خودمان را بکشیم، نکشیم، تصمیم چیست؟

در میان خبرهای وحشت‌ناکی که از چهار‌سوی جهان می‌شنویم، چیز زیادی که مایه‌ی دل‌گرمی باشد، پیدا نمی‌شود. با این همه، اگر نگاهی عمیق به وضعیت امروز مردم افغانستان بیندازیم، حد‌اقل در یک مورد پیش‌رفت محسوسی می‌بینیم که حال‌مان را خوش می‌کند. البته با این توضیح که حال ما مثل حالِ بقیه‌ی مردم جهان خوش نمی‌شود. یعنی این‌طور نمی‌شود که مثل شادی خیز برداریم، رنگ به‌سر و صورت‌مان بمالیم و چیغ بکشیم و هم‌دیگر را در آغوش بگیریم. ما مردم متین و سنگینی هستیم و وقتی که حال‌مان خوش می‌شود، یک کمی رنگ صورت‌مان متمایل به سرخی می‌شود و تا حدی تپش قلب‌مان از زیر جاکت دیده می‌شود. همین. اما آن موردی که مایه‌ی خوش‌حالی است، چیست؟

یادتان هست که چند سال قبل ملت غرش‌مند ما تا می‌شنید که در یک دهکده در شمال جنگل‌های برازیل کسی پیدا شده که به دین ما خندیده، ما چند هزار نفری را در شهرهای مملکت قدیم‌الایام خود جمع می‌کردیم و شروع می‌کردیم به مچاوبه؟ (مچاوبه از باب مفاعله به معنای چوب در آستین هم‌دیگر کردن است). تا پولیس خبر می‌شد، ما 19 نفر کشته داده بودیم و 78 نفر زخمی داشتیم. جالب این‌که همه مثل برادران هم‌آهنگ بیرون می‌آمدیم که در برابر اهانت آن مرد جنگل‌نشین برازیلی اعتراض کنیم؛ اما چون دست‌مان به آن برادر ناراضی نمی‌رسید، به جان هم‌دیگر می‌افتادیم و 19 تن از افراد خود را می‌کشتیم. البته این خوبی را داشتیم که بعدا این 19 نفر را شهدای گلگون‌کفن می‌نامیدیم و از یاد‌مان می‌رفت که خودمان ناساغ‌شان کرده‌ایم.

امسال دو نفر از مسلمانان غیور رفتند به دفتر هفته‌نامه‌ی طنزی شارلی ابدو در پاریس. دوازده نفر را کشتند و فرار کردند. در ملکِ ما هیچ اتفاقی نیفتاد. این‌که می‌گویم خوش‌حال هستیم، به‌خاطر همین است. نمی‌دانم آن‌هایی که در این‌گونه موارد خود را پترول می‌زدند و به آتش می‌کشیدند، این خبر را نشنیدند یا واقعا از این همه حمامِ آتش خسته شده‌اند و دیگر حال تظاهرات خونین را ندارند. وگرنه، بعید بود که ما کلمات کلاشینکوف، کارتون و اروپا را یک‌جا بشنویم و به سرک‌ها نریزیم. البته از باب احتیاط خوب است این را هم در نظر داشته باشیم که ما گاهی در افغانستان خبرها را دیر هضم می‌کنیم. بعید نیست یک هفته بعد احساس کنیم که در پاریس به حد کافی آدم کشته نشده و شروع کنیم به روده‌کشی در میهن دلاوران، یعنی افغانستان. فعلا که فرانسوی‌ها هرچه خود را با ما می‌مالند و میلیون میلیون به خیابان‌ها می‌آیند، ما کرخت نشسته‌ایم و تماشا می‌کنیم. یکی به این چشم‌آبی‌های مو زرد بگوید که خیلی تحریک می‌کنید. این کار را نکنید. ما نمی‌کشیم نمی‌کشیم، اما اگر کشتیم خودمان را می‌کشیم. زیاده می‌مالید.