را به بررسی می‌گیریم.

کسر بیلانس تجارت

دسترسی گسترده به تمامی انواع عوامل تولید (نیروی کار، سرمایه، زمین و توانایی تشبثاتی) در چین این کشور را به بزرگ‌ترین کشور صادرکننده‌ی کالاهای مصرفی تبدیل نموده است. از جانب دیگر، نیازمندی‌های رشد سریع اقتصادی و افزایش صادرات کالاهای کارتمام، این کشور را به یکی از بزرگ‌ترین واردکننده‌ی مواد خام در جهان تبدیل کرده است. در مقابل، افزایش بی‌رویه چالش‌های سیاسی در افغانستان، دوام این چالش‌ها برای نیم‌قرن و موجودیت ناقص عوامل تولید در کشور از جمله عوامل اند که افغانستان را به‌عنوان ضعیف‌ترین اقتصاد جهان و بزرگ‌ترین کشور واردکننده‌ی کالاهای مصرفی تبدیل نموده است. کسر بیلانس تجارت یکی از اساسی‌ترین معیاری است که اقتصاد کشورها و چگونگی واردات و صادرات میان کشور مورد نظر و سایر کشورها را نشان می‌دهد.

افغانستان در تجارت خود با چین نیز با کسر شدید بیلانس تجارت مواجه است، طوری که دیده می‌شود بعد از برگشت طالبان به قدرت و ورشکستگی اقتصاد ملی در افغانستان، تولیدات داخلی در این کشور نیز به کلی کاهش یافته است. با کاهش تولیدات داخلی افغانستان صادرات این کشور نیز کاهش یافته که کسر بیلانس تجارت عمیق‌تر گردیده است. از سوی دیگر، چین تحت عنوان همکاری‌های اقتصادی با افغانستان بعد از فروپاشی دولت متحد امریکا در افغانستان، همواره ادعا می‌کند که خواهان سرمایه‌گذاری بالای معادن این کشور می‌باشد. اما تا هنوز اقدام عملی در این خصوص انجام نداده است، اگر هم در موارد نادر کار بالای معادن افغانستان را عملا شروع نموده باشد بعد از مدتی به‌گونه‌ی نیمه‌تمام رها ساخته است. مانند پروژه‌ی مس عینک لوگر و…

بنابراین، چنین نتیجه می‌گیریم که چین همواره در پی افزایش صادرات کالاهای مصرفی خود به افغانستان بوده و در خصوص افزایش واردات از افغانستان و کمک نمودن اقتصاد این کشور هیچ وقت همکاری نکرده است. اکنون بنابر موجودیت یک کتله‌ی بی‌سواد و نامتخصص حاکم در افغانستان روند تجارت این کشور با چین به‌گونه‌ی است که نشان می‌دهد سکتور صنایع بنابر موجودیت کالاهای چینایی در حال نابودی بوده و سکتور معادن نیز راکد مانده است. بنابراین، بعد از فروپاشی نظام جمهوریت در افغانستان و ورشکستگی اقتصاد این کشور، بررسی میزان تجارت میان افغانستان و چین نشان می‌دهد که کسر بیلانس تجارت افغانستان در مقابل چین عمیق‌تر گردیده و از سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی چین بالای معادن افغانستان نیز هیچ خبری نیست.

از بین رفتن مزیت نسبی کالاهای افغانستانی

مزیت نسبی به وضعیتی گفته می‌شود که کالاهای تولیدشده در یک کشور در مقابل کالاهای تولیدشده در کشور دیگر از هر حیث دارای مزیت نباشند، اما بنابر به‌وجود آمدن روابط تجارتی میان دو کشور، کشور ضعیف باید به تولید آن کالا بپردازد که نسبت به سایر کالاها ارزش بیشتر خلق می‌کند و کشور مقابل با وجود داشتن دست بالاتر در تولید عین کالا از تولید نمودن آن صرف نظر کند. در صورت تولید کالای متذکره توسط کشور ضعیف و خریداری آن توسط کشور قوی، گفته می‌شود که کشور ضعیف در تولید این کالا مزیت نسبی دارد. هرچند ارزش کالاهای افغانستانی که در طی سال‌های اخیر به چین صادر می‌گردد خیلی ناچیز از ارزش کالاهای اند که از چین وارد می‌گردد، اما بنابر پیشرفت‌های اخیر که در زمینه‌ی تولیدات زراعتی و صنعتی به‌وجود آمده بود، بعضی از کالاهای افغانستان در مقابل کالاهای چینایی از مزیت نسبی برخوردار بودند. به‌عنوان مثال جلغوزه سیاه و زعفران افغانستان دو کالای مهم بودند که چین علی‌رغم توانایی تولید آن‌ها، به خریداری آن‌ها از افغانستان علاقه‌مندی نشان می‌دهند.

بنا در صورت ارزش دادن و خریداری این کالاها توسط چین، کالاهای متذکره برای افغانستان مزیت نسبی ایجاد می‌کنند. اما بعد از برگشت طالبان به قدرت و فروپاشی شاخص‌های عمده‌ی اقتصادی در افغانستان، روند تولید زعفران و جلغوزه سیاه نیز بکلی آسیب دیده که مقدار تولید آن‌ها در مقایسه به سال‌های قبل کاهش چشم‌گیری یافته‌اند. از دست دادن مزیت نسبی‌ای که افغانستان در تولید زعفران و جلغوزه سیاه در مقابل کالاهای چینایی بدست آورده بود، آسیب جدی است که بالای اقتصاد کشور تحمیل گردیده و اضرار ناشی از آن اقتصاد خانوارهای افغانستان را به‌گونه‌ی کلی متأثر می‌سازد.

رکود صنایع و تولیدات داخلی

براساس تجربه‌ای که کشورهای افریقایی از روابط اقتصادی با چین بدست آورده‌اند، ورود اموال ارزان چینایی به بازارهای این کشورها باعث از بین رفتن تولیدات داخلی آن‌ها گردیده است. این وضعیت در افغانستان که به‌گونه‌ی یکجانبه به چین وابسته است، نیز صدق می‌کند. بعد از بحران شدید اقتصادی که در اثر فروپاشی نظام سیاسی در افغانستان اتفاق افتاده است، خانوارهای افغانستانی به‌گونه‌ی کامل در خصوص کاهش مصارف شان کوشش می‌کنند. بنابراین، آن عده اشخاصی که قبلا برای فرهنگ‌سازی استفاده از محصولات داخلی کوشش می‌کردند و از تولیدات داخلی استفاده می‌نمودند، اکنون در اثر بحران اقتصادی به‌وجود آمده و سرازیر شدن اموال ارزان چینایی، از محصولات چینایی استفاده می‌کنند. با این وجود تصدی‌های نوپایی که در افغانستان به‌وجود آمده بودند، ورشکست شده و از فعالیت دست کشیده‌اند. در این خصوص نمونه‎های زیادی وجود دارند که در گزارش‌های متعدد از چگونگی عدم توانایی رقابت خود با محصولات چینایی موجود در بازارهای افغانستان حکایت می‌کنند.

در نتیجه روابط اقتصادی کنونی افغانستان با چین در مقایسه با دوران جمهوریت نامناسب‌تر بوده و تأثیرات منفی آن نیز بیشتر از سال‌های قبل می‌باشد. طوری که دیده می‌شود، بنابر کاهش تولیدات داخلی در افغانستان، کسر بیلانس تجارت این کشور در مقابل چین بیشتر شده و مزیت نسبی‌ای که در تولید بعضی کالاها بدست آورده بود را نیز از دست داده است. از جانب دیگر، با سرازیر شدن کالاهای ارزان چینایی از طریق پاکستان و افزایش بحران اقتصادی، تصدی‌های تولیدی در افغانستان نیز از بین رفته یا هم در آستانه‌ی از بین رفتن اند. شایان ذکر است که تأثیرات مثبت تجارت افغانستان با چین خیلی بیشتر از تأثیرات منفی آن بالای اقتصاد افغانستان بوده که دارای اهمیت بیشتری نیز می‌باشد. این تأثیرات و نتایج ناشی از تجارت افغانستان و چین در سال‌های متمادی بوده و تاهنوز باقی است. اما در پرتو موضوع مقاله، میزان تجارت میان افغانستان و چین بعد از فروپاشی جمهوریت تأثیرات فوق را بالای اقتصاد افغانستان به‌وجود آورده است.

منابع:

  1. سالنامه احصائیوی (۱۳۹۹)، سایت رسمی احصائیه مرکزی.
  2. سالنامه احصائیوی (۱۴۰۰)، سایت رسمی احصائیه مرکزی.
  3. صدیقی، فردین‌احمد (۱۳۹۹)، کسر بیلانس تجارت و تأثیرات آن بالای شاخص‌های اقتصاد ملی.
  4. ۴.      Agrawal, Anuradha, (2013), Impact  of account deficit on economic growth,  Agrah Deylabagh, Educational Institute.
دیدگاه‌های شما
  1. سلام!
    تا جایی که معلومات دارم پروژه مس عینک لوگر پس از امضاه قرارداد کار های اکتشافی خویش را آغاز نموده و در سال ۲۰۱۱ با مشکلات آسار باستانی روبه رو شده اند. در همان زمان دولت پیشین افغانستان برای کمپنی ام سی سی وعده سپورده بودند که آساری باستانی را الی یک سال از ساحه معدن کاری تخلیه مینمایم ، اما تا حالا ۱۲ سال گذشت و مشکلات آسار در جایی خود باقی ماند. لطف نموده در باره پروژه مس عینک بیشتر معلومات را برای ما ارایه نموده ممنون سازید، تشکر!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *