نشنل انترست/زلمی خلیلزاد
ترجمه: جلیل پژواک
از بدو تشکیل دولت ترمپ، با وجود مجموعهیی از پیچوتابها و نوسانات، فرصتی که بتواند باعث بهبودی روابط ایالات متحده و روسیه شود، وجود دارد. خوشبینی محتاطانهی من به سه فرضیه بستگی دارد.
فرضیهی اول: رییسجمهور ترمپ همچنان علاقهمند به همکاری و تعامل با روسیه باقی مانده است. او قصد دارد که از تهدید تروریسم جلوگیری کرده و تروریسم را شکست بدهد، در حل بحران سوریه و اکراین پیشرفت کند و به حل چالش گسترش سلاحهای هستهیی دست یابد. توافق یک آتشبس محدود در سوریه که رییسجمهور ترمپ و پوتین در اجلاس سران گروه 20 به آن دست یافتهاند، میتواند قصد رییسجمهور امریکا را به بهبود روابط با روسیه زنده نگهدارد –هدفی که او از دورهی کمپاین انتخاباتیاش دایما به آن اصرار داشته است- در مقابل هزینهی سیاسی داخلی.
فرضیهی دوم: پوتین در مورد همکاری با ایالات متحده جدیتر میشود و شروع کرده است به ابراز صریح اینکه او چه چیزی در چه زمینهها و در چه مسایلی میخواهد. مشخص نبودن خواستههای پوتین تاکنون یک مانع اصلی برای پیشرفت بوده است. وقتی با مقامات ارشد امریکا نزدیک شد، وی وقتش را صرف شکایت از سیاستهای باراک اوباما کرد، یا هم چیزی که او حملات موشکی ناموجه امریکا در سوریه میخواند: پاسخ دولت ترمپ به سوریه بهخاطر استفاده از سلاحهای شیمیایی. پوتین بهطور جدی خود را درگیر مسایل اساسی نکرد. او حتا سفر از قبل اعلامشدهی تام شنون معاون امور سیاسی وزیر امور خارجهی ایالات متحدهی امریکا به روسیه را بهطور ناگهانی لغو کرد. سفری که هدف آن بحث روی نگرانیهای مشترک بود.
امکان اینکه پوتین نخواسته با کسی پایینتر از رییس دولت، معامله کند، وجود دارد. و در واقع، نشستهای هامبورگ سازندهتر و ثمربخشتر بودهاند. توافق روی آتشبس سوریه قابل توجه است، اما باید دید که پوتین اراده و توانایی همکاری روی دو موضوع مهم در بحران سوریه را دارد که شامل: اول ایجاد و اجرای طرحی برای بشار اسد و خانوادهاش برای ترک صحنهی سیاسی سوریه بهعنوان بخشی از توافق برای پایان دادن جنگ و دوم کاهش نفوذ ایران در این کشور میشود. در رابطه به موضوع اول، واشنگتن انعطافپذیری زیادی در مورد نحوه و زمانبندی خروج اسد از صحنهی سیاسی دمشق از خود نشان داده است. در مورد موضوع دوم، پوتین نفوذ ایران در سوریه را افزایش داده و حالا جایگاه تهران در دمشق مهم، و حضورش در آنجا قابل توجه است. جدایی از ایران و تلاش برای درهم شکستن نفوذش، در صورتی که چشمگیر باشد، برای روسیه یک معاملهی بزرگ خواهد بود. اما انجام چنین کاری، قدمی رو به جلو و یک حرکت معنادار برای واشنگتن خواهد بود.
فرضیهی سوم: دولت ترمپ در مواجهه با ملودرامهای آتشزا، از قبیل اتهام دخالت روسیه در انتخابات ریاستجمهوری، میتواند یک استراتژی کارآمد و متوازن را شکل دهد. این استراتژی، با اینکه در حال حاضر بعید بهنظر میرسد، باید سه مجموعه از موضوعات دوگانهیی داشته باشد.
بررسی و جلوگیری از تکرار. در ایالات متحده، مردم بهصورت بسیار گستردهیی معتقد اند که روسیه در انتخابات 2016 امریکا دخالت کرده است که این امر به خشم و بیاعتمادی عمیق دامن زده است.
نگرانیهایی در مورد سازش احتمالی میان روسها و کمپین انتخاباتی ترمپ هم وجود دارد. بررسی دقیق این مسأله چیز خوبی است. شاید که این کار برای سیاستگذاران امریکا وضاحتی بهمیان آورد و آنها را در فهم تاکتیک و تواناییهای روسها کمک کند تا قادر شوند تدابیر امنیتی خود را تقویت کنند و از اینکه چنین چیزی دوباره اتفاق نیافتد، مطمئین شوند.
ایجاد موازنهی قدرت منطقهیی و رقابت. هرچند که روسیه از نظر اقتصادی یک قدرت عقبمانده است، اما این کشور در چندین منطقه از سیاستهای تهاجمی پیروی کرده است. پوتین زمان سختی را با انحطاط روسیه سر کرده است. برای ایالات متحده، مدیریت زوال روسیه نیازمند یک رویکرد تعادل قدرت است تا خودش به آن مبتلا نشود. واشنگتن باید اصلاحات دموکراتیک را بدون لکهدار کردن تصویر بزرگ قدرت و غرور روسیه، تقویت کند. در مورد ساختن استحکامات دفاعی امریکا و فشار به کشورهای اروپایی -که در مجموع اقتصاد بزرگتری نسبت به روسیه دارند- برای انجام کارهای بیشتربرای محافظت از خودشان، حق با امریکاست.
مذاکره و همکاری. واشنگتن باید در قبال منافع روسیه حساس باشد و زمینههایی را مرور کند که در آن هر دو طرف میتوانند از روابط بهبودیافته بهرهمند شوند. این مسایل ممکن است شامل این موارد شود: مقابله با تروریسم؛ کنترل گسترش سلاحهای کشتار جمعی، موشکها و تکنالوژی سایبری؛ تقویت کارایی سازمان ملل متحد از طریق ایجاد موضع مشترک در قبال چالشهای اصلی و جلوگیری از بنبست یک حق وتو در شورای امنیت؛ و همکاری برای پایان دادن به جنگهای داخلی و اختلافات منطقهیی. سابقهی اخیر پوتین در این خصوص دلگرمکننده نبوده است اما این مسأله میتواند تغییر کند.
در 1983 در حالیکه دولت رونالد ریگان توانایی نظامی امریکا را بازسازی میکرد و به تجاوز شوروی در مناطقی که افغانستان هم یکی از آنها بود پاسخ میداد، کاخ سفید روندی را برای مذاکرات احتمالی با مسکو آغاز کرد. آن تلاشها چندین سال را در بر گرفت اما سرانجام نتیجه داد. دولت ترمپ باید روش مشابهی را د رنظر بگیرد.