به نظر میرسد آقای گلبدین حکمتیار با یک دشمن کلاسیک، یعنی حکومت مرکزی کابلنشین، صلح کرده است، اما فراموش کرده که به آشتی با یک دشمن جدید نیز نیاز دارد. این دشمن جدید تکنولوژی اطلاعات است.
زمانی که آقای حکمتیار به کوه رفت، گردش اطلاعات در افغانستان بسیار کند بود و تکنولوژی اطلاعات بسیار ابتدایی. در سالهایی که او در کوه بود (کوه ِ آرمانهای رادیکال مذهبی-قومی)، تکنولوژی اطلاعات در شهر وارد مرحلهی تازهیی شد و نوع رابطهی مردم با سیاستگران و گردانندهگان احزاب و جمعیتها را دگرگون کرد. در این دوره کسانی که در شهر بودند ( شهر ِ ارتباطات باز)، دگرگون شدن این رابطه را دیدند و تجربه کردند. آشکارترین جنبهی این دگرگونی این بود که بسیاری از رهبران کاریزماتیک جمعیتهای سیاسی و قومی به چهارراه داوری همگانی آورده شدند و در معرض قداستزدایی عمومی قرار گرفتند. آقای حکمتیار از این عارضهی دردناک برکنار ماند، چون در کوه بود؛ یا حداقل خودش گمان میکرد که برکنار مانده است.
حال که او نیز به شهر آمده است، کم کم متوجه میشود که بزرگترین دشمن او دولت مرکزی نیست؛ بل حکومت نامتمرکز و قدرتمند تکنولوژی اطلاعات است که میتواند رخت ِ کاریزما و بزرگی را به ساعتی از تن او درآورد. او اما با این دشمن خود آشتی نکرده است و ظاهرا قصد دارد با چنین دشمن فرّار و لغزندهیی بجنگد.
آیا او در این جنگ پیروز خواهد شد؟ نمیدانیم. ولی این را میدانیم که پیروزی در این جنگ یک شرط اساسی دارد و آن این است: آقای حکمتیار ناگزیر است از تکنولوژی اطلاعات در شهر استفاده کند. و همین «استفاده» است که گور ِ سیستمهای بسته و کوهی تعاملات اجتماعی را میکَنَد. این میهمان را یا نباید به خانه آورد، یا باید قبول کرد که درآمدن او به خانه خانه را آن خانهی قدیمی برجا نخواهد گذاشت.