دور از دید، دور از ذهن؛ روش بد برای پایان یک جنگ

منبع: فایننشل تایمز

برگردان‌: حمید مهدوی

این که در این جنگ چه اتفاقی افتاد، شما می‌دانید. ایالات متحده‌ی امریکا بیش‌تر از یک‌دهه در این جنگ درگیر بود. مصرف این جنگ به تریلیون دالر می‌رسد. ده‌ها هزار نفر در این جنگ کشته و زخمی ‌شدند. این جنگ یک‌بار دیگر ضرورت موجودیت ناتو را زیر سوال برد.  اکنون ایالات متحده و هم‌پیمان‌هایش می‌خواهند دوان دوان افغانستان را ترک کنند. احتمالا آن‌ها گزینه‌ی دیگری جز ترک افغانستان ندارند.

ما در عصری زندگی می‌کنیم که به مسایل به شکل بسیار گذرا و سطحی نگریسته می‌شود. جنگ غرب علیه طالبان دیگر در صدر اخبار قرار ندارد. سیاست‌مداران، جنرال‌ها، دیپلومات‌ها و یک بخش بزرگی از رسانه‌ها در یک توطئه‌ی ناگفته اشتراک کرده‌اند که می‌گویند به دور از دید مردم است.

امنیت به ادوی ملی افغانستان بستگی خواهد داشت و مقام‌ها بار دیگر مثل جورج بوش خواهند گفت که این مأموریت دیگری بود که تکمیل شد. گوینده‌ی این داستان دور و دراز از این تزویر به‌شدت شرمنده است. چیزی که برنامه‌ریزی شده است، یک عقب‌نشینی است. در مورد این که افغانستان بعد از خروج نیروهای خارجی از این کشور، با‌ثبات باقی بماند، نظریه‌های متفاوتی موجود است.

حتا وزارت دفاع امریکا در گزارش اخیر خود به کانگرس این کشور در مورد جهش دوباره‌ی طالبان سخن گفته است. نیروهای غربی هم پذیرفته‌اند که برای جلوگیری از فروپاشی دولت افغانستان، این کشور برای یک مدت طولانی به حضور این نیروها ضرورت دارد. یک پیش‌بینی خوب گفته است که حضور چند‌هزار مشاور و آموزگار خارجی مانع تسلط دوباره‌ی طالبان بر مناطق پشتون‌نشین نخواهد شد. فرار از اردوی ملی افغانستان که توسط خارجی‌ها و با مصرف هنگفت آموزش دیده‌اند و تجهیز شده‌اند، نظر به استخدام سرباز جدید به مراتب بیش‌تر است. دولت افغانستان صرف در کابل محدود خواهد شد و احتمال جنگ داخلی نیز افزایش خواهد یافت.

از زمانی که از حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان به عنوان قهرمان دموکراسی جدید د‌ر افغانستان تمجید می‌شد، زمان‌ زیادی نمی‌گذرد. حالا گفته می‌شود که باراک اوباما دوست ندارد که زیاد با آقای کرزی وارد گفت‌وگو شود. تلاش‌های دیرهنگام و نا‌امید کننده‌ی امریکا برای آغاز مذاکرات با طالبان، قربانی فضای زهر‌آگین بین ایالات متحده‌ی امریکا و دولت افغانستان شده است.

اشتباهات استراتژیکی، تاکتیکی، سیاسی و نظامی ‌ایالات متحده‌ی امریکا در افغانستان واضح‌اند. البته که قسمت زیاد این اشتباه‌ها، نه تمام آن به اداره‌ی جورج دبلیو بوش بر می‌گردد.  حمله بر القاعده و طالبان در افغانستان پاسخی در برابر حمله‌ی یازدهم سپتامبر در نیویورک و واشنکتن بود. موفقیت‌های نظامی‌ در افغانستان، راه را برای کوتاه‌اندیشی سیاسی مساعد ساخته بود. کسی تصور کرد که افغانستان به قانون اساسی واحد ضرورت دارد و برای عملی ساختن آن تصمیم گرفت؛ اما در کشوری که از درون کاملا به مسایل قبیله‌ای وابسته است، این معماری سیاسی با شکست مواجه شد.

بعد از شکست طالبان در افغانسان، ایالات متحده برای مدت مدیدی توجه خود را به عراق معطوف کرد و افغانستان را به فراموشی سپرد. برنامه‌های مبارزه با مواد مخدر نیز فراموش شد (‌به شکل دوام‌دار تعقیب نشد). حتا نیروهای ده‌ها کشوری که در زیر یک پرچم (آیساف) گرد آمده بودند، نمی‌دانستند که آیا جنگ افغانستان یک جنگ ضد‌شورش است، یا جنگ ضد‌تروریسم.

آلمان‌ها فکر می‌کردند که برای تشکیل اجتماعات به این‌جا آمده‌اند، انگلیسی‌ها جنگ می‌خواستند و آیساف در پی مبارزه با فساد بود، درست زمانی که سی‌آی‌ای چمدان‌های پر از دالر‌ به جنگ‌سالاران محلی رشوه می‌داد.

هیچ‌کسی متوجه یک اصل اساسی در این جنگ نبود و آن این که اگر شورشی‌ها در همسایگی شما پناهگاه داشته باشند (در پاکستان)، شما برنده‌ی این جنگ نخواهید بود. تحقیر در عراق، فرماندهان انگلیسی را در یک جنگ مهلک درافغانستان کشاند. نیروهای این کشور در هلمند وعید پیروزی زود‌هنگام را داده بودند؛ اما هزاران سرباز جوان برای هیچ جان‌های شان را از دست دادند.

آقای اوباما باید قسمت عمده‌ی این اشتباه را به عهده بگیرد. قبل از سال 2008 او جنگ افغانستان را جنگ خوب خواند‌ تا به شکلی آن را از جنگ عراق متمایز سازد. او برای یک جنگ جدی علیه شورش‌گری در افغانستان آماده به نظر می‌رسید. بعدا وی از یک استراتژی سیاسی برای خروج نظامیان این کشور از افغانستان سخن گفت.‌ نهایتا او استراتژی خروج از افغانستان را اعلان کرد که هنری کسینگر آن را خروج کامل بدون استراتژی خوانده است.

نظر به گفته‌ی برخی‌ها، اوباما با اعلان برنامه‌ی خروج از افغانستان را به پرسش فرستاده‌ی اخیرش در منطقه (ریچارد‌ هالبروک) که می‌پرسید اگر دشمن ما (القاعده) در‌ پاکستان است، پس چرا ما با طالبان در افغانستان می‌جنگیم؟ پاسخ داده است.

افزایش حملات هواپیماهای بدون سرنشین علیه جهادی‌ها در پاکستان برای آقای اوباما بهانه‌ی خوبی بوده تا در افغانستان هیچ‌کاری انجام ندهد. این اصلا هدف ‌هالبروک نبود: مقام قبلی وزارت خارجه‌ی امریکا مسئولیت امریکا در تلاش برای یافتن یک راه حل سیاسی را درک کرده بود.

بعد از خروج اتحاد جماهیر شوروی سابق از افغانستان درسال 1988، این کشور در طول سه تا چهار سال در یک جنگ داخلی در گیر شد. با خروج ناتو از افغانستان، این وضع احتمالا دوباره در افغانستان تکرار خواهد شد. آیا کسی می‌داند که بعد از سال 2018 چه کسی در افغانستان حکومت خواهد کرد؟ احتمالا نه.  اما این کار، روش درستی برای ترک این کشور نیست.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *