حتما دیده اید که گاهی کسی میپرسد امروز چند شنبه است یا تاریخ امروز افغانستان چند است. من معمولا در برابر این گونه سوالها متعجب میشوم. با خود میگویم خوب، ساعتات را ببین، به موبایلات نگاه کن، آخر این چه سوالی است؟ اما در این اواخر کم-کم متوجه شدهام که کسانی که اینگونه سوالها را میپرسند احتمالا چیزهای دیگری در ذهن دارند. شاید از بس هر روز با جلوههای متنوع زمان روبهرو میشوند وضعیت برای شان پیچیده میشود و به همین خاطر گیج میشوند که امروز تاریخ چند است.
مثلاً همین چند روز پیش یکی از مقامات دولت به جوانان گفت که به اروپا نروید، ما همین ملک خودمان را برای تان اروپا میسازیم. من فکر نمیکنم منظور آن جناب از اروپا اروپای همین اکنون باشد. به احتمال قوی ایشان در عصری از تاریخ جهان زندگی میکند که در آن اروپا یک باغ وحش بود (مثل افغانستان امروز). در آن دوره، اروپاییها آدم زنده را پیش شیر میانداختند و عالمان را سر چهار راه و در محضر تماشاچیان مشتاق در آتش خشم کباب میکردند. چرا؟ برای این که آن عالمان بختبرگشته مثلا ادعا کرده بودند که آنچه آدم را مریض میکند آب آلوده است و نه جِن علیه السلام. این بزرگِ دولتی ما حتما میخواهد ملک ما را اروپا بسازد از آن دست اروپا. وگرنه، با این تدبیر که حاکمان ماراست، بعید است افغانستان هرگز بنگلادش و کنگو و زیمبابوه و رواندا و سودان هم شود، چه رسد به اروپا.
یا سخنان استاد سیاف را در نظر بگیرید: میگوید که اگر در سرزمین مسلمانان امیر مومنانی باشد و در همان حال امیری دیگر اعلام امارت بکند، امیر دومی را باید گردن زد. شما بگویید مثلا امروز پنجشنبه تاریخ بیست و دوم سنبله یا سرطان یا جوزای هزار و سهصد نود و چهار شمسی است. اما امکان ندارد در تقویم استاد سیاف هم اینطور باشد. ایشان به احتمال قوی فعلا در سال هشتاد و پنجم هجری قمری در شام یا کوفه زندگی میکند و سر و کارش با ابومعجمج بصری و غورفون بن ابی عولبعلب مکّی است. شما فکر میکنید این شاعر و روشنفکری که چشماش را هرگز ندیده اید چون شب و روز در عینک زرهی سیاه نهفته است، اما زانویش را همیشه دیده اید چون پتلوناش دایما غار است، و سخنان الترا پُست مدرن میگوید، همین اکنون در افق تقویم شما میزیَد؟ اشتباه میکنید. او همین حالا چند قرن آن طرفِ اروپا مشغول زندهگی است.
این است که دفعهی دیگر که کسی پرسید امروز تاریخ چند است، با حوصله جواب بدهید.