این روزها محققان سخت در تلاشاند تا بفهمند چه عاملی میتواند باعث شکست در مأموریتهای سخت و طاقتفرسایی نظیر سفر به مریخ شود. یکی از این محققان دکتر الکساندر کومار است که در ایستگاه تحقیقاتی کونکوردیا در قطب جنوب تحقیق میکند؛ مکانی بسیار دور افتاده و بسیار سرد که فقط در سه ماه از سال میتوان به آنجا وارد یا خارج شد. افرادی که در این پایگاه هستند، 9 ماه از سال را در انزوای کامل و در تاریکی بهسر میبرند. او در تلاش است تا اثرات جسمی و روحی سفرهای فضایی بر انسان، خصوصا نقش انزوای شدید و طولانیمدت بر بدن انسان را در چنین مأموریتهایی بهتر درک کند. مصاحبه با دکتر کومار دربارهی زندگی در ایستگاه کونکوردیا و این که چگونه اقامت او میتواند پیشدرآمدی برای انجام یک مأموریت فضایی سرنشیندار به سیارهی سرخ باشد، حاوی نکات جالب و آموزندهای است که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
حالا دقیقا کجا هستید؟
من در مکانی هستم که میتوان آن را مریخ سفید نامید؛ جایی در قلب قطب جنوب. اینجا سردترین، تاریکترین و دشوارترین مکان از لحاظ شرایط محیطی روی سیارهی ماست. هماکنون دما در اینجا تا 80- درجهی سانتیگراد کاهش یافته و در بدترین شرایط ممکن است حتا تا صد درجهی سانتیگراد زیر صفر هم برسد. سراسر داخل پنجرهی اتاق را یخ پوشانده و بیرون تاریک است؛ شرایطی که در سه ماه گذشته و به شکل 24 ساعته به همین شکل و با بادهای سرد همراه بوده است. ما در ارتفاع 3800 متری بالای سطح دریا هستیم که همین موضوع نفس کشیدن را با مشکل روبهرو میکند. ما در اینجا از ابتدای فصل بهار تا اواخر پاییز در نیمکرهی شمالی که مصادف با آغاز فصل زمستان در اینجاست کاملا تنها و جدا زندگی میکنیم.
پایگاه کونکوردیا مکان منحصربهفردی است که مشترکا توسط مؤسسهی قطبی فرانسه و مؤسسهی ایتالیایی «برنامهی قطب جنوب» اداره میشود. این پایگاه شامل دو برج استوانهای سه طبقه است. چنین شکلی تخیل شما را به این سمت میبرد که این مکان ممکن است در داخل موشکهای ساتورن V به اینجا منتقل شده باشد. شاید عنوان منزل برای چنین مکانی عجیب به نظر برسد، اما این بستگی به شما دارد که در اینجا چقدر احساس راحتی کنید. پایگاه ما در منطقهای است که چشمانداز آن در هر جهت فقط هزاران کیلومتر یخ است.
شما در آن جهنم یخزده چه کار میکنید؟
من تنها عضو انگلیسی گروه 13 نفرهای هستم که اکنون در پایگاه کونکوردیا زندگی میکنیم. من مسئول ارزیابی و مستندسازی هرگونه بیماریهای ذهنی و بدنی در اینجا و در صورت لزوم درمان آنها هستم. من باید انتظار هرچیز غیرمنتظرهای را داشته باشم و خود را برای هر اتفاقی آماده کنم و بهمحض برخورد با یک سوژهی تندخو به تنهایی با آن مقابله کنم. در کنار نقشم بهعنوان دکتر پایگاه، من مطالعات آژانس فضایی اروپا تحت عنوان «برنامهی سفر فضایی» انسان را نیز هدایت میکنم که طی آن به بررسی اثرات فیزیولوژیکی و روانی زندگی در انزوای شدید و طولانیمدت میپردازیم. تحقیقات من کمک خواهد کرد تا درک کنیم تحمل انسان در برابر فشارهای فیزیولوژیک و روانی تا چه حد است. این کار ممکن است روزی به انجام یک مأموریت سرنشیندار به مریخ کمک کند و مهمتر از آن بازگشتی امن و سلامت برای فضانوردان به زمین را تضمین کند.
از قطب جنوب چه چیزهایی دربارهی مریخ میتوان آموخت؟
زندگی در اینجا نزدیکترین شرایط به آن چیزی است که یک نفر میتواند از زندگی روی یک سیارهی دیگر تجربه کند. من برای توصیف این احساس کلمهی سیارهی کونکوردیا را ابداع کردهام. با وجود تفاوتهای قابل توجه در میزان جاذبه و فشار اتمسفیر بین قطب جنوب و سطح مریخ، آنها از یک نظر باهم شبیه هستند. متوسط دمای سطح مریخ 55- درجهی سانتیگراد است که تقریبا شبیه به سرمای شدید هوا در کونکوردیاست و در ضمن ما در اینجا کاملا تنها و دورافتادهایم.
گروه از اوایل بهار به طور کامل از بشریت جدا میشود. ساکنان کونکوردیا در مقایسه با فضانوردانی که در ایستگاه فضایی بینالمللی زندگی میکنند، بیشتر از تمدن دور هستند. ترک پایگاه تا اواخر پاییز برای ما غیرممکن است. در کنار مطالعه و واکنش به پویایی گروه، ما باید برای مقابله با هرگونه چالشهای روزمره که مربوط به نگهداری سیستم پشتیبانی حیات و نقص در تجهیزات یا خرابی آنهاست، آماده باشیم. ما باید به طور کامل خودکفا باشیم. تمام غذاهای ما کنسرو شده، خشک و آماده است. در طول زمستان هیچروشی برای تحویل غذا و کالا وجود ندارد. ما تنها هستیم و شرایطمان دقیقا مانند فضانوردانی است که به سیارهی مریخ رفته باشند.
آیا زندگی در چنین مکان دورافتادهای روی روان شما هم تأثیر گذاشته است؟
در اینجا عوامل روانی مهمی مرتبط با محدودیت ناشی از حبس، انزوا و محرومیت حسی وجود دارد. یکی از همکاران قبلی به من گفته بود که یکنواختی بزرگترین چالش زندگی در انزوای کونکوردیاست. من با نظر او مخالفم، چرا که من از طریق انترنت، تیلفون و دیگر اعضای گروه به اطلاعات دسترسی دارم. در حقیقت میتوان گفت که ما امروزه در مقایسه با عصر قهرمانانهی اکتشاف قطب، در میان انبوه اطلاعات احاطه شدهایم و زندگی یکنواخت نیست. اینجا پتانسیل زیادی برای تحریک ذهن شما از طریق بازیها، سرگرمیها، گفتوگو و اخبار دنیای خارج از کونکوردیا وجود دارد. البته با نزدیک شدن به اواسط زمستان (مطابق با نیمهی تابستان در نیمکرهی شمالی) اعضای گروه مجبورند به اتاقهای خود برگردند که ممکن است شرایط خطرناکی را در انزوای کامل رقم بزند، چرا که تنها دسترسی شما به ارتباط انسانی در ایستگاه هم از بین میرود.
حواس و احساس شما در چنین شرایطی ضعیف شده و هرگونه تحریک حسی در چنین شرایطی نعمتی بزرگ محسوب میشود. ما آشپز مبتکری بهنام جورجیو دیدا داریم که همواره سعی میکند ما را با ترکیب طعمهای جدید و نوشیدنیهای منحصربهفردش متعجب کند. او در حال گذراندن سومین زمستان خود در کونکوردیاست، اما در نهایت زندگی ما از شرایط رنگارنگ به زندگی در شرایط سیاه و سفید زمستان تغییر میکند. در چنین شرایطی گویی حواس ما در پس تاریکی، یخ و سکوت رنگ باخته و پژمرده میشود. بنابراین، زمانی که یک محرک جدید به وجود میآید، ممکن است به شکل نامتناسبی برای ما جذاب یا ناراحت کننده باشد. بهعلاوهی سرعت، عکسالعمل ما در چنین شرایطی کندتر میشود. اخیرا باد شدیدی باعث شد در اتاق به صورت من برخورد کند و من به مدت سه روز از این ضربه رنج میبردم. در حالی که در روز روشن و با حواس طبیعی مطمئنم که از وقوع چنین برخوردی جلوگیری میشد. شاید دلیل اصلی چنین اتفاقی جدایی بیش از حد ما از زندگی روزمرهیمان روی زمین است.
آیا به کمک فنآوری میتوان بر این انزوا غلبه کرد؟
با کمال تعجب باید بگویم که من اغلب به نبود ارتباطات در اکتشافات قطبی دهههای قبل غبطه میخورم. امروزه با افزایش قابلیتهای فنآوری و ارتباطات گستردهی ماهوارهای امکان آگاهی از مشکلات یا دریافت خبرهای ناراحت کنندهای مانند مرگ انسانهایی که دوستشان داریم، یا کاهش دستمزد و مزایا بهراحتی به ما رسیده و ذهن ما را به خود مشغول میکند. چنین اخباری بهراحتی توسط یک ایمیل، پیامک، تماس ویدیویی یا صفحهی فیسبوک به ایستگاه ما میرسد و مانند بمب منفجر میشود. هیچراه فراری از این اخبار نیست و شما در چنین مکانی زندانی ذهن خودتان هستید. البته قطع ارتباط هم ممکن است شما را با چالشهای غیرمنتظرهای روبهرو کند. اخیرا یکی از اعضای گروه به من گفت که چگونه او احساس مرگ میکرده، در حالی که این احساس واقعی نبوده است. مطمئنا زوال شخصیت (مسخ شخصیت) و دیریالیزاسیون (تغییر در درک یا تجربهی جهان خارجی به طوری که غیرواقعی به نظر میرسد) بهعنوان ویژگیهای استرس روانی قابل توجه در چنین محیطی به رسمیت شناخته شده است.
برخورد شما با انزوای کونکوردیا چگونه است؟
حس رفاقت مانند سرگرمیهای عادی بسیار حیاتی و مهم است. خواندن و گوش دادن به موسیقی تأثیر بهسزایی دارد. من بهتازگی متوجه شدم که پخش آهنگهای جری لوییس بعد از نان چاشت بیش از هر داروی دیگری باعث ارتقای روحیهی افراد شده و شاید عاملی برای فرار گروه از واقعیات زندگی در ایستگاه کونکوردیا باشد. البته سلیقه و ذایقهی افراد متفاوت است. بهعنوان مثال، من و دکتر ایگور پتنکوف، هواشناس روسی گروه اواخر هرشب یک پیاله چای با نان تست مینوشیم، در حالی که به موسیقیهای کلاسیک مورد علاقهی او گوش میدهیم.
گروهی که در آینده قرار است در مریخ مستقر شوند، با چالشهای روانی مختلفی مواجه خواهند شد. آیا تجربهی شما در اینجا به فضانوردان آینده که عازم مریخ هستند، کمک خواهد کرد؟
تمام تلاشهای زمینی برای خلق تصویری شبیهسازی شده از زندگی در مریخ صورت میگیرد، اما چیزی هست که شبیهسازی آن غیرممکن به نظر میرسد؛ نبود جاذبه و بیوزنی در فضا که مسبب برخی از محدود کنندهترین و چالش برانگیزترین شرایطی است که انسان در فضا با آن مواجه میشود.
تیم پیک، یک فضانورد به من یادآوری کرد که بیوزنی حتا طی یک بازهی زمانی کوتاه روی بسیاری از چیزها مانند تعادل، سلامت قلب و عروق، حجم عضلات و تراکم استخوانها میتواند تأثیرگذار باشد. علاوه بر اینها فضانوردان در سفرهای بین سیارهای با موضوعات دیگری همچون اشعهی کیهانی، تابشهای سطح مریخ، ذرات گرد و غبار و توفانهای مریخی مواجهاند. خوشبختانه ما در کونکوردیا با چنین چیزهایی مواجه نیستیم. اینجا ما با چالشهای روانی نظیر آشفتگی الگوی خواب، استرسها قلبیـعروقی ناشی از نداشتن فعالیت نسبی در دورههای طولانی و فقدان ویتامین D در نتیجهی تاریکی قطب مواجهیم. در اینجا من پیگیر تغییرات ریتم شبانهروزی گروه در نتیجهی دورههای تاریکی طولانیمدت، تغییر خلق و خو، تعامل اجتماعی و میزان استرس گروه هستم. درک گذشت زمان در زمستانهای تاریک قطب جنوب بسیار دشوار است. در چنین شرایطی حفظ یک برنامهی منظم اشتغال برای جلوگیری از خطر به هم ریختن ساعت زیستی بدن بسیار مهم است.
اگر دارای چنین برنامهای نباشید، در طول سه ماه زمستان و زمانی که مجبورید در تاریکی مطلق از خواب بیدار شوید، ذهن شما برای فعال شدن به زمان زیادی نیاز خواهد داشت. درست مثل ماشین موتری که در یک هوای سرد زمان بیشتری برای گرم شدن نیاز دارد. تحقیقات من نشان میدهد در طول دوره تاریکی کامل، افراد دچار کندی ذهن، مشکلات حافظه و ناتوانی در تمرکز میشوند.
آیا بودن شما در کونکوردیا به هرگونه نتیجهگیری دربارهی ترکیب گروه ایدهآل یک مأموریت فضایی سرنشیندار به مریخ منجر شده است؟
گرچه سخت میتوان گفت که از لحاظ توان خودکفایی، تعادل مهارتها، محدودیت منابع در دسترس در مقابل افزایش خطرات پزشکی، یک گروه چندنفره برای چنین سفری میتواند ایدهآل باشد، اما معتقدم یک گروه چندملیتی که به لحاظ روحی و جسمی غربال شده و قبلا تجربهی فضا را داشته یا مدت زمانی را در مکانی شبیه به کونکوردیا گذراندهاند، میتواند ترکیب مناسبی باشد.
و سوال آخر، شما تنها دکتر گروه هستید. اگر بیمار شوید، چه اتفاقی میافتد؟
من نمیتوانم در مورد پیامدهای پزشکی اینجا صحبت کنم، اما از وقتی که در اینجا زندگی و کار میکنم، آموختهام که امیدوار و دعاگو باشم که هرگز در موقعیت دکتر لئونید روگوزوف روسی قرار نگرفتهام که سال 1961 مجبور شد با بیحسی موضعی، آپاندیس خود را از شکمش خارج کند. به همین دلیل دربارهی مأموریت به مریخ هم من فکر میکنم فرستادن دو پزشک ایدهی بهتری باشد.
اینجا هیچ شباهتی به مریخ ندارد
رومن چارلز، یکی از اعضای گروه آزمایش مریخ 500 که برای شبیهسازی مأموریت مریخ، 520 روز در انزوا بوده میگوید: در اینجا چیزی شبیه به مأموریت یکطرفه به مریخ وجود ندارد. برای سفر به مریخ فضانوردان باید طرحی برای بازگشت به زمین داشته باشند.
مأموریتهای آپولو به ماه هم چیزهایی به ما آموخته و سرنخهایی به ما داده است. در گزارش فضانوردان آمده بود که آنها برای انجام حداکثر تحقیقات به یک برنامهی زمانبندی وفادار و آنقدر مشغول بودهاند که وقتی برای فکر کردن به جدایی از سیارهی زمین و فاصلهی بسیار زیاد تا خانهیشان نداشتهاند.
این موضوع در اعزام انسان برای زندگی دایم در یک سیارهی دیگر در تناقض است. در زندگی دایم همیشه موقعیتهایی پیش میآید که شما کاری برای انجام ندارید و آن وقت است که افکار منفی سراغتان میآید. این نقطهی خطرناک ماجراست. «بیبیسی/ مترجم: آتنا حسنآبادی»