????????????????????????????????????

یک نفر، یک خیمه؛ آیا خان ولی عادل دیوانه است؟

خان ولی عادل، باشنده ولایت پکتیا است و 24 سال سن دارد. او در جاده دارالامان شهر کابل، مقابل شفاخانه کیور، خیمه تحصن برپا کرده و از خانواده‌اش می‌خواهد 5 دختری را که قرار است به بد بگیرند، قبول نکنند. او می‌گوید شش سال است که با خانواده‌اش درگیر است و چهار سال می‌شود که از خانواده‌اش رانده شده است.
عادل می‌گوید دختر به بد دادن جایز نیست و باید این سنت ناپسند اجتماعی از میان برداشته شود. او می‌گوید در جایی که تولد و بزرگ شده، تاکنون چیزی به‌جز وحشت در آن‌جا ندیده است. او می‌گوید حتا خواهران خودش به بد داده شده‌اند.
خان ولی می‌گوید در پکتیا دختر منحیث پول و ابزار به‌خاطر حل منازعات و جبران خسارات به بد داده می‌شود. عادل در واکنش به این مسئله، دست به تحصن زده و می‌گوید زن نباید به‌حیث پول، ابزار و آله‌یی برای حل مشکلات اجتماعی استفاده شود.
خون با خون شسته نمی‌شود
خان ولی عادل درحالی دست به تحصن می‌زند که در نتیجه دشمنی دیرینه بین دو خانواده، چندین سال پیش دو تن از اعضای فامیلش؛ دو برادرش، کشته و دو تن دیگر زخمی شده‌اند. اکنون فامیل عادل برای پایان بخشیدن به این دشمنی، از خانواده قاتل ده دختر خواسته و عادل می‌گوید اکنون این خواسته به پنج دختر فیصله شده است. عادل می‌گوید خواسته فوری‌اش این است که جلوی این کار گرفته شود و فامیلش نباید این دختران را به بد بگیرند.
عادل در مقابل دروازه خیمه تحصن خود نوشته است: «خون به خون شسته نمی‌شود و کشته‌شدگان با کشتن زنده نمی‌شوند، بنابراین: کشته بس است! بخشش بهتر از قصاص و انتقام‌گیری خودسرانه ناجایز است».

خون با خون شسته نمیشود
خون با خون شسته نمیشود

«خیمه تحصن در برابر ظلم روا پنداشته شده در جامعه»
در کنار عادل نشستم و در یک گفت‌وگوی صمیمی از گذشته‌اش برایم گفت و از نگرانی‌ی یادآور شد که مثل سایه به‌دنبال‌اش است. عادل می‌گوید جهالت در منطقه‌اش به حدی رسیده که «حتا بسیاری چیزهای ناجایز را ما جایز دانسته‌ایم.» او می‌گوید مسایل کوچک چون «قلعه‌والی»، «غیرت»، «ناموس» و «زمین» است که کشته برجای می‌گذارد و این مسایل در جامعه به شکلی از اشکال قبولانده شده است.
خان ولی عادل نام خیمه تحصن‌اش را «خیمه تحصن در برابر ظلم روا داشته شده» گذاشته و می‌گوید از طرف ملاهای محلی، بزرگان قومی و متنفذین محلی این ظلم و وحشت روا داشته شده است.
از عادل پرسیدم آیا قاتل اعضای فامیلش راضی به بد دادن دخترانش هستند یا نه. عادل گفت: «بدون شک، آن‌ها باید یا کشته شوند یا پنج دختر بدهند. آن‌ها به‌جای کشته شدن ترجیع می‌دهند پنج دختر شان را بدهند.»
عادل می‌گوید در پکتیا به تمامی مراجع دولتی و محلی مراجعه کرده است اما هیچ یک برای جلوگیری از این کار اقدام نکرده است.

«خیمه تحصن در برابر ظلم روا پنداشته شده در جامعه»
«خیمه تحصن در برابر ظلم روا پنداشته شده در جامعه»

بد دادن دختران جایز است؟
عادل می‌گوید: «معلوماتی که تازه دریافت کرده‌ام مردم، بزرگان قوم و ملاصاحبان، می‌خواهند این مشکل را خلاص کنند. پدر و برادرانم و دیگر دوستانی که طرف ما هستند می‌گویند باید ده دختر را به ما بدهند یا پنج نفر شان را می‌کُشیم.»
«بد دادن دختران جایز است؟؟؟ اگر مردان مرتکب جرم، جنایت و خیانتی شده‌اند، زنان و خواهران آن‌ها که گناهی ندارند چرا باید تاوان جرم و گناه مردان را بپردازند؟ بد دادن زنان و دختران بس است!» این شعاری است که عادل آن را نوشته و در مقابل خیمه‌اش نصب کرده است.
عادل تصمیم گرفته است با برپا کردن خیمه تحصن جلو این کار را بگیرد. عادل از دولت افغانستان و رسانه‌ها می‌خواهد در این زمینه او را همکاری نموده و جلوی این رسم ناپسند اجتماعی را بگیرند. عادل می‌پرسد: اگر نتوانیم جلوی این کار را بگیریم، چطور در این دنیا زندگی کنیم؟ او می‌گوید اگر دو نفر هم در کنارش بیاستد جلوی این کار را می‌گیرد.

بد دادن دختران جایز است؟
بد دادن دختران جایز است؟

می‌خواهم خواهرانم درس بخوانند
خان ولی عادل خیمه تحصن برپا کرده و می‌گوید از خانواده‌اش می‌خواهد تا به جای بد دادن و به بد گرفتن دختران، به خواهرانش اجازه بدهند درس بخوانند. او می‌گوید در فامیل شخصی خودم قانون وضع شده که «دختر حق ندارد به مکتب برود».
عادل می‌خواهد در پکتیا به دختران اجازه داده شود تا به مکتب بروند. او می‌گوید دختران هم حق دارند تحصیل کنند. عادل می‌گوید: «هیئت تعیین کنید بروید اگر در فامیلم حتا یک جلد کتاب یافتید بیایید من جریمه می‌پردازم.»
عادل می‌گوید در پکتیا مکاتب دخترانه فعال نیست. به گفته‌ی عادل: «از میان بیش از 3000 اشتراک کننده کانکور در این ولایت، تنها 5 درصد را دختران تشکیل می‌دهد.»
او می‌گوید: «همان مسئله مکاتب خیالی است. پیسه را متنفذین منطقه و قوم می‌برند. حکومت به شکلی از اشکال از سنت‌های غیرمشروع دفاع می‌کند.»
خان ولی در داخل خیمه‌اش بَنری را نصب کرده است که در آن نوشته شده است: «جناب رییس جمهور! چرا در حکومت شما به دختران حق تعلیم داده نمی‌شود.»

????????????????????????????????????

از تهدید تا متهم به دیوانه بودن
مشکل عادل تنها این نیست. او با لحن پر از درد می‌گوید پدرم متهم به غضب زمین است. وقتی به پدرم می‌گویم چرا این کار را می‌کنی او تهدید می‌کند. عادل می‌گوید: «پدرم با جمعی از بزرگان قوم به قومندانی امنیه رفته و آن‌ها شصت می‌کنند که عادل دیوانه است. همه‌ی شان گواهی می‌دهند که این چهار سال است که تکلیف روانی دارد.»
تنها گفته‌های عادل به این خلاصه نمی‌شود. او می‌گوید اکنون از طرف خانواده‌اش هم تهدید می‌شود. عادل می‌گوید: «تهدید کرده‌اند، دیوانه و بی‌غیرت مرا معرفی کرده‌اند و من حالا نمی‌توانم حتا به ولایت بروم.»
عادل می‌گوید مخالفت‌ها همرایش زیاد شده است. از او پرسیدم به نهادهای امنیتی مراجعه کرده است یا خیر. او گفت: «وقتی این‌جا خیمه برپا کرده‌ام، حکومت مجبور است امنیت مرا تأمین کند.»
خان ولی عادل چه می‌خواهد؟
عادل در داخل خیمه‌اش تابلویی را نصب کرده است که در آن به سه زبان، فارسی؛ پشتو و انگلیسی، خواسته‌های اساسی‌اش نوشته است. «از فامیلم می‌خواهم به خواهرانم اجازه درس خواندن بدهد»، «از فامیلم می‌خواهم که با قاتلین برادرانم به جای انتقام‌گیری، با آن‌ها صلح کند و مشکل خویش را از راه قانونی حل نماید»، «از فامیلم می‌خواهم از گرفتن و دادن دختران در بد خودداری نماید»، «از فامیلم می‌خواهم زمین‌های غصب شده مردم را دوباره به مردم تسلیم نماید»، «از فامیلم می‌خواهم که خواهرانم را به فروش نرساند»، «از شورای علما و وزارت حج و اوقاف می‌خواهم که برای ما اطمینان بدهد که بعد از این هیچ عالم دین و ملا صاحب‌ها حق بستن نکاح دختری را ندارند که در بد داده می‌شود. علاوه برآن، هیچ‌کس حق ندارد در عقد نکاح جبری اشتراک نماید» و «از شوراهای ولایتی می‌خواهم که برای ما اطمینان بدهند که این‌ها با بزرگان قوم و علمای دین ولایت خویش به فیصله برسد که بعد از این هیچ کس حق ندارد دختران و زنان را در بد بدهند» از خواسته‌های اساسی عادل می‌باشد.
خان ولی عادل می‌گوید مولوی‌ها می‌توانند مانع این کار شوند. آن‌ها می‌توانند به مردم بگویند که بد دادن دختر عمل ناروا و ناپسند است. عادل می‌گوید تا زمانی به تحصن خودش ادامه می‌دهد که به خواسته‌هایش برسد و کامیاب شود.