نیویورک بوکز/ احمد رشید +
ترجمه: معصومه عرفانی
از سال 2001 تاکنون، بیش از 50 خبرنگار در افغانستان کشته شدهاند. اما تا امسال، هرگز تلاشی برای کشتار جمعی یک اتوبوس برای خبرنگارانی که تمام آنها برای بزرگترین و موفقترین رسانهی کشور کار میکردند، صورت نگرفته بود. این روند در تاریخ 20 جنوری امسال تغییر کرد؛ زمانیکه یک بمبگذار انتحاری، وسیلهای نقلیه که چهل خبرنگار و کارمند تلویزیون طلوع را پس از یک روز کاری به خانههایشان میبرد، منفجر کرد.
دست کم هفت نفر در این حادثه کشته شدند؛ ازجمله چند زن جوان که در بیست سالگی بودند. تعدادی از قربانیان به شکلی سوخته بودند که امکان شناسایی آنها وجود نداشت. یکی از مسافران که 26 سال دارد، بهشدت مجروح شده است. این مرگبارترین حملهی واحد علیه خبرنگاران در تاریخ افغانستان بود.
این وضعیت فعلی بیقانونی و ناامنی در افغانستان است؛ چهار ماه پس از آنکه رییسجمهور اوباما به این نتیجه رسید که ادامهی خروج نیروهای آمریکایی از این کشور منجر به فاجعه خواهد شد. تنها در امروز (دوشنبه، 12 دلو)، بر اثر انفجار یک ماشین بمبگذاری شدهی دیگر طالبان، حداقل 20 پولیس در برابر یک ساختمان پولیس در پایتخت کشته شدند. علیرغم حضور بیش از 9000 سرباز و مشاور آمریکایی، دیپلماتهای ایالات متحده اکنون حتا در کابل، فقط با استفاده از هلیکوپترها برای جلسات سفر میکنند. طالبان تقریباً تمام جادههای مهم کشور را در کنترل خود دارند و هر زمان که تصمیم بگیرند میتوانند این جادهها را ببندند. درنتیجه، آنها میتوانند شهرهای مهم را در محاصره قرار داده و همچنین از انتقال مواد غذایی و تجارت از شش کشور همسایهی افغانستان جلوگیری کنند.
باوجود صرف یک تریلیون دالر در افغانستان توسط مالیاتدهندگان آمریکایی از سال 2001 تاکنون، حقیقت این است که افغانستان کشوریست که میتوان گفت دولت آن هیچگونه توانایی برای اعمال حاکمیت، حتا در پایتخت خود، ندارد. فساد و جنگسالاری تبدیل به بخشی جداییناپذیر از این سیستم شده است و مردم بهتدریج باور خود به این حکومت را از دست میدهند. همچنان که وضعیت امنیتی بدتر میشود، افغانها اکنون بزرگترین جمعیت پناهجویانی را تشکیل میدهند که به اروپا میروند. تعداد مهاجران افغان تنها پس از مهاجران سوری قرار دارد. براساس آمار سازمان ملل متحد، آنها تقریباً 15 درصد از 650000 پناهجویی را تشکیل میدهند که در ماههای جنوری تا آگست به اروپا رسیدهاند. بسیاری از آنها از طبقهی متوسط و تحصیلکرده و دارای شغلهای خوبی در افغانستان بودهاند. این درحالی است که هنوز هم شاهد حضور گستردهی نیروهای خارجی در این کشور هستیم.
درمیان این فروپاشی حاکمیت قانون، تلویزیون طلوع نقطهای روشن و امیدوارکننده بوده است. این شبکه، شهرت زیادی برای گزارش خبری مبتنی بر واقعیت و پرداختن به مشکلاتی دارد که در کشور وجود دارند. همچنین این شبکه خلاقیت بسیاری از خود نشان داده است. برنامههایی محبوب از کشورهای دیگر را در افغانستان به اجرا درآورده و نخستین لیگ فوتبال را در این کشور راهاندازی نموده است. سریالهای طلوع در سراسر کشور بیننده دارند. طلوع، بیش از آنکه یک ایستگاه تلویزیونی باشد، یک نهاد ملی در کشوری است که تنها تعداد اندکی نهاد ملی دیگر در آن وجود دارند.
این شهرت به قیمت سنگینی بهدست آمده است. سال گذشته طالبان پس از متهم کردن طلوع به ارائهی گزارشهای نادرست دررابطه با جنایات انجام شده در قندوز، زمانی که این شهر شمالی بهطور موقت به دست طالبان افتاده بود، این شبکه را تهدید کردند. آنها مستقیماً رییس اجرایی طلوع، سعد محسنی، و سه برادر او را که در ادارهی این شبکه همکاری میکنند، تهدید کردند. کارمندان و مجریان برجستهی آن نیز مورد تهدید قرار گرفتند.
طالبان، قتلعام 20 جنوری را توجیه کردند، و سخنگوی طالبان، ذبیحالله مجاهد، در حساب تویتر خود نوشت:
«این حمله برای انتقام از دشمنی تلویزیون طلوع با اسلام، توهین آن به فرهنگ افغانستان، تحقیر مردم ساکن قندوز، و اتهامات نادرست آن علیه مجاهدین انجام گرفت. بهلطف و یاری خداوند متعال… این حمله موفقیتآمیز بود. وسیلهی نقلیه نابود شد و تمام مسافران فاسد و جاسوسانی که در آن بودند در آتش بلعیده شدند».
بمباران اهداف نرم، به یکی از شیوههای جنگی طالبان برای مبارزه با دولت افغانستان تبدیل شده است؛ همانگونه که داعش نیز آغاز به حمله در مناطق توریستی و اهداف نرم در شرق میانه و اروپا کرده است. درنتیجهی بدگمانی و همهدشمنپنداری طالبان، طراحان گرافیکی جوان، مستندسازان، ادیتورها و خبرنگاران –افرادی سرشار از شور و اشتیاق، بااستعداد و متعهد- بهعنوان جاسوس تلقی میشوند.
رییس شرکت طلوع، سعد محسنی، در گفتوگویی با من در مسیرش از یک تشییعجنازه به تشییعجنازهی دیگر همکاران ازدسترفتهاش، آنها را «بهترین و درخشانترین نسل جوانان ما» توصیف کرد. او گفت که «باوجود این تلفات، هیچگونه وقفهای در پوشش صادقانهاخبار وجود نخواهد داشت» و ادامه داد، «حمایتی که ما از سراسر کشور ازسوی مردم عادی دریافت کردیم، ما را حیرتزده کرد. همه با شنیدن خبر کشتهشدن همکاران ما احساس کردند چیزی را از دست دادهاند».
اما تراژدی واقعی آنجا است که سال گذشته و پس از دریافت تهدیدات، دولت وحدت ملی رییسجمهور اشرف غنی و دکتر عبدالله عبدالله وعده دادند اقدامات امنیتی ویژهای برای حفاظت از وسایل نقلیه، ساختمانها و استدیوهای طلوع درنظر گرفته خواهد شد. طلوع برای اسکورتهای مسلح پولیس، وسایل نقلیهی زرهپوش، و افزایش امنیت درخواست داده بود، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. پیش از حملهی انتحاری به موتر کارمندان، هیچ مراقب ویژهای توسط نیروهای امنیتی به عمل نیامده بود.
این، وضعیت افغانستانِ امروز است. کمتر از یک سال پس از خروج بخش زیادی از نیروهای آمریکایی، طالبان در تلاش هستند ولایت جنوبی هلمند را که یکی از پایگاههای اصلی این نیروها است، اشغال کنند. این جنگ ویرانکننده است و واکنش دولت کابل تاسفآور بوده است. تعجبی وجود ندارد که چرا مردم به طلوع بیشتر از دولت باور دارند.
افغانستان، فراموششده از سوی غرب، در برابر خطر یک جنگ داخلی چندجانبه با طالبان افغانستان قرار دارد که درحالحاضر، توسط مجموعهای از گروههایی مانند القاعده، جنبش اسلامی ازبکستان، چچنیها، و لشکر طیبهی پاکستان، تقویت میشوند. در تاریخ 28 جنوری، جنرال جان نیکلسون که رییسجمهور اوباما بهعنوان فرماندهی جدید نیروهای آمریکایی در افغانستان انتخاب کرده است، با اعضای کمیتهی نیروهای مسلح سنا تایید کردند که وضعیت امنیتی در افغانستان «رو به وخامت» است. اگر او این مسئله را تایید کرده است، بنابراین از اولین وظایف او مشخصکردن این مسئله است که آیا قابلیتهای ضدتروریستی نیروهای فعلی ایالات متحده که در افغانستان مستقر هستند کافیست یا خیر، و تضمین این مسئله که طالبان قندهار –خاستگاه اصلی این گروه در جنوب این کشور- را تصرف نمیکنند.
در اواخر ماه جنوری و بعد از قطع پایههایی که برق تاجیکستان را به کابل منتقل میکرد، جنگ میان گروه طالبان و نیروهای افغان در ولایت بغلان که در حدود 140 مایلی شمال کابل قرار دارد، آغاز شد. همچنین، حداقل در دو ولایت هممرز با پاکستان (ننگرها و زابل)، طالبان درحال جنگیدن با داعش هستند که برای جذب نیرو ازمیان اعضای ناراضی طالبان تلاش دارند. تنها در پایان ماه جنوری بود که به نیروهای ویژهی ایالات متحده در افغانستان اجازه داده شد تا جنگجویان داعش در این کشور را تحت تعقیب قرار بدهند –ثباتی بر بیعلاقگی پنتاگون در پاسخ به بحران در این کشور. نیروهای ایالات متحده اکنون میتوانند علیه داعش که بهعنوان خطری برای ایالات متحده معرفی شدهاند، مبارزه کنند. اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است: پس تهدیدی که در تمام این مدت که این گروه درحال ساخت پایگاهی در این کشور بود، در مقابل دولت افغانستان وجود داشته است چه میشود؟
ممکن است با نگاهی از دور، مبارزهی افراطگرایان درمیان خود چشمانداز خوبی داشته باشد. اما سوابق خشونت و جنگ میان گروههای شبهنظامی در ماههای اخیر بارها و بارها ثابت کرده است که در چنین درگیریهایی، غیرنظامیان بیگناه –تماشاگران، کودکان، مردمی که در زمانی نامناسب در جایی نامناسب بودهاند- قربانیان اصلی هستند. هیچ نشانی از پیروزی در این وضعیت وجود ندارد.
دولت کابل در شیب قرار دارد و بهسرعت اعتبار خود را، حتا در چشم طرفدارانش، از دست میدهد. این دولت دور اجرای اصلاحات ساختاری و قانون اساسی که از وعدههای اولیهی آن به حامیان بینالمللیاش بود شکست خورده است؛ در مقابله با بحران اقتصادی که پس از خروج نیروهای بینالمللی بر همه آشکار شده بود شکست خورده است؛ و همچنین در تقویت ارتش نیز شکست خورده است. فرماندهان غربی و حتا مشاوران خود غنی، اذعان کردهاند ارتش افغانستان وضعیتی مخاطرهآمیز دارد. دهها جنرالی که توسط غنی اخراج شدند، هنوز جایگزین نشدهاند و همچنین افغانستان هنوز وزیر دفاع ندارد. غنی تصفیهای مشابه در ادارات پولیس و ولایتها انجام داده است –در بیشتر موارد، افرادی را بدون جایگزینکردن اخراج کرده و خلای بزرگی برجا گذاشته است.
سطح پایبندی به اخلاقیات درمیان مقامات بسیار پایین است و ریاستجمهوری گویا دربرابر درخواستها ناشنواست، تاحدی که والیها و مقامات ولایتها مجبور شدهاند بارها ازطریق پیامهای فیسبوک یا تویتها به دولت هشدار بدهند که در محاصرهی طالبان قرار دارند و شهر یا پوستههای آنها درحال سقوط است. محمد جان رسولیار، معاون والی هلمند، یکی از این پیامها در فیسبوک منتشر کرده و گفته بود سربازانی که از شهر سنگین هلمند دفاع میکنند، بهشدت با کمبود غذا و مهمات مواجه هستند و توسط طالبان محاصره شدهاند. اگرچه این بیانیه توجه گستردهای را به خود جلب کرد، اما غنی او را به دلیل سرکشی اخراج کرد.
درهمینحال، در کابل مخالفان دولت درحال قدرتگرفتن هستند، یک جناح جدید ضدغنی درحال ظهور است و یک بحران سیاسی گسترده در کشور پیشبینی میشود. بسیاری از سیاستمداران میگویند که اصلاحات قانون اساسی باید فوراً انجام شود، تا از فروپاشی کشور، یا کودتای سیاسی توسط یک یا چند تن از جنگسالاران یا بخشی از ارتش، جلوگیری شود. بعضی از روشنفکران و سیاستمداران افغانستان از رییسجمهور درخواست کردهاند تا لویه جرگهی اضطراری برگزار کند.
این لویه جرگه، باید اصلاحاتی در قانون اساسی را معرفی کند که مقدمهی ایجاد یک دموکراسی پارلمانی برای این کشور باشد – چیزی که گروههای غیرپشتون و بسیاری از افغانهای ساکن شهرها، از سال 2001 تاکنون خواستار آن بودهاند. این اصلاحات ممکن است با تلاشی تازه برای آوردن طالبان بر سر میز مذاکره همراه شوند، و حتا آنها را برای سهمگرفتن در لویه جرگه تشویق کنند. تاکنون، غنی دربرابر این اقدام مقاومت کرده است، اما پس از قتلعام کارمندان تلویزیون طلوع، کاسهی صبر مردم درحال لبریزشدن است.