منبع: The New York Times
نویسندگان: AZAM AHMED and MATTHEW ROSENBERG
برگردان: حمید مهدوی
ویبل عبدالله، رییس صندوق بینالمللی پول در افغانستان که سالها در بخش بررسی پروندههای رسواییهای مالی در افغانستان کار کرده است و وادیم نظروف، افسر برجستهی سیاسی سازمان ملل متحد در کشور که در نه سال گذشته زندگیاش را وقف یافتن یک راهحل مسالمتآمیز برای جنگ افغانستان کرده بود، دامیندر سینگ فانگورا، نامزد بریتانیایی پارلمان اروپا در انتخابات آینده که برای مشاوره در افغانستان حضور داشت، روز جمعه هر سه به طور اتفاقی در رستورانت معروف «تاورنا دو لبان» در شهر کابل حضور داشتند، جایی که در نتیجهی یک حملهی انتحاری که مسئولیت آن را طالبان برعهده گرفته است، بهشمول آنها 21 نفر جان دادند.
با فروکش کردن جنگ غربیها در افغانستان، این حمله واقعیتی را در مورد چند هزار محدود خارجیها در افغانستان برملا میسازد: زندگی برای کارمندان بینالمللی در افغانستان خطرناکتر و محدودتر میشود.
خارجیها سالها از فعالیتهای نسبتا بیقید و شرط در پایتخت لذت بردهاند، بهشمول دسترسی به چند رستورانت به سبک غربی و مهمانیهای هفتهواری که با موسیقی و الکول همراه بودند. در جریان جنگ افغانستان، خشونتها در کابل هرگز با خشونتها در بغداد در جریان جنگ عراق برابری نمیکنند. اما با گذر هر ماه و خروج تدریجی نیروهای ائتلاف از افغانستان واضحتر شده است که جلوگیری از آسیبپذیریهای آشکار، زندگی در اینجا مشکلتر شده است.
با وجودی که خشم شورشیها بیشتر روی تأسیسات نظامی و نهادهای حکومتی متمرکز است، حمله بر رستورانت تاورنا دو لبان که بیشتر خارجیها و برخی از افغانهای ثروتمند در آن مراجعه میکردند اما تمایل وحشتانگیز شورشیها برای به گلوله بستن هدفهای غیرنظامی را به تصویر میکشد.
این حمله، که طالبان آن را تلافی حملهی هوایی روز چهارشنبه در روستایی در شمال کابل که در نتیجهی آن چند غیرنظامی جان دادند، میخوانند، جان 13 خارجی از چند کشور، بهشمول ایالات متحدهی امریکا، کانادا، بریتانیا، روسیه و لبنان را گرفت. این حمله از زمان آغاز جنگ کنونی در یکدهه پیش، یکی از حملاتی است که بیشترین تلفات ملکی غربی را در پی داشته است.
مقامهای غربی بیانیهی طالبان در مورد تلافی حملهی هوایی روز چهارشنبه را مورد سوال قرار دادهاند، حملهای که به برنامهریزی گسترده ضرورت داشته، اما صرف دو روز بعد از حملهی هوایی روز چهارشنبه اتفاق افتاد. به گفتهی مقامهای پولیس، یک بمبگذار انتحاری با انفجار دادن مواد منفجرهی همراهش زمینه را برای ورود دو مهاجم دیگر در داخل رستورانت فراهم کردند، مهاجمانی که مهمانان این رستورانت را به گلوله بستند.
ظاهرا تنها کسانی که قادر به فرار شدهاند، کارمندان محلی رستورانتاند که از سقف بام رستورانت به محل امنی پرش کرده بودند. متباقی مشتریان این رستورانت که در نتیجهی انفجار اولی مات و مبهوت مانده بودند، توسط دو مرد مسلح به کلاشینکوف، تیر باران شدند.
آقای کرزی که روابط میان او و امریکاییها توسط گفتوگوها در مورد امضای موافقتنامهی دوجانبهی امنیتی میان افغانستان و ایالات متحدهی امریکا به تیرگی گراییده است، با بازماندگان قربانیان این حمله ابراز همدردی کرد، اما از امریکاییها به خاطر حملهی هوایی روز چهارشنبه که تلفات ملکی را در پی داشت نیز انتقاد کرد. آقای کرزی که کمیتهای را برای تحقیق در مورد تلفات ملکی حملهی هوایی روز چهارشنبه تعیین کرده است، گفت: «جنگ علیه دهشتافگنی زمانی حاصل خواهد داد که دهشتافگنان و قربانیان از هم تفکیک شوند و علیه عناصر دهشتافگن جنگیده شود. اگر ناتو به رهبری ایالات متحدهی امریکا میخواهد متحد مردم افغانستان باشد، باید دهشتافگنان را هدف قرار دهد».
یک مقام ارتش امریکا گفت که نیروهای امنیتی افغانستان و نیرهای امریکاییای که زیر آتش جنگجویان طالب قرار داشتند، درخواست حملهی هوایی را کرده بودند. این مقام امریکایی گفته است: «عملیات توسط افغانها درخواست شده بود و توسط آنها تأیید شده بود».
هنوز زود است که بگوییم، زندگی برای همیشه در کابل تغییر خواهد کرد. معمولا بعد از حملههای مشابه، برای به فراموشی سپردن آن و برگشتن به وضع عادی زمان زیادی ضرورت است. اما سر از بامداد روز شنبه تمام سازمانهای بینالمللی در افغانستان، بهشمول سازمان ملل متحد در مورد سیاستهای ایمینیشان در افغانستان تجدید نظر کردند.
اکثریت این سازمانها امنیتشان را تشدید کردهاند. از تعداد رستورانتها و مهمانسراهایی که کارمندان این سازمانها به آن مراجعه میتوانند، کاستهاند و از فعالیتهای اجتماعیشان کاهش دادهاند. مقامهای سازمان ملل بعد از جلسهی خصوصی گفتهاند که در مورد موقعیتهای دفاترشان نیز تجدید نظر خواهند کرد. مقامهای ارشد تعهد کردهاند که در پاسخ به این حمله که جان چهار کارمند این سازمان، بهشمول دو زن (مربوط به صندوق کودکان سازمان ملل متحد) را گرفت، ذهنیت پناهجویی را نخواهد پذیرفت. یک مقام اروپایی که به دلایل امنیتی نخواست از او نامی برده شود، گفت: «پنهان نشدن در لفافههای ما به معنای آزاد بودن و زندگی کردن در افغانستان مانند سایر کشورهای جهان نیست».
سازمانهای خبری نیز احتمالا در مورد رویدادهای اجتماعی محدودیتهایی را وضع کردهاند، حداقل تا زمانی که مشخص شود حملهی روز جمعه یک رویداد مجرد بود یا آغاز واقعیت جدیدی در مورد زندگی خارجیها در کابل. در برخی از موارد، این برای کسانی که با دیپلماسی، کمکها و رسانههای بینالمللی سروکار دارند، نگران کننده است. به هر اندازه که اینگونه حملات افزایش یابند، به همان اندازه از امکان سروکار داشتن آنها با همکاران محلیشان کاسته میشود.
اقدامات محدود کننده قبلا در برخی از سفارتخانهها، بهشمول سفارتخانههای ایالات متحدهی امریکا و بریتانیا در کابل روی دست گرفته شدهاند. این مقررات امنیتی معمولا دیپلماتها را از ترک محوطهی بهشدت محافظت شدهیشان و حتا از بازدید برنامههایی که توسط آنها تمویل میشوند، باز میدارند. این حمله در مواردی سیاستهایی را که به دلیل (بسیار محتاط بودن)شان انتقاد شده بودند را توجیه میکند.
در مواردی زندگی اجتماعی در کابل خود نیز در ایجاد جنگ نقش داشته است. در سالهای نخستین که ملکیهای غربی در کابل حضور کمرنگ داشتند، حتا به نظامیهای امریکایی آسیبی نمیرسید. به گونهی مثال، نیروهایی که در میدان هوایی بگرام در شمال کابل مستقر بودند، برای تفریح و برای ایجاد وقفه در زندگی نظامیشان با موترهای خود به سطح شهر میآمدند. تا سال 2010 جنرالهای ارشد نیروهای ائتلاف به رهبری ناتو در افغانستان لباس را تبدیل کرده و برای شام خوردن راهی رستورانتهای کابل میشدند.
اما پس از آن وضع تغییر کرد. افزایش نیروهای امریکایی در سال 2009 که میلیاردها دالر را در اقتصاد افغانستان تزریق کرد، هزاران شهروند خارجی را به کابل کشاند. از آن به بعد در نگرش مردم نیز تغییراتی رونما شد. با رانندگیهای بیرویهی برخی از غربیها در سطح شهر و با مست شدن برخی دیگر در منظر عمومی، مزاحمتهای گاهبهگاه آنها در سطح شهر به یادآور روزانهی جنگ افغانستان مبدل شده و مردم را خشمگین ساخت. در ضمن آن طالبان برای مبارزهیشان علیه نیروهای ائتلاف افزودند.
بدون در نظر داشت حملهای که در اوایل سال 2011 در یک فروشگاه رخ داد و در نتیجهی آن دو شهروند غربی جان دادند، حملهی دیگری که مشخصا خارجیها را در کابل هدف قرار داده باشد، به ذهن نمیرسد. اکثریت فرض میکردند که با پس کشیدن آنها از مناطق وسیع روستاییای که توسط طالبان کنترول میشوند، شورشیها آنها را تنها خواهند گذاشت.
تردیدی که بر تلاشهای آنها در راستای مصئون ماندن سایه افگنده است، اکنون توسط مرگ آقای عبدالله و آقای نظروف که سالها زندگیشان را وقف افغانستان کرده بودند، بهخوبی شرح داده میشود. نظروف که برای اولین بار به عنوان یک دیپلمات اتحاد شوروی سابق در دههی 1980 در افغانستان قدم گذاشته بود، در سال 2005 همراه با گروه سیاسی سازمان ملل متحد دوباره به افغانستان برگشت. وی که به زبان فارسی (یکی از زبانهای رسمی افغانستان) به شکل روان صحبت میکرد، یکی از بازیگران اصلی همآهنگی روند گفتوگوهای صلح میان حکومت افغانستان و طالبان بود. نظروف که به عنوان دیپلمات تجربهی کار در کشورهای ایران و ترکیه را داشت، در گفتوگوهای قدرتهای منطقهای نیز نقش اساسی داشت.
دوستان و همکاران آقای نظروف، او را کسی میخوانند که درک عمیقی از سیاست افغانستان داشت و ملایمت و حرفهگرایی او تحفهای بود در راستای متحد ساختن مردم افغانستان. تلاتبیک مسادیکوف، مدیر سیاسی دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان گفت: «او فروتن، مهربان و یک دیپلمات واقعی بود». آقای مسادیکوف که برای اولین بار در دههی 1980 در افغانستان باهم ملاقات کردهاند، گفت که نظروف پیوسته با مقامهای افغان و غربی پیامهای تیلفونی، تماسهای تیلفونی و ایمیل رد و بدل میکرد.
آقای مسادیکوف با بیان اینکه دوست او میخواست که سه هفته بعد شصتمین زادروزش را جشن بگیرد، گفت: «او شخصی بود که شخصا و عمیقا با اینگونه فعالیتها سروکار داشت و قربانی یک حمله شد». ویبل عبدالله وظیفهی ناخوشآیندی داشت. کمک به یک کشور مستمند در مدیریت یک اقتصاد کوچک نقشی است که محدود کسانی در صندوق وجهی بینالمللی خواهان ایفای آن خواهند بود، کسانی که در صندوق وجهی بینالمللی وظیفهی مدیریت بحران اقتصادی بینالمللی را برعهده دارند.
اما آقای عبدالله که شصت سال داشت، این وظیفه را با آغوش باز پذیرفت. او بیشتر از زمانی که صندوق بینالمللی پول از او انتظار داشت، در افغانستان ماند و در وساطت میان مقامهای مالی افغانستان و کشورهای غربی که بیشترین پروژهها در افغانستان را تمویل میکنند، نقش حیاتی ایفا کرد. آقای عبدالله که مسئولیت اطلاعرسانی به کشورهای کمک کننده در مورد هر چالش جدید را برعهده داشت، مرد مصروفی بود. دیپلماتهای غربی گفتهاند که از رفتار آرام او تقدیر میکنند. مقامهای افغانی معمولا از اقدامهای منصفانهی آقای عبدالله در زمینهی حل چالشهای آنها ستایش کردهاند. بزرگترین پروژهی او، همکاری با دولت در زمینهی جلوگیری از ورشکستگی قریبالوقوع کابل بانک در سال 2010 بود. در میان خارجیهایی که در نتیجهی حملهی روز جمعه جان خود را از دست دادند، کسانی نیز بودند که جدیدا به افغانستان آمده بودند، بهشمول دکتر الکساندروس پیترسن، استاد در دانشگاه امریکایی افغانستان که اخیرا به دانشکدهی علوم سیاسی این دانشگاه پیوسته بود. او یکی از دو امریکاییای بود که در این حمله کشته شدند.
این حمله جان افغانها را نیز گرفت. مهاجمان یک زوج جوان افغان را که صرف سه ماه قبل ازدواج کرده بودند، به گلوله بستند، زوجی که ماه عسلشان را در دبی گذارنده بودند، جایی که در بامداد روز شنبه دفن شدند.