طالبان در گذار: مرگ منصور و ارتقای هبت‌الله چه تاثیری بر جنگ (و صلح) خواهد داشت؟

شبکه‌ی تحلیلگران افغانستان/ برهان عثمان ترجمه: معصومه عرفانی

بخش دوم

کمک‌های دیپلماتیک
منصور هم‌زمان با «ارتقای» ساختارهای نظامی و اداری، همچنین تحولات اساسی در روابط خارجی جنبش طالبان به‌وجود آورد. او پس از آن‌که در اواخر سال 2011 ملا عمر را برای ایجاد دفتر قطر متقاعد کرد، در بازشدن این دفتر در سال 2013 نیز مهره‌یی تاثیرگذار بود. اگرچه دفتر سیاسی مستقر در دوحه هرگز وارد مذاکرات رسمی با دولت افغانستان نشد، اما در گفت‌وهای غیررسمی و غیردولتی میان بازیگران سیاسی مختلف شرکت داشته است. این گفت‌وگوها به طالبان کمک کرد تصویر خود را در دیدگاه تعدادی از بانفوذترین گروه‌های سیاسی در افغانستان، از جمله گروه جمعیت اسلامی با اکثریت قوم تاجیک، و دو شاخه‌ی حزب وحدت از قوم هزاره، بهبود ببخشد. علاوه بر قطر، گروه طالبان به‌رهبری منصور، روابطی با روسیه، چین، ایران و دیگر کشورها، ایجاد یا تقویت کرد. نمایندگان منصور بااستفاده از نگرانی این کشورها از گسترش و سرریزشدن شبه‌نظامیان به قلمرو آن‌ها و حضور طولانی‌مدت امریکا در افغانستان، در سال‌های اخیر ملاقات‌های منظمی با مقامات ارشد داشته‌اند. هدف این جلسات به‌دست‌آوردن حمایت این کشورها در ازای تضمین طالبان برای جلوگیری از حملات جهادی‌های خارجی فعال در افغانستان و پاکستان بود که قصد حمله به کشورهای ذکرشده در بالا را داشتند. در مواردی، این جلسات نیازمند سفر نمایندگان طالبان خارج از محدوده‌ی افغانستان و پاکستان بود. اگرچه منصور پیش از به‌دست‌گرفتن رهبری، از روابط دوستانه‌یی با پاکستان برخوردار بود، اما روابط روبه‌گسترش گروه با این کشورها، یکی از دلایل افزایش نارضایتی پاکستان نسبت به او بود. به‌‌نظر می‌آید که منصور با موفقیت برداشت‌ها نسبت به این گروه را در چین، روسیه و تعدادی از جمهوری‌های آسیای مرکزی، از «تهدید» به «سپربلا» در برابر خطر «افراط‌گرایان» تغییر داده بود.
منصور در دورانی که رهبری رسمی طالبان را پس از اعلام مرگ ملا عمر در اواخر ماه جولای 2015 برعهده گرفت، با زیرکی بحران قدرت را مدیریت کرد. او از مذاکرات گسترده‌یی برای جلب رضایت بسیاری از اعضای ارشد طالبان که با رهبری او یا شیوه‌ی به‌دست‌گرفتن قدرت توسط او مخالف بودند استفاده کرد. در مواردی که مذاکرات تاثیرگذار نبود و منتقدانش آشکارا در مقابل او ایستادند، منصور باوجود خطر مقاومت، از بیشترین قدرت خود برای از بین‌بردن آن‌ها استفاده کرد. او در طی دوره‌ی رهبری رسمی 10 ماهه‌اش موفق شد تقریباً تمام منتقدانش را خنثا کرده و کسانی را که آشکارا در مقابلش ایستادند بیرون راند. مرگ او زمانی اتفاق افتاد که او پیش از آن به‌خوبی جنبش را با محوریت خودش یکپارچه ساخته بود. (بخشی از این یکپارچه‌سازی شامل ادغام گروهی موسوم به شبکه‌ی حقانی به جریان اصلی از طریق انتصاب رهبر بالفعل آن، سرا‌ج‌الدین حقانی، به‌عنوان معاونش و ایجاد تقسیمات جدید در شورای رهبری بود).
هبت‌الله، متدین، خشن و سخت‌گیر
چهار روز پس از مرگ منصور، طالبان در تاریخ 25 ماه می 2016 اعلام کرد که معاون منصور، هبت‌الله، به‌عنوان امیرالمومنین جدید انتخاب شده است و پسر ملا عمر، ملا یعقوب، و سراج‌الدین حقانی به سمت معاونان او منصوب شده‌اند (حقانی سمت قبلی خود را حفظ کرد).
هبت‌الله شخصیتی کاملاً متفاوت و تجربه‌ی زندگی متفاوتی از منصور دارد. ویژگی اصلی که به او اعتبار می‌بخشد این است که او یک عالم مذهبی مورد احترام است و همچنین به‌عنوان شیخ‌الحدیث شناخته می‌شود که به‌معنای تخصص‌داشتن در تفسیر گفته‌های پیامبر است. برای سال‌های بسیاری، او در طول وقفه‌ی زمستانی به هزاران نفر از جنگ‌جویان طالبان، شامل پسران و نوه‌های رهبران جنبش، قرآن و حدیث تدریس می‌کرد و در نتیجه تبدیل به رهبر معنوی نسل جنگ‌جویان جوان شده بود. همچنین او یکی از معدود علمای دینی است که طالبان به‌عنوان راهنمای معنوی خود پذیرفته‌اند و یکی از چند عالم دینی است که اعتماد و احترام ملا عمر را به‌دست آورده بود.
این مرد 47 ساله در منطقه‌ی اسپیروان ولسوالی پنجوایی ولایت قندهار در خانواده‌یی به دنیا آمده که در منطقه به‌عنوان ملاها شناخته می‌شدند. پدر و عموی او هر دو از واعظان مشهور منطقه بودند. خود هبت‌الله تمام دوران بزرگ‌سالی خود را خارج از پنجوایی سپری کرده است. خانواده‌ی او در حدود سال 1979 به بلوچستان فرار کرده و در یک اردوگاه پناهندگان در نزدیکی کویته مستقر شدند. در آن‌جا او توسط علمای افغانستان درس‌های مذهبی را فرا گرفت. بنا بر گزارش‌ها، او همراه با مجاهدین ضدشوروی به‌رهبری فرماندهی که در ابتدا به حزب حرکت انقلاب اسلامی مولوی محمد نبی وابسته بود و سپس به حزب اسلامی یونس خالص پیوست مبارزه می‌کرد. به‌نظر می‌آید این دوره در سال‌های 1988 و 1992 قرار داشته باشد. در نخستین سال‌های حکومت طالبان، او مدرسه‌ی کوچکی را در منطقه‌ی رباط اسپین بولدک اداره می‌کرد (1995-1997). سپس، او برای مدت کوتاهی نخستین کار رسمی خود را با طالبان در دادگاه محلی ولایت قندهار به دست گرفت. آن‌جا بود که بنا بر گزارش‌ها، او به‌عنوان یک روحانی جوان و آگاه به ملا عمر معرفی شد. بعد از آن، او به‌مدت دو سال (احتمالاً از سال 1998 تا اوایل سال 2000) ریاست دادگاه نظامی ننگرهار را به عهده گرفت و سپس تا زمان سقوط رژیم به‌عنوان رییس دادگاه نظامی در کابل فعالیت می‌کرد. بعد از سال 2001، او در منطقه‌ی کوچلک کویته‌ی پاکستان، به طلبه‌ها و اعضای طالبان حدیث و قرآن تدریس می‌کرد. در این‌جا او لقب شیخ‌الحدیث و شیخ‌التفسیر را به‌دست آورد. او توسط ملا عمر به‌عنوان رییس دادگاه عالی دولت سایه‌ی طالبان منصوب شد (سال آن مشخص نیست، اما احتمالاً در سال 2008). درحدود سال 2012، او یکی از اعضای شورای رهبری شد. هبت‌الله در سال 2015، به‌عنوان معاون منصور منصوب شد.
او که از همان منطقه‌ی ملا عمر برخاسته بود و از خانواده‌یی می‌آمد که شهرت خوبی در پنجوایی دارند، در طول سال‌هایی که طالبان در قدرت بودند، به‌راحتی وارد حلقه‌یی شد که ملا عمر شخصاً با آن‌ها در ارتباط بود. براساس یک صدای ثبت‌شده از هبت‌الله، او به‌دلیل نظارت دقیق خود بر متخلفان از شریعت در صفوف طالبان و در نظرنگرفتن موقعیت کسانی که متهم به نقض قوانین بودند، توسط ملا عمر به‌عنوان رییس دادگاه نظامی کابل گماشته شد. همچنین، نخستین رهبر طالبان در طول شورش برای مشورت در رابطه با احکام حساس و مجازات فرماندهان سرکش از او درخواست کمک می‌کرد.
هبت‌الله به‌شکل گسترده به‌عنوان یک عالم دینی وارسته شناخته می‌شد که مانند ملا عمر ریاضت اقتصادی را در زندگی شخصی‌اش ترجیح می‌داد و برای اجرای شریعت بسیار سخت‌گیر بود. تعدادی از طرف‌های مستقل، او را به‌عنوان فردی آرام و شنونده‌ی خوب توصیف می‌کنند. سخنرانی‌های او نیز نشان‌دهنده‌ی آرامش او هستند. او نسبت به پیشینیان خود، با فصاحت کلام بیشتری سخن می‌گوید و بدیهی است که در مطالعات اسلامی بسیار آگاه‌تر است و این مسأله او را در اعتبار مذهبی در جایگاه بالاتری قرار می‌دهد.
جانشینی
براساس جایگاه او به‌عنوان یک پژوهشگر برجسته‌ی طالبان و باتوجه به اعتماد هر دو رهبر قبلی، ملا عمر و ملا منصور، هبت‌الله یکی از کاندیدانی بود که کم‌ترین مخالفت‌ها در رابطه با او وجود داشت. تعامل فعالانه‌ی او در تلاش‌های صلح داخلی درطول شش ماه اولیه‌ی کار خود در سمت معاون منصور، جایگاه او را به‌عنوان متحدکننده بیشتر ارتقا داد.
بحث و مشورت در رابطه با جانشینی او، بلافاصله پس از قتل منصور که طالبان تا زمان انتصاب جانشین نهایی او تایید نکردند، آغاز شد. به گفته‌ی منابع طالبان، این رایزنی‌ها به هدایت شورای رهبری و رؤسای کمیسیون‌ها و نهادهای شبه‌وزارتی انجام می‌شد. طالبان در بیانیه‌ی خود برای اعلام جانشین، این مجمع (شامل 35 نفر) را «شورای اهل الحل و العقد» نامیدند که به‌معنای این است که آن‌ها گروهی برای حل مشکلات و بستن قراردادها هستند. اعضای این شورا، علمای دینی و اعضای بانفوذ مذهبی این گروه هستند که براساس تعدادی از نظریه‌های اسلام سیاسی در قرون وسطا، واجد شرایط برای انتخاب بهترین شخص برای رهبری‌اند. طالبان پیش از این نیز برای انتخاب منصور در ماه جولای 2015 از همین الگو استفاده کرده بودند. این شورا دیدگاه‌های دیگر شخصیت‌های کلیدی (نظامی و سیاسی) جنبش را نیز مورد بررسی قرار داده و احتمالاً نسبت به زمان انتخاب منصور، با تعداد به‌مراتب بیشتری مشورت کرده بود تا از جنگ قدرتی که موجب تضعیف رهبری جدید می‌شد پیشگیری کرده باشد.
منابع طالبان در کویته و پیشاور می‌گویند که نخستین نامی که به اتفاق نظر مطرح شد، نام هبت‌الله بود که در همان زمان نیز توسط منصور در مقام یکی از دو معاون او قرار داشت. کاندیدهای دیگری نیز وجود داشتند که برجسته‌ترین آن‌ها، پسر ملا عمر بود. بااین‌حال، شورای رهبری در ابتدا براساس نظر اکثریت، و بعد به‌عنوان نامزد مورد اجماع، به هبت‌الله رای داد و پسر ملا عمر، ملا یعقوب به‌عنوان معاون انتخاب شد، و سراج‌الدین حقانی نیز در جایگاه خود به‌عنوان معاون باقی ماند (به گفته‌ی سخن‌گوی طالبان هر دو از جایگاه برابر برخوردار هستند). بیشتر مشورت‌ها با فرماندهان و افرادی که عضو شورا نبودند، زمانی انجام شد که شورا در رابطه با این سه نام به توافق رسیده بود. منابع طالبان می‌گویند که برخلاف انتخاب منصور که توسط شورایی تشکیل‌شده از تعداد کمتری از اعضای فعلی انجام شده بود، در این شورا تمام اعضای رهبری شورا و رئیسان کمیسیون‌ها حضور داشتند. با توجه به این‌که منصور پیشتر شورای رهبری و کمیسیون‌ها را از افرادی که به آن‌ها اعتماد نداشت پاکسازی کرده بود، به‌نظر نمی‌آید فرایند انتخابات به‌دلیل وجود نظرات متفاوت پیچیده شده باشد. در پی انتصاب منصور، یک سوم اعضای شورا که در آن زمان از 18 نفر تعیین می‌شد با جانشینی او مخالف بودند، و تعدادی از آن‌ها از همان روز اول آشکارا علیه منصور در رسانه‌ها صحبت می‌کردند. جانشینی هبت‌الله تاکنون با چنین مخالفت‌هایی مواجه نشده است. تعداد واقعی افرادی که مورد مشورت قرار گرفتند، فراتر از اعضای شورای موسوم به «اهل الحل و العقد»، هنوز روشن نیست و ممکن است ظهور اعتراضات مدتی طول بکشد.
روند جانشینی سریع‌تر از آن‌چه انتظار می‌رفت انجام شد و تاکنون با مخالفت مواجه نشده است. در این مرحله‌ی زودهنگام، به‌نظر نمی‌آید که چشم‌اندازی از یک انشعاب بزرگ ضد هبت‌الله وجود داشته باشد. هبت‌الله می‌تواند ثابت کند که نسبت به منصور توانایی بیشتری برای اتحادبخشیدن دارد. این مسأله عمدتاً ریشه در شخصیت و سابقه‌ی بسیار متفاوت این دو نفر دارد.
هبت‌الله در مقایسه با منصور
به‌طور کلی، به‌نظر می‌رسد که هبت‌الله رهبر ضعیف‌تری نسبت به منصور است، اما او همچنین می‌تواند چهره‌یی کمتر مناقشه‌برانگیز باشد. منصور یک رهبر قدرتمند و قاطع بود که اگر احساس می‌کرد نیازی به این کار وجود دارد، حاضر به نابودی مخالفان خود بود. اما او همچنین مهارت زیادی در مدیریت اداری و نظامی داشت. ظاهراً هیچ‌کدام از این ویژگی‌ها به‌وضوح در هبت‌الله وجود ندارند، اما بااین‌حال، او به همان اندازه فاقد نقاط‌ضعف منصور است که او را فردی تفرقه‌افگن ساخته بود.
برخلاف منصور که متهم به تجارت مواد مخدر و کسب‌وکارهای شخصی بود، به نظر می‌آید هبت‌الله از این گناه مبرا باشد. در حالی‌که منصور متهم بود زندگی دنیایی و مرفهی را پیش می‌برد، هبت‌الله چنین توصیف می شود که زندگی نسبتاً سختی را با اموال یا کسب‌وکار شخصی محدود می‌گذراند. به‌طورمشابه، برخلاف منصور که برای سوءاستفاده از قدرت خود برای ایجاد دسته‌یی از وفادارانش مورد انتقاد قرار داشت، هبت‌الله هیچ سابقه‌یی (ادعا یا حقیقی) از چنین کاری ندارد. همچنین به‌نظر نمی‌آید که تلاش کرده باشد قدرت شخصی برای خود ایجاد کند. در زمینه‌ی وابستگی‌های قبیله‌یی، هبت‌الله یک نورزی است که تعدادی از اعضای آن در رابطه با عدم حضور نمایندگان‌شان شکایت دارند. بزرگ‌ترین جناح مخالف که به‌رهبری ملا رسول علیه منصور می‌جنگید، عمدتاً از نورزی‌ها تشکیل شده بود و منصور را متهم به قبیله‌گرایی می‌کرد. هبت‌الله نیز به‌نظر می‌آید مانند ملا عمر «از لحاظ قبیله‌یی خنثا» باشد. ساکنان روستای او در اسپیروان او و خانواده‌اش را با ویژگی‌ قبیله‌یی‌شان شناسایی نمی‌کنند، بلکه آن‌ها را روحانیان قبیله‌یی بی‌طرف می‌دانند. در نهایت، مانند منصور، تردیدی در رابطه با سابقه‌ی روابط هبت‌الله با پاکستان یا دیگر دولت‌ها نیز وجود ندارد. تاکنون او هیچ‌گونه رابطه‌یی با دولت کشور میزبان خود برقرار نکرده است. احتمالاً این مساله باتوجه به این‌که او بیشتر عمر خود را در جایگاه غیرسیاسی و غیررهبری سپری کرده بود، شگفت‌آور نیست. فاصله‌ی هبت‌الله از نقش‌های اجتماعی برجسته و گذشته‌ی غیرسیاسی‌‌اش بدون‌شک باعث شد که او بسیاری از نامزدهای احتمالی دیگر که بخشی از دسته‌ی منصور بودند، به‌عنوان چهره‌یی بیشتر وحدت‌بخش شناخته شود.
هبت‌الله دارای نقاط ضعفی مشکل‌ساز برای رهبری منصور نیست، و همچنین شهرت او به‌عنوان یک شخص فرهیخته که بسیاری از اعضای طالبان در لایه‌های مختلف را آموزش داده است، شانس مخالفت‌های تهاجمی را که منصور برای تثبیت جایگاه رهبری‌اش با آن مواجه بود کاهش می‌دهد.
منصور جنبش طالبان را تا زمان مرگ خود تحکیم کرده و آن را در مسیری ثابت و به‌نوعی قابل پیش‌بینی تنظیم کرده بود. قرار است که هبت‌الله از نزدیک مورد نظارت قرار داشته باشد تا مشخص شود باتوجه به فقدان تجربه‌ی مرتبط می‌تواند این جنبش بزرگ را مدیریت کند و این‌که آیا او مسیر تعریف‌شده‌ی گذشته‌ را در رابطه با جنگ و صلح دنبال می‌کند یا خیر.
ادامه دارد…

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *