اگر طالبان سهمی در قدرت میخواستند، رهبران آنها احتمالا مدتها پیش به میز مذاکره میآمدند
نشنل انترست/ ماروین وینبام و محمد سید مددی
ترجمه: حمید مهدوی
اساس یک استراتژی موفقِ ادغام مجدد شرایطی خواهند بود که در حال حاضر وجود ندارند. برای ایجاد این شرایط، حکومت باید اعتماد مردم افغانستان را دوباره جلب کند و رهبران باید میان خودشان به آشتی دست یابند. اصلاحات سیاسی و قانون اساسی برای تقویت مشروعیت حکومت فعلی الزامآور خواهد بود. پیشرفت واقعی صرف میتواند با رسیدگی به فساد که بافت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افغانستان را از هم گسیختانده است، اتفاق بیافتد. انتخابات پارلمانی که از موعد آن گذشته است باید در 2018 دایر شده و انتخابات ریاستجمهوری چنانچه که برنامهریزی شده است در سال 2019 برگزار شود. تاخیر در برگزاری انتخابات باعث اختلاف در شاخهی اجرایی و نگرانیها در مورد تمرکز قدرت در کابل میشود. علاوه بر این، این کشور به یک اقتصاد پایدار نیاز دارد تا به اندازهی کافی رشد کرده و سرمایهگذاری جلب کند، باعث اشتغالزایی شود و خروج جمعی افغانهای با مهارت را متوقف سازد.
تمام این تحولات زمانبر است و وابسته به بهبود کیفیتی عملکرد نیروهای امنیتی افغانستان و توانایی آنها در دفع حملات بر مراکز پر جمعیت کشور میباشد – چیزی که میتواند به کمک سربازان اضافی خارجی بهدست آید. فرماندهی بیعرضه، آموزش ضعیف، فساد و حمایت هوایی ناکافی حفظ قلمرو را، بدون حمایت این سربازان خارجی، برای نیروهای افغانستان بهطور فزایندهیی دشوار ساخته است. میزان تلفات و ترک خدمت نیروهای افغانستان بهطور بیسابقهیی بالا است و روحیهی جنگ بهصورت عموم پایین است. به این دلیل است که افزایش تعداد سربازان امریکایی و نیروهای متحد در افغانستان – و شرایط درگیر شدن آنها – عناصر ضروری یک استراتژی نگهداری حداقل هستند، استراتژییی که میتواند برای ادغام مجدد زمان بخرد.
پس این چشمانداز تا چه حد واقعبینانه است و چرا باید در مورد موفقیت بالقوهی آن باید امیدوار باشیم؟ چرا، پس از شانزده سال، ارزشش را دارد شرطبندی کنیم که حکومت عمدتا ناکارآمد افغانستان اکنون نتیجه خواهد داد؟ آشفتگی سیاسی ظاهرا در این کشور در حال افزایش است، و ناامیدی عمومی در مورد آیندهی این کشور نیز در حال بیشتر شدن است. تلاشهای اصلاحات تاکنون در بهترین حالت کُند است. همچنین بسیاری از مردم به این نکته اشاره خواهند کرد که حکومت کابل قبلا بهصورت رسمی یک پالیسی ادغام مجدد را اجرا کرده که نتایج ضعیف در قبال داشته است. یعنی، پیامد آن تلاش ادغام مجدد، میتواند در غیبت شرایط مطلوب زودهنگام توضیح داده شود.
در عینحال، تعهدات سربازان اضافی خارجی به افغانستان اجازه خواهد داد تا تحولات متعدد شرایط مطلوب برای ادغام مجدد خلق کند و روی کابل برای مبارزه با فساد فشار بیشتری بیاورد. همچنین، کشورهایی که در افغانستان سرمایهگذاری کردهاند بهطور فزایندهیی شکیباییشان را از دست داده و احتمالا خواستهایشان برای اصلاحات اقتصادی و انتخاباتی را افزایش خواهند داد. مقامهای افغان وقتی درک کنند که توافق با طالبان ممکن نیست دوباره به تلاشهای ادغام مجدد علاقهمند خواهند شد و کارگزاران در حال ستیز قدرت شاید احساس فشار کرده و با هم همکاری کنند، چون تهدیدات به پایتخت و مراکز منطقهیی همچنان در حال افزایش است. علاوه بر این، ادامهی اختلاف در داخل جنبش طالبان فرصتهای جدیدی خلق خواهد کرد تا از قدرت و تعداد جنگجویان آن کاسته شود. سرمایهگذاری زمان و انرژی بیشتر در افغانستان میتواند شرایط لازم را برای این کشور ایجاد کند تا باثباتتر شود، کیفیت حکومت آن بهتر شود و محاسبات بازیگران منطقهیی – مهمتر از همه پاکستان – را تغییر بدهد. اگر پیشرفتی در راستای جدا کردن فرماندهان میدان نبرد طالبان از گله حاصل شود، در آنصورت این کار میتواند از توانایی پاکستان در استفاده از ستیزهجویان افغانستان بهعنوان یک ابزار سیاست خارجی بکاهد و به یک بازبینی طالبان و شبکهی حقانی بهعنوان داراییها/ابزار منجر شود.
با این وجود، باوجود تمام تغییرات جلورونده بالقوه که ادغام مجدد خواهد آورد، شانس بسیار کوچکی وجود دارد که موفق خواهد شد. حکومت کابل و حامیان بین المللی آن، در حال حاضر، امیدوارند بیشتر از ستیزه جویان دوام بیاورند. در نهایت، بهترین استدلال برای دنبال کردن ادغام مجدد احتمالا این است که میانبری به پایان دادن جنگ در افغانستان وجود ندارد و این که ادغام مجدد احتمالا آخرین و بهترین امید برای افغانستان است. اگر این امکان از دست برود، چیزهای زیادی برای مردم افغانستان و امنیت منطقه در خطر اند.