گفت‌وگوهای صلح؛ آیا تغییری در راه است؟

گفت‌وگوهای صلح؛ آیا تغییری در راه است؟

ذکی دریابی
خروج نیروهای نظامی آمریکا و پایان مأموریت نیروهای ناتو، گفت‌وگوهای صلح دولت افغانستان با طالبان را یک‌بار دیگر در صدر اجندای سیاسی حکومت کرزی قرار داده است. روند ناموفق گفت‌وگوهای صلح، یک‌بار دیگر محور اصلی گفت‌وگوهای دوجانبه‌ی حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان و نواز شریف، نخست‌وزیر پاکستان در نشست دیروز کابل بود. دو طرف یک‌‌بار دیگر بر ادامه‌ی همکاری‌ها در راستای تأمین امنیت و رسیدن به صلح در افغانستان تأکید کرد. اما با این وجود، عمل‌کردهای دوطرف، به‌خصوص حکومت پاکستان در راستای تأمین صلح و حتا مذاکره با طالبان، هنوز با پرسش‌های جدی مواجه‌اند. اما آن‌چه که در این دور از گفت‌وگوهای دومقام بلند‌پایه‌ی دو کشور حایز اهمیت است، تأکید برنقش آمریکا در روند صلح و رسیدن به صلح از مجرای یک توافق سیاسی است.
جدا‌ از این دو موضوع، صراحت سخنان حامد کرزی در مراسم پایانی جرگه‌ی مشورتی و هم‌چنان ادبیات نواز شریف در گفت‌وگوهای اخیر در کابل‌ نیز درخور توجه‌اند. حامد کرزی در صحبت‌های خود در مراسم اختتامیه‌ی جرگه‌ی مشورتی‌ صریح‌تر از آن‌چه که تصور می‌رفت و به گونه‌ی بی‌سابقه‌ اتهام ناامنی‌ها را بر دوش آمریکا گذاشت و از نقش مثبت آمریکایی‌ها در تأمین امنیت در چند روز اخیر یاد‌آوری کرد. کرزی بدون این که بگوید آمریکایی‌ها بخشی از مسئو‌لیت ناامنی‌ها در افغانستان را بر عهده دارد، صریحاً بیان کرد که اگر آمریکایی‌ها بخواهند، هم به صلح می‌رسیم و هم امنیت تأمین می‌شود. او در ادامه‌ی انتقادهایش همان‌گونه که پاکستان را دوست دو رنگ می‌داند، آمریکایی‌ها را نیز به‌نحوی به بازی دوگانه متهم کرد. مبارزه برای تأمین امنیت و عدم مبارزه برای دست یافتن به این مهم، از منظر کرزی نقشی است که آمریکایی‌ها آن را بازی می‌کند و حکومت افغانستان را سال‌هاست که فریب داده است.
نواز شریف نیز ختم جنگ را ضروری عنوان کرد. او از کشورهای منطقه خواست که برای نابودی «جنگ ویرانگر» همکاری کنند و پایان جنگ بایستی موفقانه باشد. البته نواز شریف تأمین صلح در افغانستان را منوط به یک توافق سیاسی کرد. اما نواز شریف بیش‌تر از آصف زرداری بر همکاری کشورش تأکید کرد و تروریزم را خطر جدی برای پاکستان عنوان کرد. اما با وجود این‌ گفته‌های نسبتاً مثبت، سوال اساسی این است که گفت‌وگوهای صلح سرانجام چه خواهند شد؟ آیا افق تازه‌ای برای رسیدن به صلح و تأمین امنیت ایجاد خواهد شد؟
افغانستان؛ آیا به موقعیت برتر رسیده‌ایم؟
فرض هر‌سه کشور (امریکا، پاکستان و افغانستان) براین است که تأمین صلح بدون همکاری هر‌سه کشور ممکن نیست. هرچند که در گفت‌وگوهای رسمی سه کشور تأمین صلح در افغانستان موضوع بحث و گفت‌وگو است، اما گفت‌وگوهای صلح و تأمین صلح،‌ به مارِ سه سری می‌ماند که از هر سر می‌گزد و هر‌سه کشور گزیده می‌شود. افغانستان بزرگ‌ترین قربانی این بازی است. آمریکایی‌ها و پاکستان نیز در عدم رسیدن به آن قربانی می‌پردازند. بنا‌براین، واقعیت این است که اگر چنان‌که صلح تأمین نشود و شورش‌گری و حمایت از شورش‌گران بنیادگرا به پایان نرسد، هم آمریکا و هم پاکستان قربانی این مارِ پرورده در آستین خود‌مان خواهند شد.
طالبان به همان اندازه که برای افغانستان و نظام جدید ویرانگرند، می‌توانند در درازمدت برای آمریکایی‌ها و پاکستان نیز ویرانگر باشند. چه بسا این که پاکستان نیز به‌‌نحوی از کانال افراط‌گرایی گزیده می‌شود و گزند این افراط‌گرایی برای امریکایی‌ها نیز بیش‌تر خواهد شد.
از این رو، سه طرف به رسیدن به صلح پایدار نیازمندند. اما بدون شک نیاز برای رسیدن به این امر مهم، به معنای خواستن هر‌سه کشور نیست. افغانستان عزم خود را برای رسیدن به صلح جزم کرده است. تلاش‌های دولت افغانستان در راستای صلح گاهی چنان شتاب‌زده بوده که به‌جای تأمین صلح، آتش جنگ را فروزان‌تر کرده است. اما نیت پاکستان و عمل‌کرد آن‌ همواره مورد پرسش و رفتار آنان دچار تناقض‌های آشکار بوده است. آمریکایی‌ها در این میان هرچند که بازی‌گران اصلی‌اند، اما نقش حاشیه‌ای را ترجیح داده و از کشاکش میان افغانستان و پاکستان در راستای منافع خودشان بهره‌برداری کرده‌اند. از این رو عمل‌کرد آمریکا در گفت‌وگوهای صلح به هیچ‌وجه آن چیزی نبوده که اعلام کرده است. تفاوت آشکار میان آن‌چه که امریکایی‌ها اعلام کرده و اعمال کرده، وجود دارد.
از این رو به نظر می‌رسد که در پروسه‌ی صلح وارد مرحله‌ی تازه‌ای می‌شویم. بزرگ‌ترین اتفاق برای روند صلح، دخیل شدن آمریکا در میان مجریان ناامنی و کارشکنان صلح است، نه همکاری بدون پرسش آنان در راستای تأمین صلح. صحبت‌های حامد کرزی هرچند که با ثبوت‌های قوی همراه نباشند، اما نمی‌توانند بی‌دلیل باشند. گلایه‌ی کرزی از آمریکایی‌ها و بازی دوگانه‌ی آن‌ها، به معنای باز شدن در تازه ‌یا به وجود آمدن گره تازه در گفت‌وگوهای صلح است. برای همین دو حکومت هم‌جوار پس از سال‌ها نشانه‌گیری علیه هم‌دیگر، اکنون نیت‌شان این خواهد بود که آمریکا را نیز درگیر این روند پیچیده و بازی ناهمگون کنند. از این رو دو مقام درجه اول دو کشور همسایه و دخیل در گفت‌وگوهای صلح از نقش آمریکا در گفت‌وگوهای صلح یادآوری می‌کنند و آن را حیاتی عنوان می‌کنند.
هرچند که نمی توان آمریکا را حامی طالبان و حضور آنان را دلیل ناامنی درافغانستان عنوان کرد، اما اکنون کرزی و نواز شریف همکاری آمریکا برای صلح را ضروری می‌پندارند. هرچند که ممکن است نیت‌های دو طرف در کشاندن پای آمریکا در گفت‌وگوهای صلح به گونه‌ی جدی‌تر، ناشی از دلایل متفاوت باشند. اما توافق دو‌طرف برای ورود آمریکا به عنوان یک بازی‌گر مهم، می‌تواند یا گره این کار را بگشاید، یا بن‌بست موجود را دامنه‌دار‌تر کند.
افغانستان از تقویت نقش آمریکا به عنوان کشوری که قرار است همکار استراتژیک و طرف قرار‌داد همکاری‌های دفاعی و امنیتی افغانستان باشد، دست کم می‌تواند در تقویت موضع خود نسبت به صلح و ایجاد یک اهرم فشار بر طرف گفت‌وگوها و حامیان آن بهره‌برداری کند. بهره‌برداری از چنین مهره‌ای زمانی منافع افغانستان را بهتر و بیش‌تر تأمین می‌کند که آمریکایی‌ها مجاب به همکاری در راستای صلح شوند. افغانستان از امضای قرارداد همکاری‌های دفاعی و ا‌منیتی دوجانبه به عنوان یکی از اهرم‌ها علیه آمریکا استفاده خواهد کرد. اما این به تنهایی کافی نیست. امضای این قرارداد و توسل به اجرایی شدن این قرار‌داد دست‌آویز مهم افغانستان برای تأمین صلح و رویارویی با هراس‌افگنی است. از این رو افغانستان در چند‌ماه آینده نسبت به سال‌های گذشته در گفت‌وگوهای صلح دارای موقعیت برتر میدان خواهد بود. امضای قرار‌داد همکاری‌های امنیتی و دفاعی با ایالات متحده‌ از یک طرف ابزار فشار بر امریکاست و از جانب دیگر ابزاری برای تحت فشار گذاشتن پاکستان.
به همان اندازه که امضای این قرار‌داد برای امریکا مهم و حیاتی است، به همان اندازه تغییر روی‌کرد اسلام‌آباد نسبت به کابل در ده سال آینده برای اسلام‌آباد حیاتی است. اما شرط اصلی این است که آمریکا به تعهدات خود در متن این قرار‌داد مسئو‌ل و پاسخ‌گو باشد. ده سال آینده با فرض همکاری‌های امنیتی و دفاعی و همکاری استراتژیک افغانستان و آمریکا، می‌تواند این الزام را برای پاکستان به وجود بیاورد که روابط دوستانه‌‌ بهتر از روابط خصمانه با افغانستان است. اگر چنین نشود و پاکستان به عنوان همسایه‌ی متجاوز و شرور افغانستان باقی بماند، قرار‌داد همکاری‌های امنیتی و دفاعی الزاماً آمریکا و پاکستان را از شیرینی دو کشور دوست تا تلخی دو قدرت رو در رو خواهد کشاند. پس این برای پاکستان‌ هزینه‌ی هنگفت اقتصادی و سیاسی دارد.
بنا‌براین، افغانستان موقعیت برتر نسبت به سال‌های پیش در گفت‌وگوهای صلح دارد. اما تردید اصلی در جایگاه افغانستان نه، بلکه در نحوه‌ی مواجهه با فضای جدید و قاعده‌ی بازی و بازی‌گران این کشور است. اگر تلاش افغانستان بر‌این نکته استوار باشد که آمریکا را متهم اصلی ناامنی‌ها و به نتیجه نرسیدن گفت‌وگوهای صلح بداند، از یک طرف آمریکایی‌ها وادار به همکاری نخواهند شد و از طرف دیگر افغانستان به‌نحوی در صدد کاستن از اتهامات ضد‌امنیتی پاکستان در قلمرو افغانستان است. پس واقعیت جنگ افغانستان و فضای جدید بازی کردن، افغانستان را ملزم به همکاری‌های سازنده‌تر با امریکا و فعال‌سازی دیپلماسی به عنوان راه‌حل قضایای افغانستان می‌کند. کاری که افغانستان می‌تواند از عهده‌ی آن برآید. هم‌چنان با توجه به این که محدوده‌ی پاکستان تنگ‌تر خواهد شد، امید به نتیجه گرفتن از مجرای دیپلماسی و همکاری‌های چند جانبه فزون‌تر می‌شود.
پاکستان؛ آیا زمان تغییر رویکرد فرا رسیده است؟
روی کارآمدن نواز شریف از منظر مقام‌های افغانستان تا حدودی سرآغاز شروع یک فصل تازه در روابط کشور، به‌خصوص در گفت‌وگوهای صلح دولت افغانستان با مخالفان مسلحش پنداشته می‌شود. هرچند که نشانه‌ها و دلایل قوی مبنی بر تغییر رویکرد پاکستان از یک رویارویی دوگانه به همکاری‌های صادقانه وجود ندارد. هم‌چنان تلاش‌های این کشور در راستای تقویت همکاری‌های صلح‌جویانه با پرسش‌های بدون پاسخ مواجه است. اما به باور مقامات افغان و گفته‌های مقامات پاکستان، تغییراتی در موضع این کشور نسبت به طالبان و صلح در راه‌اند. آزادی ملا برادر و چند تن از سران طالبان (هرچند که هیئت اعزامی افغانستان موفق به دیدار ملا برادر نشد) و سفر حامد کرزی به اسلام‌آباد و اکنون سفر نواز شریف به کابل، نشانه‌های‌ ضعیفی از تغییر رویکرد پاکستان نسبت به افغانستان پنداشته می‌شوند.
حتا اگر این تلاش‌ها و بازدیدها را به عنوان دلیل تغییر رویکرد پاکستان قبول نکنیم، این بار پاکستان از لحاظ منطقی ملزم به همکاری‌های بیش‌تر با افغانستان خواهد بود. چالش‌های داخلی پاکستان که شامل مجموعه‌ای از کشتارهای مذهبی و تروریستی، فقر‌ و تنگ‌دستی، نفوس غیرقابل کنترول، ارتش میلیونی و الزامات همکاری‌های اقتصادی و سیاسی با آمریکا می‌شود، بزرگ‌ترین دلیل تغییر رویکرد برای حکومت پاکستان به حساب می‌آید. حالا با در نظرداشت این فرضیه، مقام‌های پاکستان به‌خوبی درک می‌کنند که همکاری‌های اقتصادی و سیاسی با آمریکا برای عبور از چالش‌های داخلی، برای پاکستان حیاتی است. لذا رویارویی و مواجه شدن با آمریکا می‌تواند به‌نحوی منافع پاکستان را صدمه بزند. خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان به پیمانه‌ی وسیع نیازهای فوری امریکا از پاکستان را کم‌تر می‌کند. اما برعکس، نیازهای پاکستان برای همکاری با آمریکا هم‌چنان قوی و گسترده است. لذا پاکستان از یک طرف با انبوهی از چالش‌های داخلی مواجه است و از طرف دیگر ماندگار شدن آمریکا در افغانستان و دوستی دو کشور (‌امریکا و افغانستان) الزامات کافی برای بازبینی سیاست‌های خارجی این کشور را فراهم می‌کند. پاکستان برای بقای خود نیاز به اقتصاد پویا و تجارت پرسود دارد. این امر با نظامی‌گری و سیاست خارجی تنش‌زا در حوزه‌ی مسایل منطقه‌ای امکان‌پذیر نیست. از این رو پاکستان نیاز به بازبینی سیاست‌های خود نسبت به افغانستان و روابط دوجانبه با این کشور دارد.
حالا با در نظرداشت این الزامات، نواز شریف در سفرخود به کابل‌ بار دیگر بر تغییر رویکرد اسلام‌آباد در روند گفت‌وگوهای صلح تأکید کرد و هم‌چنان برای بار اول یکی از جنرالان تندرو پاکستان (اشفاق کیانی) از ریاست ارتش کنار می‌رود و جای او را یکی از جنرالان (راحل شریف)، همسو با نواز شریف می‌گیرد. این تغییر در ریاست ارتش پاکستان نیز می‌تواند تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر سیاست‌های پاکستان در قبال افغانستان داشته باشد.
اما بدون شک، اگر آمریکایی‌ها وادار و مجاب به اعمال فشار بر پاکستان از راه‌های اقتصادی و سیاسی نشوند، تنها اراده‌ی ضعیف پاکستان در راستای تغییر رویکرد نسبت به افغانستان کافی نیست.
نتیجه
حالا به نظر می‌رسد با در نظرداشت این که امضای قرارداد همکاری‌های امنیتی و دفاعی میان ایالات متحده و افغانستان، فرصت جدیدی را برای امریکا و افغانستان ایجاد کرده است، گفت‌وگوهای صلح و نقش پاکستان در این گفت‌وگوها نیز وارد مرحله‌ی جدیدی شده است. از یک طرف موقعیت برتر افغانستان نسبت به گذشته و از سوی دیگر تغییر نسبی رویکرد پاکستان در قبال گفت‌وگوهای صلح و امنیت در افغانستان و هم‌زمان توقعات جدی‌تر از نقش‌آفرینی آمریکا، امکان رسیدن به یک توافق را ایجاد کرده است. هم‌چنان این فضای جدید و فصل تازه‌ احتمال یک بن‌بست واقعی دیگر را نیز منتفی نمی‌کند. این بن‌بست از دخیل ساختن آمریکا به عنوان حامی نا‌امنی و رویارویی پاکستان با قرارداد همکاری‌های امنیتی و دفاعی دوکشور‌ می‌تواند حادتر و دامنه‌دار‌تر شود. از این رو، مدیریت این فضا نه تنها به دست آمریکایی‌ها، بلکه به دست هر‌سه کشور است. حالا این افغانستان، پاکستان و آمریکاست که روابط فردای‌شان را چگونه تعریف می‌کنند. آیا آرایش این سه کشور با همان ویژگی‌ها سابق باقی خواهند ماند، یا این که سه کشور در افق جدید‌تر بنای همکاری‌های سه جانبه را خواهند گذاشت؟

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *