ذکی دریابی
سرانجام پس ازسالها تلاش، حکومت افغانستان به مدینهی فاضلهی صلح دست یافت. آزادی ملا عبدالغنی برادر، همان کلیدی بود که به باور حکومت افغانستان میتواند مدینهی فاضلهی صلح را به وجود بیاورد. ملا برادر پس از چندسال زندان با هزینه و کمک مستقیم حکومت افغانستان آزاد شد. آزادی ملا برادر خواستهای بود که حکومت افغانستان چندسال برای آن هزینه کرد و همچنان رهایی ملا برادر، امتیازی بود که حکومت پاکستان از افغانستان گرفت.
حالا پس از رهایی ملا برادر، پرسشهای اصلی اینهااند که چرا پاکستان ملا برادر را آزاد کرد؟ حکومت افغانستان از آزادی او چه به دست میآورد؟ و ملا برادر پس از آزادی چه خواهد کرد؟
آزادی برادر، آیا حسن نیت پاکستان ثابت شد؟
حکومت افغانستان همواره از سیاستهای دوگانه و بازی چندپهلوی پاکستان در روند صلح انتقاد کرده است. مهمترین اتهام و مهمترین انتقاد، نبود حسن نیت در تصامیم پاکستان در مورد گفتوگوهای صلح افغانستان بوده است. حکومت افغانستان بارها ادعا کرده است که لانههای تروریسم در آن سوی مرزهای افغانستاناند. اشارهی حکومت افغانستان مشخصاً مناطق سرحدی پاکستان بوده است. حکومت افغانستان دولت پاکستان را متهم کرده است که به شورشیان پناهگاه امن تأمین کرده است، آنها را آموزش میدهند و تجهیز میکنند؛ اتهامی که با اسناد و مدارکی ارائه شده و میتواند عین حقیقتی باشد که در گفتوگوهای صلح و چگونگی روابط پاکستان با شبکههای تروریسی صدق کند. از طرف دیگر، حکومت افغانستان و جامعهی جهانی بارها برنقش مؤثر پاکستان در گفتوگوهای صلح و کشاندن طالبان در میز مذاکره اذعان کرده است. اما در این میان، شک اصلی حکومت افغانستان در صداقت پاکستان است؛ پاکستانی که به باور حکومت افغانستان هم به نعل کوبیده است و هم به میخ.
روی کار آمدن حکومت جدید به رهبری نواز شریف، ظاهراً باب تازهای را برای روابط دوکشور و توسعهی این روابط گشوده است. حامد کرزی با صلابت بیشتر از دورههای قبل به پاکستان رفت و حکومت پاکستان وعده شد که به منظور بهبود روابط و تسهیل گفتوگوهای صلح حکومت افغانستان، گامهای عملی و مهمی را برخواهند داشت.
درهمین راستا، حکومت پاکستان چندفرمانده مشهور طالبان را از بند رها کرد و ملا برادر یکی از افرادی بود که حکومت افغانستان بارها رهایی او را از پاکستان درخواست کرده بود. اگر رهایی ملا برادر، شرط مهم و گام عملی برای تسهیل گفتوگوها و تقویت روابط باشد، که حکومت بارها به آن اذعان کرده و اشاره کرده، پس بایستی حکومت افغانستان به این اطمینان دست یافته باشد که پاکستانیها این بار برای تأمین روابط بهتر از اصل «حسن نیت» کار گرفته و این اصل تا حدودی تأمین شده است.
چیزی که انتظار میرود حکومت افغانستان نیز ناگزیر است به آن اذعان کند. اما در فازهای جزئیتر، آزادی ملا برادر، به معنای تأمین این حسن نیت و درک آن نیست. دهها مسئلهی جدی دیگر برای بهبود روابط میان دو کشور وجود دارند که هنوز دست نخورده باقیاند. اما حالا این پاکستانیهاست که بیشتر از افغانستان بر حسن نیت و همکاریشان تأکید خواهند کرد و برای آن از آزادی ملا برادر به عنوان یک دستآویز بزرگ بهرهبرداری خواهند کرد.
ملا برادر چه کاربردی برای افغانستان دارد؟
حکومت افغانستان بهای سبکی برای آزادی ملا برادر نپرداخته است. درخواست آزادی او سالها نزد سیاستمداران پاکستان معلق بود. این تعلیق و بیتوجهی پاکستانیها، در نفس خود هزینهی هنگفت سیاسی برای حکومت افغانستان به بار آورد. رد این درخواست و بیتوجهی به آن، باعث شد که حکومت افغانستان دانسته یا ندانسته بر آزادی او بیشتر تأکید کند و اصرار بورزد. این مسئله در نفس خود ارزش ملا برادر را افزایش داد. تأکید حکومت افغانستان بر آزادی او بایستی براساس یک سلسله دلایلی استوار باشد که عملاً بتواند گرهی از مشکلات کشور را بگشاید. اما اگر حکومت افغانستان حتا بر کاربرد و کارآیی ملا برادر در گفتوگوهای صلح واقف نبوده باشد، بدون شک حکومت پاکستان به صورت برنامهریزی شده، با رد درخواست حکومت افغانستان برای آزادی ملا برادر، برای او ارزشگزاری کرده است. پاکستانیها به هدفشان از ملا برادر دست یافتند، اما حالا این حکومت افغانستان است که بایستی پاسخ دهد که با ملا برادر چه کند؟ و ملا برادر چه کاری برای حکومت و حل مسئلهی طالبان میتواند انجام دهد؟
خوشبینی حکومت افغانستان ناشی از نقشی است که ملا برادر در گروه طالبان داشته است. ملا برادر یکی از چهار نفری است که در تشکیل گروه طالبان نقش بارزی داشته است. بر عهده گرفتن مسئولیتهایی چون معاونیت وزارت دفاع و در سالهای اخیر معاونیت این گروه و همچنان نزدیکی و خویشاوندی او با ملا عمر رهبر این گروه، حکومت افغانستان را به این باور رسانده که آزادی او و مذاکره با او میتواند چرخشی قابل توجهی در جهت طالبان از جنگ به صلح و ترغیب شمار زیادی از جنگجویان این گروه داشته باشد. از سوی دیگر، حکومت افغانستان بدین باور است که ملا برادر، یکی از فرماندهان معروف و مهم طالبان است که حاضر به گفتوگو و صلح با حکومت افغانستان است. دستآویز حکومت و دلیل این محاسبه، گفتهها و زمزمههاییاند که گفته میشود ملا برادر با احمد ولی کرزی و حتا شخص حامد کرزی دیدار و گفتوگو کرده است.
حالا با فرض این که ملا برادر از چهرههای میانهروی است که حاضر به گفتوگو با حکومت است، پرسش اصلی این است که آیا ملا برادر میتواند در تأمین صلح و ترک جنگ عدهی بزرگی از افراد این گروه عملاً نقشی را ایفا کند؟ هرچند که هنوز باید مردد بود که ملا برادر چهرهی میانهرو و علاقهمند گفتوگو و صلح است؛ اما بدون شک ملا برادر، نه آنی است که حکومت افغانستان از او انتظار دارد. برای پرسش به این پاسخ، سوال جدیتر این است که آیا طالبان مجموعهای از اتباع ناراضی افغانستاناند که برای کسب قدرت با حکومت میجنگند، یا این که طالبان همان گروه سامانمند و سازمان فکری و نظامی است که مسئولیت جنگ نیابتی پاکستان در افغانستان را اجرا میکنند؟ آگاهان مسایل سیاسی، حکومت افغانستان، رسانههای بینالمللی و نهادهای معتبر جهانی، هرکدام این فرضیه را حقایقی میدانند که در قبال تعریف طالبان وجود دارد. از اینرو، دشوار است که تعریف واحد و جامعی از طالبان عرضه کرد. طالبان هم همان افغانهاییاند که علیه حکومت میجنگند و هم همان سازمانی است که مجری سیاستها و برنامههای پاکستان در افغانستان است. راهزنیها، قتل شهروندان و حملات کوچک محلی، کار گروهی است که میتوان از آنان افراد وفادار به مرام و مقام طالبان یادآوری کرد. این گروه که وفاداران و همفکران طالبانی است، که قبل از این حکومت، حکومت میکرد. آنها نقش بزرگی در راهاندازی جنگ و تأمین صلح ندارند. اما یک تهدید بالقوه برای تأمین صد درصدی امنیت در افغانستان به شمار میروند. گروه دیگر که همان سازمان منظم و اجرایی است، طالبانی است که رهبر آنان شبکههای تروریستی و نظامی پاکستان است. حملات بزرگی که عمدتاً بر سفارتخانهها، کنسولگریها، سازمانهای دولتی و ملکی انجام میشوند، مأموریتیهاییاند که این گروه برعهده دارند.
حالا اگر بپذیریم که طالبان عملاً نه آن گروهی است که در سالهای قبل از حکومت آقای کرزی وجود داشت، تعریفی که یکی از نظرات و باورهای غالب در تعریف طالبان امروزی نیز هست، پس در آن صورت نبایستی انتظار داشت که ملا برادر، در تشویق این گروه به صلح و ترک جنگ، تأثیر گسترده دارد. در این تعریف طالبان بخشی از نیروی اجرایی سازمانهای استخباراتی پاکستان است. با این تعریف ملا برادر، نه یک رهبر و فرمانده با اتوریته، بلکه یک مهرهی فرسوده و بدون صلاحیتی است که خودش بخشی از بازی پاکستان در قبال افغانستان است. ملا برادر برای تشویق این گروه به ترک جنگ، عملاً هیچکاری را به پیش برده نمیتواند. اگر طالبان را همان افرادی بدانیم که از بدنهی حکومت سابق طالبان دور یک محور فکری طالبانی جمع شده باشند، و اگر فرض براین باشد که ملا برادر فرد مهمی در میان کادرهای این گروه است، پس در چندسال گذشته بایستی شاهد فشارهای نظامی این گروه برحکومت پاکستان برای رهایی او نیز میبودیم. چیزی که عملاً اتفاق نیفتاد و طالبان هیچتلاشی را برای رهایی او انجام نداد. از اینرو، دلیلی وجود ندارد که نشان دهندهی اهمیت ملا برادر برای این گروه و تأثیر او بر گروهی به نام طالبان باشد.
پس از این احتمال حتا اگر ملا برادر بر افراد وفادار به گروه طالبان تأثیر داشته باشد، این تأثیر در حد تغییر مسیر جنگ نخواهد بود و این پاکستان است که باید تصمیم بگیرد که جنگ چگونه ادامه یاید و چگونه تمام شود.
پس در این میان، احتمال قویتر این است که ملا برادر، آنچنان که حکومت میپندارد، یک مهرهی قوی برای دستیابی به اتیوپیای صلح نیست. ملا برادر، فقط دستآویزی است که پاکستانیها تا ماههای دیگر با آن با حکومت بازی خواهند کرد و از این مجرا امتیاز خواهند گرفت.
آیا ملا برادر فرد مهمی است؟
پیروان گروه طالبان از ملا برادر به عنوان یکی از مغزهای متفکر این گروه یاد میکنند. او در مدارس پاکستان مسایل دینی خوانده و مدتی در گروه طالبان جنگیده است. ملا برادر پس از سقوط امارت اسلامی طالبان، شورای کویته، مهمترین تشکل طالبان پس از سقوط این گروه را رهبری میکرد. اما آیا ملا برادر همان اهمیتی را دارد که قبل از این داشت؟ به نظر نمیرسد که ملا برادر پس از رهایی همان کارآیی را برای طالبان و سازماندهی این گروه داشته باشد که قبل از این داشت. سپری کردن چندسال زندان تحت نظارت سازمانهای استخباراتی پاکستان در صورتی که ملا برادر یکی از افرادی باشد که خواهان گفتوگو با آمریکا و حکومت افغانستان بوده، بدون شک منجر به یک نوع اعتبارزدایی از ملا برادر در نزد سران گروه طالبان شده است. در صورتی که تعریف طالبان شامل تصوری باشد که ما طالبان را گروه افغانی و مستقل از حکومت پاکستان بدانیم، درآن صورت بعید است که رهبران این گروه یکبار دیگر ملا برادر را با همان صلاحیتها و نقشهای سابق محک بزند. انتظار اولیه این است که زندانی بودن او در درون پاکستان، منجر به اعتبارزدایی از ملا برادر در میان سران گروه طالبان شده باشد. از اینرو، اعتماد کردن به ملا برادر پس از رهایی، دشوارتر از سابق شده است.
پس ملا برادر از منظر طالبان، فرد مهمی نیست. لذا انتظار یک تأثیرگذاری جدی بر سایر سران گروه طالبان یا جنگجویان این گروه، انتظار بیهوده از ملا برادر است. در این صورت، با وجود این که ملا برادر برای حکومت افغانستان مهم است و با فرض این که ملا برادر خواهان گفتوگو و صلح با حکومت است، ملا برادر عملاً به یک مهرهی سوخته و ناکار طالبان تبدیل شده است. مسئلهی دیگر این است که محبوس بودن ملا برادر، عملاً او را از فعالیتهای اخیر طالبان بیاطلاع کرده است. حالا ملا برادر نمیداند که چه چیزی اتفاق افتاده است؟ کهها از سران طالبان زندهاند و کهها نیستند؟ چه تغییراتی در استراتژی و سازماندهی و مدیریت طالبان به وجود آمدهاند؟ اینها همه و همه کمک میکنند که ملا برادر، کاری را نه برای صلح و نه برای جنگ انجام داده بتواند.
مسئلهی مشکلات عصبی و صحی ملا برادر یکی از مسایل جدی دیگری است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. همچنان بحث این که با ملا برادر پس از آزادی چه خواهد شد، نیز مهم است. آیا ملا برادر در پاکستان خواهد ماند یا به افغانستان تحویل داده میشود، یا این که در کشور ثالثی فرستاده خواهد شد. این نمیتواند بیربط با کارآیی و عملکرد بعدی ملا برادر باشد.