حمزه واعظی
بخش هشتم
در نیمههای یک کوچهی خاکی و در سایهی گنبد بلند یک مسجد، دو ساختمان پناه گرفتهاند. طنین «معرفت»، از درون این دو ساختمان در دشت برچی میپیچد. هزاران «دانشآموز» با فرمهای روشن و یکدست و با حضور بیدرنگ خود، آسمان گرد گرفتهی کابل را آبیتر ساختهاند.
شادمانی آموختن و طراوتِ زیستن، مساحت این کوچهی نمناک را معطر کرده است. داخل هر اتاقِ کمنور که میشوی، روشنایی امید میتابد و لبخند خورشید میتراود. تختههای سیاه، سپیدی مهتاب و بلور آب را تصویر میکنند و سینهی پهن میزهای باریک، گویی، افق پرواز را نقاشی میکنند.
دخترانی از جنس مهتاب، مشقِ آگاهی میکنند. گونههای نیلگونشان عصمت آب را بازتاب میدهند که در شعاع آفتابِ دانایی، سخاوتمندانه میدرخشند. دخترانی با جسارتِ تیغ، در مصاف بیدریغِ تاریکی ایستادهاند. دخترانی با عشقِ بلیغ به آموختن، شکوِه «جیغِ بنفش» را جار میکشند. دخترانی با کفشهای کتانی، بر گلوی سنگوارههای ذهنی و فسیلهای فرهنگی خویش پا میگذارند.
کوچههای گلِی معرفت، بوی گُل میدهند. معرفت، عُرفِ خاکی این شهر را با عرفانِ بیداری عوض کرده است. شعور شدادی این دیار را به شعار مهرورزی و دانشآموزی تبدیل کرده است. شرمِ دختر بودن را به شرارهی دگرشدن و جسارت ورزیدن بشارت داده است.
معرفت، کانون فراگرفتن امیدهای بلند و پروردن آرزوهای قشنگ است. امیدهایی که تصورش «تابو» بود. آرزوهایی که خواستنش حرام بود. دختر 10 سالهای آرزو دارد رییس جمهور شود تا مرزهای جهل و جمود تاریخ سیاسی را بشکند. دیگری امید دارد نویسنده و هنرمند شود تا سیاهی زمین و زمانش را بنویسد و به تصویر بکشد.
معرفت، تنها مرکز آموزش سواد نیست، «مکتبِ» آموختن انتقاد است. کانون تمرین دموکراسی است. مدرسهی روشناندیشی و عقلورزی است. محل گفتوگوی مدنی و فعالیت هنری است.
معرفت، یک اقلیم خودمختار است: پارلمان دانشآموزی دارد. شورای دانشآموزی دارد. معاونت اداری-مالی دارد. معاونت اطلاعات و فرهنگ دارد. ادارهی سمعی و بصری دارد. مدیریت پروژهها دارد. مدیریت عمومی دارد. روابط عمومی دارد. گالری هنری دارد. کتابخانه و مسابقهی کتابخوانی دارد. کورسهای نویسندگی و آموزش زبانهای خارجی دارد. دپارتمنت موسیقی و رادیوی مستقل دارد…
معرفت، الگوی آموزشی خودش را دارد. الگویی در نوع خود، مدرن و کارآمد با استادانِ باسواد و دانشگاهی؛ با منابع درسی و کتابهای تألیف و تولید خودش. کتابهایی با محتوای علمی و آموزشی مفید و متفاوت از کلیشههای رسمی و سرکاری، با قواعد مدیریتی و نظام آموزشی منحصر به فرد و مخصوص به خود.
معرفت، معٌرِف یک جهش فرهنگی است. یک تکان بینشی در بتن نظام کهنه و مرسوم تعلیمی است. یک روشِ نظاممند در آموزش و «پرورش» است. نشانههای یک گسست در پیکر ذهنی جامعهی تقدیرباور و ملاپرور است. یک چراغ در دل تاریکیها و زاغههای شهرِ معتادآور است.
معرفت، محبوب دختران و پسرانِ جویای جهانی شدن در زمان و جاری شدن در جهان است. محبوب نسلی رهیده از تحقیر و دلبستهی تغییر است. محبوب پدران روشنضمیر و مادرانِ بریده از زنجیر است. محبوبِ خادمان فرهنگ و قربانیان تفنگ است. محبوب عالمان فاضل و دینداران عاقل است.
معرفت، مغضوب هم هست؛ مغضوبِ جاهلان شهر و حرامخوران دهر، مغضوب دینداران خردگریز و ملایان عقلستیز، مغضوب آیتاللههای بینشانه و هتاکان بیبهانه و مغضوب آیتالله محسنی قندهاری و استاد سیاف پغمانی.
و… معرفت، محصول همت و سلاست مردی است که از ملامت و شماتت باکی ندارد. از خوف و خطر نمیهراسد. از جهل و جرح نمیگریزد. از تاریکی و تنهایی نمیترسد. مردی که هم فصاحت «قلم» دارد و هم بلاغت «سخن». مردی که هم «معلم» است و هم «عزیز»…