خالق ابراهیمی
فردا دیگر مثل امروز شکم گرسنه و مثل سگ زبانم هفت متر دراز در زیر نور آفتاب سوزان، نفسک نفسک دوستان از سر شوق و از دل پُرمهر برای بنده یک کارت دعوت فرستادهاند، که خیلیها خرسند شدم. خوشحال شدم چون نخواهم زد. در عوض یک جای خیلی خوب، با مُد و فیشن اروپایی برای مرحوم فُلانی، که چندسال پیش از خر خطا شد و شهید راه حق و عدالت گردید، سالیاد و خیرات گرفتهاند. روایت بسیار است که ایشان مردی بسیار شریف بوده و در تمام عمرش، هرگز لب به غزل نگشوده است و درباب تقوا بسیار قوی بوده است و هرگز زیر بار شیطان نرفته است. همچنین میگویند که ایشان، زمانی که به شکار میرفت، با یک گُرگ درنده روبهرو شد. با بسیار اقتدار و افتخار، آن حیوان وحشی و خونخوار را سرنگون کرد و مُهرهی گُرگ را کشید و سوراخ کرد و از نخ گذراند و به گردن آویخت.
در باب مهرهی گُرگ گفته شده که هرکسی از آن داشته باشد، هرچیزی را که هوس کند به دست میآورد، بدون اینکه از خدا چیزی بخواهد. عدهای که از این راز ایشان باخبر شدند، کمر بر کشتن ایشان بستند. از این کوتل به آن کوتل، از این کوه به آن کوه، بالاخره در درهای گیر آوردند و ایشان را که داشت خرسواری میکرد، به قصد از خر پایین انداختند و مُهره را گرفتند و رفتند. بعد از آن بود که مملکت ما روی خوشی را ندید. فهمیده نشد که پاکستانیها بود یا عربها ، ولی مُهره را بُردند. به حتم زیاد که ایرانیهای بیناموس بودهاند.
این مُهره بسیار مهم است مردم! از قدیم گفتهاند که تفرقه بیانداز و حکومت کن. نامردهای زمانه مُهره را دزیده و به پای این و آن تهمت ناروا زدهاند. حالا بزرگان ما، به یکدیگرشان مشکوکاند، هرروز جلسه و هرروز ائتلاف. یکدیگرشان را بغل میکنند و جیب پالی نیز میکنند. اما من که از قدیم گفتهام مُهره پیش ایرانی هاست. هرزمان که دلشان شد، به هرسمت که خواستند، مهره را میاندازند. شما خود شاهد بودید که دیروز یک مردک نظامی ایرانی گفت که اگر افغانها را اخراج کنیم، شاید مهره را با خودشان ببرند. در این صورت جوانان ما، آنقدر غیرت ندارند که بروند افغانستان و با برادران افغانی کمر دهند. اصلا از اول ما ایرانی ها بیغیرت بودیم. مثل مرد نتوانستیم در مقابل افغانیها بایستیم.
افغانیها حالا برای مرگ آن بندهی خدا، خیرات کردهاند. نذر میکنند و شیون راه میاندازد. شاید خدا رحم کند و مهره دوباره پیدا شود. عدهای که بیخبر از همه چیز بودند، وقتی بقیه گریه میکردند، آنها با تُف چشمشان را تر میکردند. همچنین نقل است که هرکس بیشتر از دیگری خیرات کند و مردان زیادی را دعوت کند، مُهرهی گرگ به دست همان آدم خواهد رسید. به همین خاطر لالا قدیر در این روزها بیشتر از هرکسی پول خرج میکند. ایشان مدتی زیادی میشود که به پرهیزگاری روی آوردهاست. از زن و بچهاش بریده، حتا به زنان دیگر هم دست نمیزند. در خیراتش نیز زنان را دعوت نمیکند.
استغفرالله، یک زمان فکر نکنید که بنده شاعرم و در این برنامه دعوت شدهام؛ چون معمولا در همچون جلسهها از برادران شاعر دعوت به عمل میآید، نه از هرکسی. ولی نمیدانم که از کجا خبر شدهاند که من نیز شوق مُهرهی مار کردهام، نه از گُرگ. به همین خاطر با خودم جنجال دارم که بروم یا نروم. اگر نروم به رودهی بزرگ و کوچک چه جواب بدهم و اگر بروم به جای مُهرهی مار، یک زمان دیدی که مُهرهی سگ تحویلم دادند.