دونالد ترامپ نباید افغانستان را ترک کند
اکونومست
ترجمه: حمید مهدوی
هشت سال قبل، اشرف غنی و کلیر لاکهارت کتابی تحت عنوان «اصلاح دولتهای ناکام» نوشتند. اکنون آقای غنی در موقعیتی است که مشاورهی خودش را دنبال کند. او رییسجمهور افغانستان است، دولتی که در دههی 1990 ناکام شد و میتواند دوباره ناکام شود.
ناکامی دولت، بدبختییی ناگفته و بیحسابی را باعث میشود. در تعریف کلی، [ناکامی دولتها] دلیل اصلی فقرِ کشورهای فقیر است. علت اصلی آن جغرافیا، اقلیم یا فرهنگ نیست، بلکه سیاست است. برخی از کشورها نهادهای سودبخش و کارآمد میسازند که رشد اقتصادی را پرورش میدهد؛ دیگر کشورها نهادهای یغماگر میسازند که آن را به تاخیر میاندازد. سودان جنوبی یک نمونهی مفرط یغماگری است. سیاست آن متشکل از جنگسالارانی است که بر سر پولِ نفت میجنگند. این جنگسالاران همچنین به دشمنی قبیلهیی بهعنوان ابزاری برای استخدام شبهنظامیانِ بیشتر دامن میزنند. دولت، «مردان بزرگ» را غنی میسازد در حالیکه مردم عادی با غذای کمکی به حیاتشان ادامه میدهند.
«خاکستر به داراییها»
افغانستان باید برای جلوگیری از دچار شدن به سرنوشت مشابه بر چندین مانع غلبه کند. از زمانی که باراک اوباما اکثریت نیروهای ناتوی حامی حکومت را [از افغانستان] بیرون کشید؛ طالبان، یک گروه شبهنظامی اسلا گرا، بخشهایی از این کشور را دوباره تصرف کردهاند. در سال گذشته، جنگ پیشرفتی نداشته است. اما اگر دونالد ترامپ نیروهای باقیماندهی امریکایی را [از افغانستان] خارج کند، جهادیها احتمالا بار دیگر مسلط خواهند شد. آخرین باری که آنها در قدرت بودند آموزش و پرورش دختران و زنان را ممنوع قرار دادند، همجنسگراها را با بلدوزر خرد کردند و از اسامه بنلادن میزبانی کردند، پس مخاطرات بالااند.
آقای ترامپ، بهعنوان اولینگام، حداقل سطح فعلی حمایت هوایی، آموزش و تامین مالی ارتش افغانستان را باید حفظ کند. او همچنین باید فشار بر پاکستان را افزایش بدهد تا اجازه دادنِ [پاکستان] به طالبان برای استفاده از خاک آن بهعنوان یک پایگاهِ پشتیبان را متوقف سازد. (پاکستان اصرار دارد که هرچه میتواند انجام میدهد، اما هیچکسی باور نمیکند).
حمایت نظامی خارجی میتواند برای یک دولت شکننده زمان بخرد تا نوعِ درست نهادها را ایجاد کند. این کار در سیرالئون و لیبریا، دو کشور جنگزدهی آفریقایی که در آن صلحبانان سازمان ملل متحد به حکومتهای جدید فضای نفس کشیدن داد تا دوباره آغاز کنند، موثر واقع شد. این کار در کلمبیا نیز موثر واقع شد، جایی که حمایت امریکا به حکومت کمک کرد ستیزهجویان چپگرای قاچاقچی مواد مخدر، فارک، را عقب بزند و آنها را به مذاکره وادار کند که محصول آن یک توافق تاریخیِ صلح در سال 2016 بود. با اینحال – و این درسِ عراق است – حکومتِ خوب نمیتواند از بیرون تحمیل شود. رهبران ملی باید آن را بخواهند و برای آن کار کنند و بر مقاومت شدیدِ رییسان ستیزهجویان و وزیرانِ بودجه-دزد که از غیبت آن نفع میبرند، غالب آیند. آقای غنی اولویتهای درست دارد. نخست، درجهیی از امنیت فیزیکی تامین شود. بعد، برای تثبیت حاکمیت قانون تلاش شود. این هردو، در کشوری که در آن بمبگذارانِ انتحاری قاضیها را میکشند و جنگسالاران از تجارت خشخاش ثروتمندتر میشوند، سخت است. با اینحال، او پیشرفت کرده است. ارتش ملی افغانستان تواناتر میشود. جمعآوری مالیات، باوجود شوک اقتصادیِ ناشی از خروج سربازان امریکایی، بهبود یافته است. فساد، هرچند هنوز گسترده است، در برخی از ساحات محدود شده است.
این یک مسألهی جانبی نیست. اگر مردم عادی افغانستان دولت را یغماگر ببینند، آنها از آن علیه طالبان دفاع نخواهند کرد. در حال حاضر پاسخ مشخص نیست: بسیاری از افغانها از طالبان وحشتزدهاند، اما [میزان] اعتماد به حکومت نیز پایین است. آقای غنی برای عملی ساختن اصلاحاتش به زمان نیاز دارد؛ کمککنندگان باید صبور باشند.
پس از آنکه جنگ داخلی در جایی پایان مییابد، کمککنندگان غربی اغلب پولِ بیشتر از آنچه که دولت ناکام توانایی جذب آن را دارد به آن کشور سرازیر میکند و وقتی نتایج ناامید[شان] میکند، عقب میکشند و میروند. موسسات غیر دولتی با چتر میآیند، بهترین کارکنان را با دستمزد بالاتر شکار میکنند و یک دولت موازی پرهزینه را شکل میدهند که روزی فعالیتشان را متوقف میسازند و میروند. این، نهادهای ملی را تضعیف میکند. بهتر خواهد بود کمککنندگان بذلوبخشششان را به تدریج افزایش بدهند و در صورت ممکن از طریق خزانههای ملی به مصرف برسانند و برای مدت طولانی بمانند.
اگر رهبران یک کشور نخواهد، هیچ یکی از اینها موفق نخواهند شد. در سودان جنوبی هیچ یکی از دو جنگسالار اصلی به ملتسازی علاقهمند نیستند، بنابراین کمککنندگان کسی را ندارد که با او/آنها کار کنند. اما در کابل آنها [همکار] دارند. آنها باید به سرعت فرار نکنند.