نجیب کاووش
حالا که یک هفته کمتر به شروع مبارزات انتخاباتی مانده، این برای خیلیها میتواند احمقانهترین پرسش سیاسی باشد، اما برای من این پرسش هنوز هم جدی است. جدا از اینکه من آدم سختگیری هستم یا منفیباف، اما در کنار آن دلایل کافی و با مدرک نیز برای خلق این پرسش دارم. آنچه که مرا واداشته هنوز هم به این پرسش بیاندیشم، مسایلیاند که یکی پشت دیگر برایتان مینویسم:
1- شاهِ شاهساز در کنار کیست؟
بیشتر از یک سال است که آوازهی حمایت رییس جمهور، بزرگترین پرسش انتخاباتی برای همهی ما بوده است. از زمانی که حتا اطمینان نداشتیم نامزدان فعلی نامزد شوند، این پرسش بارها در گفتوگوهای عادی، سیاسی و بحثهای رسانهای مطرح شده است. پس از آنکه به فرآیند ثبت نام نامزدان نزدیکتر شدیم، این پرسش تا امروز جدیترین پرسش انتخابات است. حالا بزرگترین سوال برای همهی ما این نیست که کدام نامزد برنده میشود، بلکه بزرگترین پرسش و پرکاربردترین پرسش در انتخابات هنوز هم این است که رییس جمهور از که حمایت میکند؟
آیا شما میدانید که رییس جمهور از که حمایت میکند؟ آیا این دانستنتان واقعاً عین حقیقت است؟ نشانههایی که بتوانند شما را اقناع کنند که رییس جمهور از یکی از نامزدها حمایت میکند، چیستند؟ من چنین پاسخی ندارم. هرچند که بارها این پاسخ را شنیدهام. سیاست مداران و حزبیها و حتا مقامهای دولتی به من گفتهاند که آقای کرزی از اشرف غنی حمایت میکند. همچنان گفتهاند که از زلمی رسول حمایت میکند. بارها گفتهاند که از قیوم کرزی حمایت میکند و حتا شنیدم که اگر فشار آمریکاییها بر کرزی فزونتر شود، رییس جمهور در کنار عبدالله خواهد ایستاد. اما هیچوقت قناعت نکردهام که واقعاً رییس جمهور از کدام نامزد حمایت خواهد کرد. اینکه هنوز باور ندارم، نه به دلیل تکرار این حرف از سوی رییس جمهور «که در انتخابات بیطرف خواهم بود»، بلکه به این دلیل که رییس جمهور همزمان چند نامزد را نوید حمایت داده است و تعدادی از نامزدان هنوز هم به حمایت رییس جمهور دل خوش کردهاند.
اگر فرض کنیم که این استدلال ضعیف است و آنگه همهی ما قبول داریم که هم زلمی رسول، هم اشرف غنی و هم قیوم کرزی، به امید حمایت و به گمان اغلب به هدایت رییس جمهور نامزد شدند. درست چند روز قبل از شروع ثبت نام نامزدان انتخابات، بسیاری معادلات و مناسبات سیاسی از هم پاشیدند. شورای همکاری احزاب که قرار بود به توافق برسند و یک نامزد برای انتخابات معرفی کنند، هرکدام در قوسهای قومی خود فرو رفتند. اتحاد انتخاباتی پاشید و حتا جبههی ملی نیز پارچه پارچه شد. تیم معروف به دکتران بدون سرحد (زلمی خلیلزاد، اشرف غنی احمدزی و علی احمد جلالی) نیز نتوانستند نامزد معرفی کنند. به همین منوال، تیم حکومت نیز پاشید و از دل مجموعهی حکومتی چند نامزد (زلمی رسول، اشرف غنی، قیوم کرزی و گل آغا شیرزوی) بیرون شد. فکر میکنید اینها همه به امید رییس جمهور شدن نامزد شدهاند؟ آیا واقعاً این نامزدان با سنجشهای عاقلانه و با امیدواری رسیدن به کرسی رییس جمهور خود را نامزد کردهاند؟ من چنین فکر نمیکنم. من فکر میکنم ریشهی این بازی و پراکندگی در دست رییس جمهور است و فضای این بازی را او ساخته است. روزی یکی از معاونان رییس جمهور برای اینکه بداند رییس جمهور که را حمایت میکند، از او پرسیده بود که کنار کدام نامزد بروم؟ رییس جمهور جواب داده بود که کنار اشرف غنی. او یکی دیگری را با پادرمیانی یک دکتر از هوا قاپید و رفت. همینطور مجموعهی دیگری را در کنار زلمی رسول معرفی کرد و عدهای نیز در کنار قیوم رفتند. اما چرا رییس جمهور این بازی را به راه انداخت؟ این اولین نشانهی بیارادگی رییس جمهور به برگزاری انتخابات بود. هنوز هم این بازی به نحوی جریان دارد. او میدانست که صفکشیهای زیاد، همهی صفها را در برابر تصمیمهای او انعطافپذیر میکند. او خوب فهمیده بود که چطوری همهی سیاستمداران را یکباره دور بزند. برای همین است که همهی ستادهای انتخاباتی هنوز هم از رییس جمهور و سلب امیدواری از حمایت او میترسند. اگر نامزدی در مقابل رهایی گلهی زندانیان موضع نمیگیرد، یا اگر سیاستمداری در قبال تصمیمهای یکجانبهی رییس جمهور در قبال موافقتنامهی امنیتی حرفی به زبان نمیآورد؛ همه ناشی از بازی است که رییس جمهور آن را ایجاد کرده است. مطمئن باشید که بسیاری از نامزدان خواهان امضای توافقنامهی امنیتی با امریکااند و تعدادشان میخواهند بگویند که رهایی زندانیان اشتباه بزرگ امنیتی و سیاسی است، اما چنین چیزی را به زبان نمیآورند. این سکوت بیش از اینکه بیانگر موضع و دیدگاههای ستادهای انتخاباتی و نامزدان باشد، نتیجهی بازی سیاسی است که رییس جمهور آن را به راه انداخت.
رییس جمهور این بازی را به راه انداخت تا پیش از پیش حمله کرده باشد به تمام رقیبان و همراهان سیاسیاش در افغانستان. او میدانست اگر چندماه قبل دست به حمایت از نامزد مشخصی میزد، وانگه باید با تمامی نامزدان رقیب، رقابت میکرد. رییس جمهور بهخوبی میدانست که اعلام حمایت از یک نامزد، دایرهی کلان اپوزیسیون مقطعی را علیه او جمع میکرد که میتوانست رییس جمهور را به بنبست بکشاند.
این بازی، چال شخص کرزی و حاصل فکر شخص خودش است. نه خرم دخالت دارد و نه اسپنتا به او مشوره داده است. این بازی همان بازی است که رییس جمهور را در پایان مأموریتش به یک کوه بیسرانجام تبدیل کرده است، که همهی ملت در آن بالا میشوند، ولی به قلهی کوه نمیرسند. اکنون همهی ما سواره و پیاده دنبال قلهای هستیم که بدانیم آیا انتخابات برگزار میشود؟ رییس جمهور از که حمایت میکند؟ آیا موافقتنامه را امضا میکند یا نه؟ چرا تروریست به نام طالب رها میشود؟ چرا باید با امریکا تا این سرحد جنگید؟ جواب این سوالها را جز رییس جمهور هیچکسی نمیداند. نه اپوزیسیون خرد دانستن این مسئله را دارد و نه اطرافیان نزدیک رییس جمهور در ارگ اطلاعات دست اول این تصمیم را، پس باید باور کنیم که این فاز اول بازی رییس جمهور برای دور زدن اصلی به نام «انتخابات» بوده است. من مطمئنم که عبدالله و زلمی و اشرف هم نمیدانند که انتخابات برگزار میشود یا نه؟
2- حمله بر آمریکا برای گریز از انتخابات
پس از بازی پیچیدهی رییس جمهور با بحث انتخابات و حمایت از نامزد مشخص، سیاست او در قبال چگونگی روابط درازمدت آمریکا و افغانستان نیز قابل تأمل و بررسی است. رسانهها و جامعهی مدنی و سیاستمداران طراز اول کشور بزرگترین سوالشان این است که چرا کرزی نمیفهمد امضای توافقنامهی امنیتی به نفع افغانستان است؟ من با همهی شما شرط میبندم که از تک تک ما و شما رییس جمهور این را بهتر و دقیقتر و بیشتر میفهمد. رییس جمهور میداند که اگر توافقنامه امضا نشود، ارگ نیز انتحار میشود. رییس جمهور میفهمد که اگر توافقنامه امضا نشود، تا ماهها نمیتواند به کشورهای غربی سفر کند. رییس جمهور میداند که پاکستان چه میکند و چه آشوبی در افغانستان برپا خواهد شد. اما حقیقت این است که رییس جمهور همهی اینها را میداند و فهمیده چنین عمل میکند. این طرح دوم رییس جمهور برای دور زدن انتخابات است. رییس جمهور میداند که سرگرمی شهروندان و جریانهای سیاسی به بحث انتخابات، خاطر آنها را از برگزاری انتخابات جمع میکند. از اینرو، هر از چند گاهی برای نامزدان به صورت جمعی و فردی سُفره میچیند و آنها را مشغول حمایت خودش میکند. اما از جانب دیگر، سکوت مخالفان و سیاستمداران داخلی رییس جمهور، او را صاحب قدرت بیشتر در چانهزنی با آمریکا کرده است. برای همین اکنون این رییس جمهور است که تصمیم خواهد گرفت به آمریکاییها آری بگوید یا نه؟ و حالا رییس جمهور است که معاملهی تمام ملت را به تنهایی انجام میدهد.
بهای این معامله به گمان اغلب اقناع امریکاییها برای تأخیر انتخابات یا روی کار آوردن ادارهی موقت است. تأخیر انتخابات برای کرزی فرصت میدهد که پروژههای ناتمامش را تمام کند و فرصت دستبُرد قانونی برای تداوم قدرتش را به او بدهد. اگر چنین چیزی نشود، در آن صورت روی کار آمدن ادارهی موقت، خودبهخود زمینه را برای حضور دوبارهی کرزی در قدرت فراهم خواهد ساخت. لذا او نیک میداند که گرفتن از گلوی امریکا در بحث توافقنامهی امنیتی، امتیاز بزرگی است که 28 میلیون شهروند افغانستان، به استثنای رییس جمهور از آن بیبهرهاند. رییس جمهور تا زمانی کش میکند که تار مشترک ما و آمریکا قطع شود و هرکدام ما به حال خود بمانیم، مگر اینکه آمریکا کوتاه بیاید و کرزی نیز کوتاه بیاید.
از اینرو، سادهلوحانه است که باور کنیم رییس جمهور در پی گریز از ننگ تاریخی است یا ارزش و مفاد توافقنامهی امنیتی را نمیفهمد. او خوبتر از ما میفهمد و بهتر از ما برای منافع خودش عمل میکند. او آمریکاییها را برای مذاکره بر سر پیمان و بحث صلح و مذاکره، به مذاکره نمیخواهد، بلکه این مذاکرات برای چگونگی دوام قدرتاند. او میخواهد انتخابات برگزار نشود. از اینرو، رییس جمهور برای اینکه بتواند انتخابات را برگزار نکند، نیاز به حمایت متحد بزرگ، کشور «آمریکا» دارد. او اینگونه در پی جلب رضایت و حمایت این حامی بزرگ است.
3- تاکتیکهای اجرایی انتخابات برانداز
پس از اجرای دو بازی بزرگ در سطح داخلی و بینالمللی، رییس جمهور به یکسری ابزارها برای اجرایی کردن طرح نیز نیاز دارد. این تاکتیکها، بازی رییس جمهور را برای شهروندان افغانستان توجیهپذیر میکند و تأکید جامعهی جهانی برای برگزاری انتخابات را به چالش میکشد.
رییس جمهور میخواهد چندی بعد از امریکاییها بپرسد که در نصف افغانستان انتخابات برگزار نشد، آیا این انتخابات مشروع است؟
برای خلق چنین پرسشی، رییس جمهور نیاز دارد که ناامنی بر امنیت بچربد. از اینرو، رییس جمهور برای اجرای این تاکتیک، رهایی زندانیان زندان بگرام را جدی نمیگیرد و میخواهد این زندانیها هرچند که خطرناک باشند، رها شوند. رهایی این زندانیان برای مهار طالبان نیست، بلکه برای فعال شدن قویتر طالبان است. یافتههای امنیت ملی و رسانهها نشان میدهند که زندانیان رها شده از بگرام به جبهات جنگ پیوستهاند. حضور آنها در جنگ در مناطق پشتوننشین میتواند مشروعیت انتخابات را به چالش بکشاند. یا شاید حضور گستردهی آنها همزمان با وخامت روابط کابل-واشنگتن، مانع برگزاری انتخابات شود. پس احتمال قوی برای استفادهی ابزاری از این رهاسازیها وجود دارد و آن بر افروختن جنگ برای از بین بردن مشروعیت انتخابات است.
پس از مسئلهی رهاسازی زندانیان طالب از زندان بگرام، بحث عدم تأمین امنیت مراکز قابل توجه رایدهی، نیز مهم است. عدم تأمین امنیت این مراکز میتواند منجر به اعتراض به انتخابات شود. عدم برگزاری انتخابات یا به دلیل عدم تأمین امنیت فعلی مراکز یا به این دلیل که ساحات بیشتری ناامن خواهند شد، احتمال یک اعتراض قوی به نتایج انتخابات را به صورت بالقوه فعال نگهداشته است. رییس جمهور میتواند از این انگیزه برای مقاصد خود استفاده کند و حتا ممکن است این انگیزه را تقویت کند.
همچنان در این اواخر شاهد چرخش 180 درجهای حزب اسلامی نسبت به انتخابات بودیم. شما واقعاً فکر میکنید که حکمتیار دموکرات شده است؟ هرگز چنین اتفاقی نیفتاده است. این چرخش موضع ممکن است ناشی از توافقات پشت پردهی نیروهای وفادار به کرزی و حزب اسلامی باشد. شایعاتی وجود دارد که گفتوگوهایی در سطح هیئتهای بلندپایه میان حزب اسلامی و نمایندگان حکومت در دوبی جریان دارد. اگر این شایعات حقیقت داشته باشند، آنگه حاصل این توافق، کنار آمدن در انتخابات نیست، بلکه آمادگی برای یک طرح ضدانتخابات است.
لذا رییس جمهور با تلاش برای کشاندن حزب اسلامی در انتخابات، در پی یارگیری و رفیقی با این جریانهاست. جریانی که میتواند از اجرای مراحل اجرایی طرح به رییس جمهور کمک کند، حزب اسلامی است. پس چرا رییس جمهور باید آنها را از دست دهد؟
نتیجه: حالا هم شما مطمئنید که انتخابات برگزار میشود؟
من شخصاً مطمئن نیستم. کرزی شرکای سیاسی داخلی و رقبای داخلیاش را با سرگرمی انتخابات، سرگرم بازی کردن کرده است. این نیروها با درگیری در بازی انتخابات، بازی بیرونی رییس جمهور را فراموش کردهاند. آنان اکنون توانایی و جسارت نقد موضع رییس جمهور را ندارند. از اینرو، رییس جمهور برای کسب حمایت بینالمللی در پی بازی با آمریکاست. خاموشی رقبای داخلی رییس جمهور را یکهتاز چانهزنی با آمریکا کرده است. او اکنون چانه میزند که آمریکا در انتخابات چه کند. او چانه نمیزند که پیمان را با این شرایط امضا میکنیم.
از سوی دیگر، نیروهای اجرایی این سناریو یکی پس از دیگر آمادهی اجرا میشوند و اینجاست که من حق دارم هنوز هم بیاندیشم که آیا انتخابات برگزار میشود؟