حسین رهیاب
hrahyab@yahoo.com
افراد انساني از موفقيت و خوشبختي، برداشت متفاوتي دارند. برخي تصور ميكنند كه موفقيت در گرو داشتن ثروت بسيار است و به همين دليل ثروتمندان را خوشبختترين مردم ميدانند و برخي احساس ميكنند كه تعادل مالي نشانهی موفقيت و خوشبختي ميباشد. برخي نيز تصور ميكنند كه داشتن سرمايهی معنوي مايهی آرامش روحي و رواني و در نتيجه عامل و راز خوشبختی ميباشد.
به نظر ميرسد كه هيچيك از موارد ذكر شده نميتوانند عامل خوشبختي انسان باشند. فقر، ثروت، دارايي، نداري و… به تنهايي نه عامل خوشبختي است و نه بدبختي و به موفقيت و پيروزي هم نميانجامد، همانگونه كه نداشتن آنها نيز نشانهی ناكامي نيست، مسايل مالي و مانند آن نه عامل آرامش است و نه نگراني، نه عامل سعادت است و نه شقاوت و… بسياري از مردان و زنان بزرگ، مخترعان، كاشفان، سرداران و… در عين ناكامي، فقر، ناتواني، تنهايي و… احساس موفقيت و خوشبختي داشته و خود را سعادتمند ميدانستند، در حالي كه در مقابل آنها ثروتمنداني بودند كه احساس ناكامي و بدبختي كرده و خود را ناتوان و خوار ميپنداشتند.
موفقيت و در نتيجه خوشبختي، خواسته و تصوري است، كه يك فرد از زندگياش دارد و ميخواهد به آن دست پيدا كند. برخي موفقيت را در دستيابي به ثروت ميدانند، برخي آن را در مقام و موقعيت اجتماعي و سياسي ميجويند، برخي در خدمت به مردم جستوجو ميكنند، برخي در شهرت، برخي در انجام كارهاي بزرگ، برخي در مبارزه و خلاصه هركسي در زندگي خواسته و هدفي دارد و رسيدن به همان خواسته وهدف، نشانهی دستيابي به موفقيت و خوشبختي ميباشد. بزرگان تاريخ، موفقيت خود را در انجام فعاليتهايی ميدانند كه منجر به رسيدن آنها به هدفشان شود. اديسون موفقيت را در كار شبانهروزي ميداند، ماندلا در فعاليتهاي آزاديخواهانه، ناپلیون در كشورگشايي و گسترش قلمرو سياسي خود، چارلي چاپلين در شهرت و محبوبيت و… خلاصه هركسي موفقيت را در هدفي جستوجو ميكند و خوشبخت كسي است كه داراي هدف و خواستهاي ميباشد و بر همان اساس هم حركت كرده و بکوشد. در اين ميان افراد بيهدف و بيبرنامه و كساني كه نميدانند براي چه زندهاند و براي چه زندگي ميكنند و خواسته و هدف آنها مشخص نيست، افراد ناكام محسوب شده و به موفقيت هم دست نمييابند، زيرا تصوري هم از موفقيت ندارند. اينان كسانياند كه تلاششان براي زنده بودن صرف صورت ميگيرد و ميشود گفت كه به نظر آنان، چون زندهاند و نفس ميكشند، مجبورند زندگي نموده و به مقدار همان زنده بودن هم لازم است كه فعاليت نمايند تا روزگار سپري شود و به اين طريق گذشت ايام، مهمترين تحولي است كه در زندگي آنان وجود دارد.
چارلي چاپلين: «پيروزي آن زمان لذت بخشتر است كه محصول دسترنج و تلاش خود انسان باشد، نه محصول رنج ديگران».
ناپلیون: «پيروزي نصيب كساني ميشود كه بيش از همه استقامت دارند».
موريس مترلينگ: «اگر در اولين قدم موفقيت نصيب ما ميشد، سعي و عمل ديگر معنا نداشت».
توماس اديسون: «آنان كه در زندگي پيروز و كامياب شدهاند، اول از نظر فكر و روح پيروز و كامياب شدهاند».
به نظر ميرسد عامل موفقيت و خوشبختي انسان، داشتن رضايت دروني از زندگي ميباشد. يعني خوشبخت كسي است كه زندگياش به گونهاي است كه كاملا از آن احساس رضايت و آرامش ميكند، از زندگي راضي است و حوادث، مشكلات، گرفتاريهاي زندگي براين رضايت تأثيري ندارد. ممكن است كه اين فرد فقيرترين مردم باشد يا ثروتمندترين مردم. مال وثروت يا فقر و نداري در اين قضيه دخالتي ندارد.
نلسون ماندلا در «راه دشوار آزادی» مينويسد: «من در سراسر زندگيام، خود را وقف اين مبارزهی مردم آفريقا كردهام. من عليه حاكميت سفيدپوست جنگيدهام و بر ضد سلطهی سياهپوست مبارزه كردهام. من همواره آرمان يك جامعهی دموكراتيك و آزاد را كه در آن همهی مردم در همآهنگي كامل و با امكانات برابر در كنار هم زندگي كنند، گرامي داشتهام. اين آرماني است كه اميدوارم به خاطر آن زنده بمانم و به آن دست يابم. اما اين آرماني است كه حاضرمـ در صورتي كه ضروري باشدـ در راه آن جان دهم».
عوامل خوشبختي
عوامل بسياري را ميتوان موجب خوشبختي دانست. دانشمندان نزديكترين مردم به خوشبختي به شمار ميروند، زيرا علم و دانش وسيلهی بسيار مناسب و ايدهآلي براي دستيابي به شادابي و آرامش ميباشد و دانش قدم اول براي رسيدن به اهداف بزرگ به شمار ميرود، زيرا همهی افراد موفق مجبورند در زمينهی مورد علاقهی خودـ هرچه كه باشدـ ابتدا به كسب دانش و آگاهي اقدام نموده و سپس دست به عمل بزنند و خوشبختي، سعادت، آرامش و… به دست نميآيد، مگر با كار و تلاش و كوشش شبانهروزي. تنپروري، رفاهطلبي، آسايش و… موجب سقوط انسان خواهد شد، زيرا به گفتهی آن حكيم: «مزد آن گرفت جان برادر که كار كرد».
گرچه مشخص نمودن عوامل خوشبختي، سخت و دشوار است، ولي ميتوان گفت كه دانش، داشتن هدف در زندگي، برنامهريزي، تلاش و كوشش شبانهروزي، فعاليت، كار، اميد، آيندهنگري، ايمان، عشق، انگيزه، خلاقيت و… از مهمترين عوامل خوشبختي به شمار رفته و زندگي براي افراد خوشبخت، چيزي جز كار و تلاش مداوم و مستمر براي رسيدن به اهداف بزرگ نميباشد.
نشانهی خوشبختي
خوشبختي نشانههاي زيادي دارد. انسان اگر آگاهانه و خردمندانه زندگي نمايد، خوشبخت خواهد بود. افراد آگاه و خردمند سينهي مالامال از عشق و محبت داشته و در سينهی آنان جايي براي دشمني و عداوت، نفرت و كينهتوزي، بخل و حسادت وجود ندارد.
انجام كارهاي خوب وظيفهی كساني است كه توان آن را دارند و اين افراد خدمتگذار مردم بوده و در نزد خدا داراي پاداش، اجر و قدر و منزلت فراوان ميباشند. توانگران اعتقاد دارند كه بيش از آنچه كه به دست ميآوري، ببخش. بخشش هم موجب وفور نعمت ميشود و هم موجب ستايش مردم.
افراد خوشبخت، مخفيگاه رازهاي خود و ديگران به شمار رفته و خوشبختي بدون رازداري امكان ندارد. حفظ راز ديگران لازمهی دوستي با مردم و مايهی جلب اعتماد آنان است. حفظ رازهاي شخصي موجب دورماندن از زبان مردم و آرامش روحي و رواني و عدم دخالت ديگران در مسايل خصوصي انسان خواهد شد.