باغ‌های گم‌نام کابل؛ پناهگاه امن برای افغان‌ها

منبع: فایننشل تایمز

برگردان: حمید مهدوی

امروزه نام کابل با جنگ، تخریب و بازرسی‌های امنیتی گره خورده است. ساختن یک باغ امن در پایتخت کشور محاط به خشکه و جنگ‌زده کار آسانی نیست. اما کابل، زمانی به شهر باغ‌ها شهرت داشت. حقیقت این است که فراتر از سیم‌های خاردار و دیوارهای 10 فُتی خانه‌های شخصی، هنوز در این شهر فضای سبز و صلح و صفایی دیده می‌شود که با تیمارستان بیرون یک دنیا فاصله دارد.

جولیون لیزلی، معماری از آفریقای جنوبی که 20 سال است در کابل زندگی می‌کند، گفت: «آن‌جا (باغ بابر) فضای ویژه‌ای دارد. وقتی ‌می‌بینید که افغان‌ها عاشق باغبانی هستند، کمی ‌شگفت‌زده می‌شوید».

در قرن شانزدهم میلادی، و‌قتی که تیموری‌ها و مغولی‌ها می‌خواستند از طریق افغانستان به آسیای میانه یورش ببرند، باغ‌های افغانستان برای آن‌ها فرصتی بود تا لحظه‌ای از بیابان‌های خشن، کوه‌های سر به فلک با باد‌های گرم و حرارت وحشی آن در امان باشند. دیوارهای بلند این باغ‌ها از وزش بادهای گرم جلوگیری می‌کردند، درخت‌های سبز این باغ‌ها سایه فراهم می‌کردند، چشمه‌های آب آن تازگی می‌آوردند و میوهای آن اعانه‌ی شکم‌های گرسنه بودند. این باغ‌ها بهشت روی زمین بودند.

بابر شاه، امپراطور مغول در سال 1528 باغ فاخری را در کابل اعمار کرد تا ثابت سازد که حد‌اقل غارت‌گر با‌سلیقه‌ای بوده است. گفته می‌شود که وی همراه با معشوقه‌هایش و جام‌های شراب بعد‌از‌ظهر‌ها در این باغ ‌خوش‌گذرانی می‌کرد. بابر شاه این‌جا را محلی برای استراحت و خوش‌گذرانی خود ساخته بود. وی خواسته بود که دور باغ را حصار نگیرند و باغ را به حالت طبییعی واگذارند تا گل‌های وحشی دور قبر او برویند. اما در سال 1638 شاه جهان دور این باغ را حصار کشید.

اما زمان باج خود را از باغ واقعی بابر گرفته است. سه دهه جنگ داخلی ویران کننده، اشغال کشور توسط خارجی‌ها و قوانین وحشی طالبانی باعث شده‌اند تا این باغ به فراموشی سپرده شود. این باغ در سال 2002 توسط بنیاد آغا خان ترمیم و باز‌سازی شد.

لیسلی که در پروژه‌ی بازسازی این باغ کار کرده است می‌گوید: «ما با توجه به باغ‌های دیگری که توسط مغول‌ها ساخته شده‌اند، شکل این باغ را حدس زده می‌توانستیم؛ اما در مورد این که این باغ واقعا چه شکلی داشته، اثری وجود ندارد».

این تیم حین بازسازی باغ، بیش‌تر به انگاره‌های قرن نزدهم‌، عکس‌های قدیمی‌ و توصیفی که از این باغ در تاریخ شده است، تکیه کرده است. هنگامی ‌که گروه تلاش می‌کرد تا به این باغ سیمای پیشینش را برگرداند، آن‌ها در صدد این بودند تا گوشه‌هایی از هویت فرهنگی افغانستان را نیز در این باغ به تصویر بکشند و هم‌چنین فضای مساعدی برای تفریح خانواده‌ها فراهم کنند.

اما طرح بازسازی این باغ کوچک‌ترین دغدغه‌ی گروه را تشکیل می‌داد. لیسلی می‌گوید: «در این باغ ماین‌ها و جنگ‌افزارهای منفجر ناشده‌ی زیادی وجود داشت. پاک کردن باغ از ماین وقت زیادی را در برگرفت».

کابل درارتفاع 1800 متری از سطح بحر قرار دارد و در جریان زمستان حرارت در این شهر به‌ 20 درجه زیر صفر هم می‌رسد؛ اما برای مهندس عبدالرووف کوهستانی گرمی ‌دغدغه‌ی اصلی است. در جریان تابستان که حرارت در کابل گاهی از 40 درجه‌ی سانتی‌گراد هم بالاتر می‌رود،‌ وی مجبور است که برای آب‌یاری و محافظت از 5500 درخت در این باغ، علاوه بر 13 کارگر دایمی، ‌11 کارگر دیگر نیز استخدام کند.

نگرانی دیگر عبدالرووف هوای خراب کابل است. وی با اشاره به برگ‌های درختان چهارمغر که رنگ نصواری به خود گرفته است، گفت: «آلودگی این درختان را هم مسموم کرده است. هر‌درخت برای من حیثیت کودکی را دارد و از دیدن آن‌ها در این وضع بیزارم». باغ‌های بابر مشهور‌اند: آن‌ها سالانه حدود 300.000 بازدید کننده دارند، به دلیل این که بسیاری از کابلی‌ها از تکه‌ی زمین‌های‌شان استفاده نمی‌توانند.

لیسلی هم در منطقه‌ی قلعه‌ی فتح‌الله صاحب یک باغچه است. وی می‌گوید: «بسیاری از هم‌سایه‌های من باغ‌های‌شان را کانکریت کردند و از آن برای موترهای‌شان پارکینگ ساختند؛ اما من خوش‌بختم؛ چون هنوز باغچه‌‌ای دارم و در باغچه‌ام درختان میوه‌دار، درخت ارغوان و درخت زیتون روسی که افغان‌ها از آن متنفرند، دارم». وی می‌گوید که زنده نگه‌داشتن این درختان کار دشواری است؛ چون گنداب‌های دور باغ او بر خاک باغچه‌ی او نیز تأثیر گذاشته است. وی در ادامه می‌گوید: «‌افغان‌ها می‌دانند که گل‌های سرخ را چگونه بکارند. آن‌ها زیبایی و رایحه‌ی آن را دوست دارند».

رحیم ولی‌زاده که همه‌روزه در بین درختان 6 فتی و در میان گل‌های زرد‌رنگ این باغچه قدم می‌زند،‌ می‌گوید: «یافتن زیبایی در این شهر مشکل است. اما مهم است که شما فضایی را که در آن آرامش می‌یابید، پیدا کنید».

در این باغچه می‌توان گوشه‌‌ای از فضای مسالمت‌آمیز روستاهای افغانستان را یافت. ولی‌زاده می‌گوید: «ما زمانی که کوچک بودیم، همیشه در این‌جا بازی می‌کردیم. من از خانواده‌ام در این‌جا خاطرات خوشی دارم». ولی‌زاده وقتی بعد از سقوط طالبان در سال 2001 به کشور برگشت،‌ از خاطرات خوشش چیزی نمانده بود. باغچه به میدان نبرد تبدیل شده و دیوارهای آن سوارخ سوراخ شده بودند. ولی‌زاده بعد از برگشت به وطن دوباره این باغ را بازسازی کرده است. او می‌گوید: «وقتی شما این‌جا بیایید، فکر نمی‌کنید که در وسط شهر هستید. پدرم به این باغچه بسیار علاقه‌مند بود. این باغچه میراثی است که از پدرم مانده است».

یک مایل دورتر قصر دارالامان موقعیت دارد. این قصر توسط امان‌الله خان اعمار شده است. وی باغ‌های زیادی را که در دهه‌ی 1920 از شهرت زیادی برخوردار بودند، ساخت. اما آتش و جنگ از شکوه قصر دارالامان چیزی باقی نگذاشته است و از آن باغ‌ها دیگر خبری نیست.

محمد کبیر در اوایل سال جاری می‌خواست حیات قصر را باز‌سازی کند. او قصد داشت که بیش‌تر روی سبزه‌های باغ که مربوط وزارت دفاع است، کار کند و به آن سر‌و‌سامان بدهد. نتیجه‌ی کار محمد کبیر تناقضی است میان رنگ‌های مختلف و یک کاخ در حال فروریختن. وی به کار خود افتخار می‌کند و می‌گوید: «من هرچه تخم در خانه داشتم، آوردم و به کمک عساکر اردوی ملی آن‌ها را کاشتیم». کبیر ادعا می‌کند که 105 سال دارد و زمانی که قصر در حال اعمار بوده، او باغبانی می‌کرده است. او اضافه می‌کند: «چیزهایی را که شما می‌بینید، همه مال بهشت‌اند. وقتی من این‌جا هستم، احساس می‌کنم که در بهشت هستم». او می‌گوید، زمانی را به یاد دارد که درختان توسط شادی‌ها و فیل‌ها انتقال داده می‌شد. او اضافه می‌کند: « من یک مرد غریب هستم و می‌توانم بدون غذا زندگی کنم. اما اگر من این برگ‌ها و گل‌ها را نبینم، می‌میرم».

با وجودی که دانشگاه کابل نسل جدیدی از باغبان‌های ماهر را آموزش می‌دهد؛ اما کسانی مثل عبدالطیف ادعا دارند که این عده از نسل جوان دانش لازم برای ادامه‌ی راه نیاکان‌شان را ندارند. آن‌ها می‌گویند که نسل جوان به سخت‌کوشی اعتقاد ندارند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *