هفتهی گذشته احمدضیا مسعود با فرمان ریاست جمهوری از کار سبکدوش شد. به دلیل بیکفایتی و ناتوانی در انجام امور حکومتداری. مسعود نمایندهی غنی در امور حکومتداری بهتر بود و از آن مهمتر حامی انتخاباتی رییس جمهور غنی و عضو کابینه و شورای امنیت ملی با امتیاز معاونیت ریاست جمهوری. به دنبال آن فاروق وردک با فرمان دیگری به عنوان وزیر دولت در امور پارلمانی تعیین شد. انتصاب آقای وردک که بدنامترین چهرهی حکومت پیشین است و با خودش با وزن سنگین اتهام فساد را حمل میکند، به چه معناست؟ آیا او در راستای تقویت حکومتداری و به عنوان فرد شایسته و در جهت مبارزه با فساد تعیین شده است؟
رییس جمهور غنی در رتبهبندی جدید مهمترین چالشهای حکومت وحدت ملی، سه مسأله را از هم تفکیک کرده است: تروریسم، مواد مخدر و فساد. این سه مسأله چنانچه رییس جمهور بارها به آن اشاره کرده و اخیراً در ملاقات با جنرال مکمستر، مشاور امنیت ملی کاخ سفید نیز به آن تأکید کرد، به عنوان عوامل اصلی بیثباتی و ناکامی دولت افغانستان معرفی شده است. اگر به این تلقی رییس جمهور غنی از چالشهای افغانستان وفادار بمانیم، لاجرم باید به یکی از این دو مورد تردید کنیم: یا رییس حکومت وحدت ملی نسبت به آنچه که میگوید، خودش متعهد نیست و سخن خودش را به رسمیت نمیشناسد یا ناگزیریم به بررسیهای بلند سرمفتش ایالات متحده امریکا «سیگار» با تردید و بدگمانی نگاه کنیم.
فاروق وردک که با سقوط طالبان و شکلگیری دولت جدید به کابل آمد و در برگزاری لویجرگه قانون اساسی نقش داشت، به مرور زمان در حکومت حامد کرزی راه باز کرد. سرانجام وی به عنوان وزیر معارف در حکومت دوم آقای کرزی کار کرد. دورهی که تجربهی ناگوار سیاسی برای فاروق وردک بود. چهاین که در دورهی آقای وردک حجم عظیمی از بودجه معارف اختلاس شد و در این دوره وزارت معارف از برنامههای توسعهیی و انکشافی معارف باز ماند. در دورهی آقای وردک صدها مکتب خیالی، هزاران معلم خیالی و به همان ترتیب، هزاران دانشآموز خیالی وجود داشت. مکاتبی که هرگز واقعیت عینی نیافتند. مرور کارنامهی فاروق وردک در وزارت معارف حکومت حامد کرزی سبب شد که لایهی گستردهیی از فساد در ردههای بلند حکومت افشا شود. فساد گستردهی فاروق وردک سبب شد که واژهی «خیالی» در توضیح لایههای بالایی فساد به کار برده شود. از این منظر یگانه دستآورد غیر قابل اغماض فاروق وردک افزودن یک کلمه در تعریف و تفکیک سطوح فساد در دولت بود، نه چیزی دیگر.
پرسش این است که آیا غنی با سابقهی سوءمدیریت آقای وردک آشنا نبود؟ آیا او بارها به فساد گسترده اشاره نکرده است؟ فراتر از این، باید به صداقت آقای غنی در مورد مبارزه با فساد در حکومت وی، شک کنیم؟
به نظر میرسد رییس جمهور غنی علی رغم میل باطنیاش با مسألهی حکومتداری برخورد دوگانهیی دارد. او از یک جهت تلاش کرده که در عمل نشان بدهد، با فساد مبارزه میکند و آن را بر نمیتابد، از جهتی دیگر فاسدترین چهرههای حکومت پیشین را در کنار خودش نگهداشته است. میتوان به عمر زاخیلوال و فاروق وردک به عنوان کسانی که بدل به نمادهای فساد دولتی شدهاند، اشاره کرد. مسألهی بسیار نگرانکننده این است که غنی با فساد برخورد سیاسی میکند. برخورد سیاسی با فساد به نظر نمیرسد به کاهش فساد حل مسألهی فساد در دولت افغانستان کمک کند، چه اینکه برخورد سیاسی با این مسأله، عین فساد است.
حامد کرزی نیز در شعار حامی مبارزه با فساد بود، اما در عمل نمیتوانست این قاعدهی عام را مشمول یاران نزدیکاش بسازد و جلو فساد آنها را بگیرد. غنی نیز به نظر میرسد با کمک سلام رحیمی و حلقهی نزدیک به دفتر ریاست جمهوری، ناگزیر از افتادن در دام فساد است. این وضعیت در آینده به تضاد با آجندای رییس جمهور غنی قرار خواهد گرفت.