ستاره با گامهای استوار و نگاههای محتاط در چارچوب دروازهی حیاط ظاهر شد. کفش ورزشی به پا، دامن سیاه و پتلون سبز بر تن و چادر گلابی بر سر داشت. از دور به نظر میرسید یک کتاب و یک دفترچه زیر بغل دارد. همین که پا به درون حیاط گذاشت، ماسک را از دهان و بینی برداشت و لبخندی بر چهرهی مصممش نقش بست. به طرف راست چرخید و به چهار دختری که سرگرم قصه بودند، سلام کرد. هر چهار دختر رو به ستاره برگرداندند و با لب خندان از همدیگر احوالجویی کردند.
ستاره با چهار دوست خود به آرامی سوی دروازهی کتابخانه راه افتادند. من و مرتضی تابش، دم دروازهی کتابخانه ایستاده بودیم و قصه میکردیم. از آقای تابش که آموزگار زبان انگلیسی این دختران زبانآموز است، پرسیدم که چند دانشآموز در این آموزشگاه مصروف آموختن اند؟ او در پاسخ گفت: «دوصد دانشآموز در سطوح متفاوت در این مرکز زبان انگلیسی و ریاضیات میآموزند. این مرکز ویژهی دختران است. دختران صنف دهم تا دوازدهم. این دختران به هدف راهیابی به دانشگاههای بینالمللی، زبان انگلیسی میآموزند. سی نفر از این دانشآموزان آمادهی راهیافتن در این دانشگاهها اند. بعضیهایشان از برخی دانشگاههای امریکایی نامهی پذیرش دریافت کردهاند. این سی نفر باید آزمون دولینگو را بگذرانند. ما با اینها در مورد مهارتهای گذراندن این آزمون و نحوهی درخواست بورسیه به دانشگاهها کار میکنیم.» تابش لحظهی درنگ کرد. در این هنگام ستاره با دوستان خود نزدیک ما رسیدند. سلام کردند و وارد کتابخانه شدند.
این کتابخانه بخشی از این آموزشگاه است. حدود چهار هزار جلد کتاب از سوی کتابفروشیها و افراد به این کتابخانه اهدا شده است. در قفسههای یک طرف کتابخانه کتابهای انگلیسی گذاشته شده و در قفسههای طرف دیگر، کتابهای فارسی. قفسهها، میزها، چوکیها و فرش را نیز مردم به این کتابخانه اهدا کردهاند. من و تابش تازه وارد کتابخانه شده بودیم که باقر نیازی از دروازه وارد شد. آقای نیازی از بنیانگذاران این مرکز است. از او پرسیدم که دربارهی این مرکز آموزشی معلومات دهد. او روبهرویم روی چوکی نشست و گفت: «وقتی مکتبها بهروی دختران بسته شدند، به این فکر افتادم که چه کاری میتوان کرد. به ذهنم رسید که برای شماری از دختران یک آموزشگاه زبان تأسیس شود. بنابراین، با دوستان مشوره کردم و طرح این نهاد ریخته شد. بالاخره، مؤسسه تعلیمی دختران دانایی یا Girls college ایجاد شد. خدمات این مرکز رایگان و ویژهی دختران است. این مرکز با کمک دوستان روی پا ایستاد است. همین کتابها و میزها و چوکیها و همه چیز را مردم اهدا کردهاند.»
آقای نیازی در حال توضیح برنامههای این مؤسسه بود که حدود شانزده نفر از دانشآموزان وارد کتابخانه شدند. نیازی با نگاه مطمئن و امیدوارانه به این دانشآموزان اشاره کرد و ادامه داد: «دختران به کتابخانه میآیند تا هر کتابی که دوست دارند مطالعه کنند، کارهای خانگی خود را انجام دهند و با همدیگر روی برنامههای خود گپ بزنند. این شانزده دانشآموز از جمع سی دانشآموزی اند که برای ورود به دانشگاههای بینالمللی آماده میشوند.» این شانزده دانشآموز که به جمع ما نزدیک شدند، سلام کردیم و آنان بهسوی قفسهی کتابها رفتند.
مؤسسه تعلیمی دختران دانایی اندکی پس از شروع به فعالیت به دستور طالبان بسته میشود اما دوباره به خواست طالبان دروازهی این مؤسسه باز و دختران به درسهای خود بازمیگردند. آقای نیازی میگوید: «ما تازه به فعالیت آغاز کرده بودیم که امارت اسلامی (طالبان) دستور دادند تا مراکز آموزشی بسته شوند. ما دروازهی موسسه را قفل کردیم و در این فکر بودیم که چگونه به ارائهی خدمات آموزشی ادامه دهیم، چون من دیدم دختران با استعداد زیادی هستند که اگر رهنمایی شوند به راحتی میتوانند در دانشگاههای معتبر جهان راه یابند. در همین فکر بودیم که امارت اسلامی به ما گفتند مؤسسه را بازگشایی کنیم. ما هم با خوشحالی و انرژی و توان بیشتر دوباره به فعالیت آغاز کردیم. محافظ مؤسسه از سوی طالبان معرفی شده. او در واقع نمایندهی امارت در این مؤسسه تعلیمی است.»
تمرکز اصلی این مؤسسه روی آموزش زبان انگلیسی است تا دختران دانشآموز را برای سپری کردن آزمون دولینگو آماده نماید. در کنار آن، آموزش ریاضیات هم جزء برنامههای این مؤسسه تعلیمی است، زیرا بهگفتهی آقای نیازی: «من پیش از تأسیس این مؤسسه با شماری از دانشگاههای بینالمللی گفتوگو کردم. گفتم که شماری از دختران دانشآموز شایستهی راهیابی به دانشگاههای معتبر جهان اند. آنها در پاسخم گفتند که اگر این دانشآموزان بتوانند یکی از آزمونهای بینالمللی زبان انگلیسی را موفقانه سپری کنند و دانش ریاضیات شان هم خوب باشد، ما به این دانشآموزان نامهی پذیرش میدهیم. به همین دلیل، تمرکز اصلی این مؤسسه بر آموزش انگلیسی و ریاضیات است.»
دانشآموزانی که در مؤسسه تعلیمی دختران دانایی مشغول آموزش اند، اکثرا از خانوادههای فقیراند. از همینرو، خدمات این مؤسسه رایگان است. ستاره و چند همصنفیاش توانستهاند از دانشگاههای امریکایی نامهی پذیرش دریافت کنند. این دانشگاهها از ستاره و دوستانش خواستهاند که تصدیقنامهی خود از آزمون بینالمللی دولینگو را بفرستند، اما این دانشآموزان حتا توان پرداخت هزینهی شرکت در این آزمون را ندارند.
ستاره میگوید: «خوشبختانه من توانستم نامهی پذیرش از یک دانشگاه ایالات متحده بگیرم اما فعلا پول شرکت در آزمون دولینگو را ندارم. همین که تصدیقنامهی آزمون دولینگو را گرفتم به دانشگاه میفرستم تا بخیر تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی در آنجا به پایان برسانم و در پنج سال آینده یک عضو مفید برای وطن خود شوم. آرزو میکنم وطن ما تا پنج سال دیگر، مکان امنی برای تمام زنان افغانستان باشد.» ستاره وقتی این جملهها را میگفت نور امیدی در چشمهایش پیدا بود و آهنگ صدایش از ارادهی محکم او حکایت میکرد. روحیهی تسلیمناپذیرِستایشبرانگیزش قوت قلبم شد.
مؤسسه تعلیمی دختران دانایی که به همت باقر نیازی و همیاری دوستانش ایجاد شده است، در نظر دارد که در هر سال آینده تا هزار دانشآموز دختر را آمادهی راهیافتن به دانشگاههای بینالمللی نماید. این مؤسسه توانسته است تا اکنون برای شماری از دانشآموزان خود رهنماهایی در کشور امریکا پیدا نماید تا در زمینهی مهارتهای ارائهی درخواست به دانشگاهها، گرفتن نامهی پذیرش و سپریکردن آزمون بینالمللی زبان انگلیسی با این دانشآموزان کمک کنند. آقای نیازی میگوید: «به کمک دوستان خود در امریکا توانستهایم برای شماری از دانشآموزان این مؤسسه رهنما پیدا کنیم. اکثر این راهنماها شهروندان امریکا اند و هر یک با حوصلهمندی و اشتیاق فراوان به دانشآموزان ما یاد میدهند که چگونه درخواست بنویسند، چگونه آزمون زبان را بگذرانند و به کدام دانشگاهها درخواست بفرستند. این رهنماها از آنجا که از نظام تحصیلی دانشگاههای امریکا آگاهی کافی دارند، به راحتی دانشآموزان ما را برای ورود به این دانشگاهها آماده میکنند. من از این رهنماها سپاسگزاری میکنم.
اما اجازه دهید از شهروندان افغانستان که در دانشگاههای معتبر درس خواندهاند یک گیله کنم. بهخاطری که اکثر شان به درخواست ما پاسخ رد دادند و مسئولیت رهنمایی دانشآموزان ما را به عهده نگرفتند. میخواهم بگویم اگر واقعا میخواهیم برای افغانستان کاری کنیم، نباید از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنیم و آخر هم برویم در فضای مجازی شعار مبارزه سر دهیم. بیاییم مشکلات را با کمک همدیگر حل کنیم.»
یکی دیگر از مشکلات فراراه این مؤسسه، دستور طالبان مبنی بر منع سفر زنان بدون محرم شرعی بوده اما آقای نیازی برای رفع این مشکل از اولیای دانشآموزان تعهد گرفته تا آنان را در سفر تحصیلی همراهی کنند. او میگوید: «من از خانوادهی هر دانشآموز تعهد گرفتهام که دختر خود را در سفر تحصیلی همراهی کند. حتا اگر هزینهی سفر را نداشتند، من قول دادم که به کمک دوستان آن را تهیه کنم.»
پیام مؤسسه تعلیمی دختران دانایی این است که در این شرایط دشوار باید امید خلق کنیم و تسلیم نشویم. وجیهه که یکی از زبانآموزان این مؤسسه تعلیمی است، میگوید: «روزی که با دل ناامید از پشت دروازههای بستهی مکتب به خانه برگشتم، تصور کردم تمام آرزوهایم سوخت و به خاکستر تبدیل شد. همان لحظه که لباس مکتب خود را اتو کرده و پس به الماری گذاشتم، احساس کردم تمام درهای امید و آرزو به رویم بسته شده است. تا مدتی روزها را با افسردگی به شب میرساندم و شبها را با کابوس صبح میکردم؛ اما بالاخره تصمیم گرفتم که تسلیم نشوم و از این شرایط دشوار بهعنوان فرصتی برای قویشدن استفاده کنم.
در همین فکر و خیال بودم که از مؤسسه تعلیمی دختران دانایی باخبر شدم. با دل پر از شور و امید این مژده را به دوستانم دادم و آمدیم در این مؤسسه ثبت نام کردیم. حالا با انرژی و ارادهی فولادین درس میخوانیم تا در آینده عضو مفیدی برای وطن خود باشیم. امیدوارم امارت اسلامی بهزودی دروازههای مکاتب و دانشگاهها را بهروی دختران باز نمایند تا از راه علمآموزی کشور خود را بسازیم. پیامم به دختران هموطنم این است که تسلیم نشوند و از اندکترین فرصتها برای قدرتمندشدن خود استفاده کنند.»
از نظر بنیانگذاران این مؤسسه تعلیمی، بزرگترین مشکل افغانستان جهل است. این مشکل باید با قلم رفع شود. آقای نیازی میگوید: «مبارزهی اصلی این است که وطن خود را از جهل نجات دهیم. این روزهای دشوار هم میگذرد. نباید امید را از دست بدهیم.» وقتی این جملهها بر زبان نیازی جاری میشد، تبسم حاکی از امیدواری بر گونههای دانشآموزان نقش بست. نیازی و یارانش مانند کسانی اند که در رهگذار باد نشسته تا از لالهها محافظت کنند.